این گروه از متخصصان معتقدند که راههایی مثل مالچ باشی جوابگوی این حجم گردو غبار نیست و باید به دنبال راههای دیگری بود .
دکتر علی درویشی بلورانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران یکی از این متخصصانی است که می توانید گفت و گوی زیست آنلاین را با او در زیر بخوانید.
*در برنامه کوتاه مدت چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
-بحثی به نام Hot Spot مطرح است که به معنی نقاط بحران گرد و غبار است. در این Hot Spot ها باید به صورت متمرکز جلوی ذرات را گرفت. مناطقی که کانون گرد و غبار هستند معمولا به سه دسته تقسیم میشوند؛ زمینهای کشاورزی که مشکل کم آبی دارند یا کشاورزی دیم هستند علاوه براین بدلیل مدیریت بعضا غلط منابع خاک و آب و فعالیت های ناصحیح کشاورزی به شدت فرسایش پذیر بوده و می توان آنها را کشاورزی از نوع مخرب نامید.
*آن منطقه جزو کدام دسته است؟
- در آن منطقه، هم داخلی وهم خارجی، از این نوع را شامل میشود. از نظر کشاورزی، شرق خوزستان هم به دلیل خشکسالی و هم به دلیل تغییر اقلیم و تغییر الگوی بارش دچار این معضل است. سدسازیهایی که بالادست شرق خوزستان انجام گرفته نیز مزید بر علت است. مورد دیگر مربوط به مراتع تخریب یافتهاست. مرتعهایی که در یک مقطع زمانی پوشش گیاهی داشتند، در بعضی نقاط به خاطر خشکسالیها و چرای دام به شدت آسیبپذیر و تخریبپذیر شدند. و دسته سوم، بستر خشکیده رودها، تالابها و زمینهای مرطوب است.
*آیا متراژ این ۴ دسته مشخص است؟
- از لحاظ تاریخی،گرد و غبار قدمت چندهزار ساله دارد. ذرات ریز کفههای بیابانی مانند بیابان عربستان و بیابانهای مرکزی ایران، میلیونها سال بر اثر باد جابجا شدهاند و ذرات درشت ثابت ماندهاند و سنگ فرش بیابان ایجاد شدهاست. در کویرهای مرکزی ایران، قلوه سنگ و سنگهای بزرگ به چشم میخورد و به گونهای نیست که بر اثر باد جابجا شوند که این نشانگر این است که در مدت زمان طولانی ذرات ریز جابجا شدهاند و ذرات درشت ثابت ماندهاند. مگر اینکه بر اثر طوفان شدیدی این ذرات هم بتوانند جابجا شوند. گرد و غبارهایی که ایران را متاثر میکند، دو الگوی سرد و گرم دارند. الگوی سرد سال است که چرخشی هستند و عمدتا در شمال خلیج فارس شکل میگیرند و ممکن است با شدت بالایی که دارند در قسمتهایی از عربستان بچرخند و وارد ایران شوند و از هندیجان و ماهشهر عبور کنند و از شرق خوزستان وارد اهواز شوند. هنگام عبور از روی خلیج فارس، حجم بالایی از گرد و غبار را به سمت غرب سوق میدهند. به دلیل اختلاف پتانسیل و اختلاف فشاری که بین منطقههای سرد شمالی و گرم جنوب وجود دارد، این بادها چرخشی هستند. حالت دوم گرد و غبار که الگوهای گرم هستند، عمدتا از نیمه دوم فروردین شروع میشود و تا تابستان ادامه پیدا میکند؛ که از شمال صحرای روسیه شروع میشود و کل عراق را در بر میگیرد و از خوزستان عبور میکند و وارد کشورهای عربی و در آخر وارد عمان میشود. این بادهای شمالی در منطقه غرب آسیا، مسبب دالان گرد و غبار هستند. متاسفانه خوزستان و کویت از هر دو الگو متاثر می گردند.
