کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

محبوس سد گلورد

*مسعود امیرزاده

3 مرداد 1396 ساعت 1:50



زیست آنلاین :محبوس سد گلورد خشمی آشفته است یا سودایی حریصانه ؟هرکدام که باشد ،سدسازی نیست مگر ،توانستنی  مصیبت بار ودانستنی  انباشته ازجهل .سدسازی کمین کردن بر کاروانی است که بسوی خانه ماشتافته بود ودندان گرفتن انگشتی است که عسل به کام مارسانده بود. مهربانی(( مهربان رود ))جز ذات آنست .مگر میشود ،رودباشی ومهربان نباشی ؟!

اما قطعا این یکی در مهربانی سنگ تمام گذاشت که نام وصفت یکی شد.از آن هنگام  که او سراسیمه گهواره شاهکوه البرز در گرگان را ترک میکند وبه سمت دریا اغوش میگشاید به هر نقطه که میرسید سفره ای از مهر وبرکت باز میکند.او به دلداده ای ذوق زده میماند که در هنگامه قرار ، میل میکند هرچه که دارد و به هرکه بر سرراه اوست ،ببخشاید .میبخشد وباز انبان او پر از آب است.چه پر از رازند رودها !!چه بینهایتند این رودها !!
رود پرمهر داستان ما ، سخاوتمندی خشک نیست .بلکه در داد ودهش هم  بسیار هنرمندانه رفتار میکند.او با قلمی خوانا درحاشیه خود انچنان زندگی را زیبا ترسیم کرده که هر بیننده ای را به کرنش وامیدارد.در دره های سبز هیرکانی مجموعه بی بدیل از درختان ممرز ،افرا ،توسکا وانجیلی درکنار چشمه ساران ،ابشارها ودره های بی بدیل زیباترین نقش های خلقت را به تصویر کشانده اند.الحق که مهربان رود در نقاشی زبر دستی ودر بخشش گشاده دستی ها کرده است.
قصه از آنجا طعم تلخی بخود میگیرد که جمعی تصمیم گرفتند مهر را اسیر خشم ،سخاوت  را زندانی خست و رود را به حصر سد برند .اینگونه بود که مهربان رود نیز به سرنوشت شوم همنوعان خود دچار شد .
عده ای درجای دور برای تن طناز و پرانحنای  او لباسی سخت وصاف از بتون طراحی کردند .با لودرها ،بیل ها ،کامیون ها به خانه رود لشگر کشی اغاز شد .تاکه  گریزان پای هیرکان تن به جامه زندان دهد  مصافی چندساله نیاز بود که به سرعت طی شد واین ایام مصاف با رود روزهای پایانی خودرا طی میکند .مهربان رود شکست را پذیرا شده وبه زندان ارتش خشم تن داده است .از حرکت باز مانده وبه کنج دیوار سدی کریه تکیه داده است .در جهان منظره ای نازیباتر از زندانی شدن یک رود وجود دارد ؟هرگز !
به ملاقات( محبوس سدگلورد )که بروید دیگر از شوق حرکت وسراسیمگی گریز خبری نیست .مهربان قصه ما ،غمگینانه درخود فروفته ودر گوشه ای از مخزن سد ،حجمی از آب بیشتر نخواهید دید .اوهمان (مهربان رود) اسطوره ایست.
تمام غم جهان در جان اونشسته است .بخوبی میداند بیشمار ذیحیات درپس این دیوارجدایی چشم انتظار دیدار اویند .او پس از هزاره ها سقایی کردن یک به یک مشتریان تشنه کام خود را به یاد دارد .همان درخت آزاد ،همان پلنگ مغرور وآن روستایی درمیانه جنگل هیرکان وشهروند ساکن شهر مهربان. **
جواب انهارا چه کسی خواهد داد ؟وچه کسی به خزر خواهد گفت که چشم انتظار نکارود *نباشد ؟
درقفای او هم فاجعه رنگ دیگری دارد ،برای انکه تن پیچاپیچ رود در مخزن جای گیرد ،هکتارها جنگل محو گردید .پاک تراشی جنگل برای مهربان رود معنای دیگری دارد .تک تک درختان صد ساله ای که درمسیر رودخانه قطع گردید خود او کاشته بودو هر روزانها را سیراب کرده بود.باغبان پیر حاصل سالیان زحمت خودرا بربادرفته میدید .اوبچشم خود دید که چگونه اره های برقی از کشته ها پشته ساختند وپیکر سبز درختان را کامیونها از دل جنگل جداکردند.هنرمد چیره دست حکایت ما نظاره گر خط انداختن گشاده دستانه بر نگاره هایی بود که بی هنران پرمدعا بر بوم طبیعت اضافه قلمداد کرده بودند.
درجهان سازه ای پرعارضه تر از سد سراغ نداریم ؛رودها از هنگام که نطفه پاکشان در اسمان ابرها بسته شود اذان وصل  دریا وتالاب در گوششان خوانده شده است از این روست به شوق دیدار سراسیمه میدوند ،انها هرگز  دیواری سخت ومنجلابی جانکاه را انتظار نخواهند داشت .هنگامی که به محبس سدها گرفتار میشوند به فراق یار در زیر اتش خورشید جان میدهند .بدرستی که سدها قتلگاه رودخانه ها هستند .
مهربان رودقصه ما نیز از این بلا بی ابتلا نماند وبا شوق به بند شده اش در انتظار مرگ و خشکیدگی لحظه شماری میکند.
—----
*نام دیگر مهربان رود
**نام تاریخی شهر نکا


کد مطلب: 63439

آدرس مطلب :
https://www.zistonline.com/note/63439/محبوس-سد-گلورد

زیست آنلاین
  https://www.zistonline.com