در رابطه با طوفانهای گرد و غباری که انسان محور است، چند تجربه تلخ بشری رقم خوردهاست که اولین آن به دهه ۳۰ آمریکا مربوط میشود. قسمتهای مرکزی به سمت غرب آمریکا، به دلیل اینکه اروپا و جهان بعد از جنگ جهانی، به شدت نیازمند مواد غذایی بود بسیاری از این مناطق تغییر کاربری داده شد و تبدیل به زمین های زراعی گریدند. در آمریکا ترسالی نسبتا خوبی بود به همین خاطر بسیاری از مراتع را زیر کشت بردند و آمریکاییها هم از این فرصت استفاده کرده و چندسالی بهره اقتصادی بالایی بردند. چندین سال بعد یعنی در دهه ۱۹۳۰ با چند خشکسالی مواجه شدیم که این خشکسالی گرد و غباری را به وجود آورد که به آن کاسه گرد و غبار (dust bowl) گفته میشود. بیشترین مطالعات مربوط به این گرد و غبار و از بین بردن زمین، مربوط به همین کاسه گرد و غبار آمریکا است. بعد از این اتفاق اقداماتی انجام دادند؛ (۱) کشاورز را به هر قیمتی بر سر زمین نگه داشتند، زیرا زمینی که تخریب شده، مرتع بوده و شخم خورده و چندسال کشاورزی شدهاست اگر به آن رسیدگی نشود و رها شود تبدیل به کانون گرد و غبار میشود. (۲) الگوی کشت را عوض کردند، به کشتهای مقاوم با شرایط کم آبی روی آوردند. (۳) مدیریت منابع آب را تقویت کردند. (۴) کمکهای بلاعوض به مردم دادند. همین موارد باعث میشود از شدت گرد و غبار کاسته شود.
*منظور از کشاورزی تخریبی چیست؟
- کشاورزی ای که با شرایط دمایی و نوع کشتی که به کار میبرند با آن منطقه سازگار نیست. مانند شخمهایی که در خوزستان میزنند. درحال حاضر شخم زدن مناطق دیم در خوزستان با آن شرایط سازگار نیست زیرا آبی که ۲۰ سال پیش وجود داشت دیگر نیست ولی با این حال همچنان به همان سبک شخم زده میشود، همان فعالیت کشاورزی را انجام می دهند که قبلا با حجم بارندگی دوبرابرکاشته بودند. پس باید بذر به گونه ای باشد که با شرایط خشکی تعدیل شده باشد وهم ماشین آلات کشاورزی و سیستم آبیاری با شرایط کم آبی سازگار شود. که متاسفانه این اتفاق نیفتادهاست که همین عوامل باعث شدهاست که زمینها تخریبپذیر شوند.
دومین تجربه بشری مربوط ایجاد گردوغبار به طوفان های زرد در چین و مغولستان است. به دلیل سیاستهای توسعه کشاورزی و صنعتی که از دهه ۱۹۵۰ در چین شروع شد، تعدادی برنامه را پیادهسازی کردند. یک، استقلال غذایی که همان اشتباه آمریکاییها را تکرار کردند و مراتع را زیر کشت بردند. بعضی سالها مثلا دهه ۱۹۶۰، در یک سال ۲۵۰ درصد سطح زیر کشت چین در برخی مناطق در حال افزایش بوده و تا ۱۹۹۰ ادامه پیدا کرد و از سال ۲۰۰۰ به بعد طوفانهای زرد به گونهای شدید شد که کل کره زمین را دربر میگرفت. در سال ۱۹۹۸، ابتدا کره و سپس ژاپن و چین و مغولستان هزینه کردند و یک ساختار منطقهای چهارجانبه ایجاد کردند تا بتوانند با گرد و غبار مقابله کنند و در این راستا از بخش خصوصی نیز کمک گرفتند. با توجه به این اقدامات، عدهای این تجربه را تجربه خوب تلقی کردند زیرا معتقدند چین به دلیل سیاستهای حاکمیتی و دستوری از بالا به پایینی که دارد به معنای واقعی مردم درگیر آن نیستند. با این حال از میزان انتشار ذرات تا حدود زیادی کاسته شده است.
سومین تجربه، مناطق حاشیه جنوبی صحرای آفریقا است که به شدت تخربپذیر و گرد و غبار زا است و به دلیل جنگ و درگیری و قحطی، اقدامی هم صورت نگرفته است. مناطق دیگری مانند استرالیا، شیلی، آسیای مرکزی نیز به صورت تاریخی این مشکل وجود داشتهاست.
آخرین تجربه بشر در رابطه با گرد و غبار مربوط به منطقه غرب آسیا است. در جنگ اول صدام با ایران، مناطق جنوب درگیر بودند. و در سال ۱۹۹۱ صدام به کویت حمله کرد که آغاز تمام مصیبتها بود. در سال ۱۹۹۲ که تحریمهای سازمان ملل بر علیه عراق شکل گرفت و صدام ضعیف شد، دو اتفاق افتاد؛ شورش کردها در شمال و شیعیان در جنوب. صدام هم مناطق کردنشین را مجبور به مهاجرت اجباری از روستاها به شهرها کرد و در عرض ۷ سال ۴۰۰۰ روستا را با خاک یکسان کرد که این مهاجرتها به معنی رها کردن زمینهای کشاورزی بود. در مناطق جنوب، با کانالهایی، آب دجله و فرات را به مراتعی هدایت کرد و آن مناطق را زیر کشت برد و مناطق جنوبی خشکانده شد، این زمینهای کشاورزی که دقیقا به همان سبک آمریکا و چین در مراتع به وجود آمده بودند بعد از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ دقیقا داستان گردوغبار شروع می شود. یعنی مراتعی که در دوران تحریم های دولت صدام به زمین های زراعی تبدیل شده بودند تخریب و بعضا رها شدند. اگر تصاویر ماهوارهای را مشاهده کنید جواب سوال را خواهید یافت! با مشاهده تصاویر ماهوارهای در دوره صدام، مشاهده میکنید که کشور عراق یک کشور تقریبا سرسبز است. هم زمان با سیاستهای غلط دولت صدام که آب را به مناطق دیگری هدایت و مراتع را تخریب کرد، ترکیه از فرصت استفاده کرد و با پروژه GAP (Great Anatolian Project) شروع به سد سازی کرد و سدهای بسیاری در بالای دجله و فرات ساخت و میزان حجم آب در پایین دست به ۲۰ درصد رسید که این یک مصیبت برای منطقه عراق به شمار می رفت. بعد از سقوط صدام، مردم کانالهایی که صدام به مناطق دیگر کانال کشی کرده بود را در برخی مناطق تخریب و آب را به مجرای اصلی برگرداندند. ولی از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ در یک بازه ۱۴ ساله که صدام تحریم بود آب بسیاری از زمینهای مرطوب و تالابهای جنوبی به شدت کم و شوری شده بودند. و به شوره زار تبدیل شده بودند و در نتیجه آبی که وارد این زمینها شود، بهره قبلی را ندارد. به همین دلیل زمینهایی هم که اکنون مقدار کمی آب دارند به شدت تخریبپذیر هستند. در داخل ایران نیز با سیاستهای سد سازی و مدیریت غلطی که در بحث آب وجود دارد به شدت آسیب پذیر است. در منطقه غرب آسیا که به عنوان تجربه بشر است، در سال ۲۰۱۰ دفتر منطقهای UNEP در بحرین، به دنبال پیادهسازی مدل چهارجانبه برای شمال شرق آسیا بود تا کشورهای منطقه را کنار هم جمع کنند، و با پرداختهای مالی آنها برای رفع مشکل مناطق قدم بردارد. متاسفانه غیر از کشور کویت و قطر هیچ کشور حاضر به کمک مالی نشد و این پروژه عملا با شکست مواجه شد. بعد از اینکه قطعنامه اول سازمان ملل برای به رسمیت شناختن این گرد و غبار به عنوان یک حادثه، در سال ۲۰۱۵ تصویب شد، مجمع عمومی سازمان ملل، برنامه محیط زیست سازمان ملل در این حوزه (UNEP) را مسئول پیادهسازی طرحی با عنوان Global Assessment of Sand and Dust Storm کرد. یک تیم جهانی بر روی این طرح کار کردند و وضعیت گرد و غبار در کل دنیا به صورت یک گزارش صد صفحهای نوشته شد. درحال حاضر کنوانسیون مقابله با بیابان زایی (UNCCD) در ۳ حوزه فعالیت میکند. حوزه اول حوزه Policy Framework است که قصد دارند یک چهارچوب مدیریتی کلان در سطح دنیا برای آن بنویسند. حوزه دوم، حوزه Economic impact assessment است که اثرات اقتصادی آن را به صورت مدلهای جهانی طراحی میکنند. حوزه سوم، در رابطه با آسیبپذیری و تحلیل ریسک این گرد و غبار است که بنده مسئول قسمت سوم هستم.
۶ ماه پیش در نشست نایروبی، دفتر UNEP در نایروبی، مسئول مقابله با گردوغبار در دفتر منطقه ای بحرین پیشنهادی ارائه کرد که بیان این مسئله به صورت پولی و خسارات بیان شود و میزان خسارت وارد شده نیز اعلام شود. که این باعث تلنگری شد و در ایران پروپوزالی را با همکاری دوستان اقتصاد محیط زیست از پژوهشکده محیط زیست دانشگاه شهید بهشتی تهیه و به سازمان حفاظت محیط زیست تحویل دادیم و قرار شد بر روی آن کار کنیم. در گام اول برای اینکه مشخص کنیم چه میزان خسارت وارد میشود باید اثر آن را مشاهده کنیم. به عنوان مثال گرد و غبار وارد اتاق میشود و فرد آسیب میبیند، باید هزینه دکتر و درمان بستری شدن و ... محاسبه شود. با توجه به عدم تخصیص بودجه این طرح به نتیجه ای نرسیده و کما فی سابق با تکیه بر پتانسیل های دانشجویان تحصیلات تکمیلی طرحی را با دانشگاه تربیت مدرس و حمایت های معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری راجه به بررسی اثرات انجام داده ایم. وای انی نتایج هنوز به میزان پول تبدیل نشده اند.
ریزگرد با گرد و غبار متفاوت است. آلودگی ماشین جزو ریزگردهای هستند. در واقع به هرچیز معلق در هوا ریزگرد گفته میشود. گردو غبار معمولا از زمین کشاورزی یا صحرا یا بستر خشکیده رود و یا از مرتع منشا میگیرد و تم اصلی آن خاک است.
در رابطه با بحران اهواز، سنگ اول برای مقابله با گرد و غبار کج گذاشته شد، بدین معنا که سازمان حفاظت محیط زیست یک نهاد نظارتی است و در حوزه گرد و غبار به شدت به بیراهه رفتهاست. گرد و غبار پروسهای است که از منطقهای بلند میشود و جلوگیری از آن بر عهده سازمانهایی از جمله سازمان جنگل ها و مراتع کشور، وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی است و سازمان محیط زیست صرفا بایستی نقشی نظارتی داشته باشد. مسئله بعد پایش و پیش بینی رفتار توده های گردوغبار است، که این وظیفه بر عهده سازمان هواشناسی است که زیر ساختی را ایجاد کند و سامانههای هشدار و پایش راهاندازی کند تا نشان دهد گرد و غبار چه زمانی میرسد، غلظت آن چقدر است، تا چه مدت میماند و محتویات آن چیست. هنگامی که گرد و غبار به مقصد، تهران، میرسد سازمان هایی همچون وزارت بهداشت، وزارت کشور، سازمان هلال احمر، ستاد مدیریت بحران و امثالهم وارد عمل میشود تا به مردم کمک کند و باز هم سازمان محیط زیست نقشی نظارتی دارد. بنابراین این سازمان میتواند از اول تا آخر بر این قضیه نظارت کند. ولی هنگامی که این گرد و غبارها پررنگ شد چون یک تم زیست محیطی در کل جریان وجود دارد؛ UNEP شروع به کار کردن با سازمانهای محیط زیست کرد که این یک اشتباه بود. اگر میخواهیم بر روی کانونها کار کنیم و از میزان فرستادن گرد و غبار آنها بکاهیم بایستی وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو دخیل باشند.
*الان که به این اشتباه پی بردید آیا تغییر روندی ایجاد شده است یا خیر؟
-همچنان مسیر به همان روند قبلی طی میشود. البته امیدورایم مجلس محترم شورای اسلامی و دولت محترم به این امر عنایت ویژه ای داشته باشند.
*اگر بخواهیم که این مسئله مدیریت شود چه باید کرد؟
-این یک بحران ملی است و بدتر نیز خواهد شد اگر در این راستا اقدامی صورت نگیرد و ستادی زیرنظر شخص رییس جمهور که مشمول وزارت نیرو و وزارت جهاد باشد تشکیل نشود، اوضاع تغییری نخواهد کرد و وخیم تر نیز خواهد شد.
* اگر از زاویه عددی نگاه کنیم و بگوییم زیانی که الان وارد میشود n ریال است و اگر دوسال دیگر تعلل کنید به ۲n ریال افزایش مییابد، پس به صرفه است که اکنون هزینههای لازم را انجام دهید، آیا چنین نگاهی دارید؟
-اعداد و ارقامی که در این حوزه انجام شدهاست، عمدتا کارهای دانشگاهی هستند که مبتنی بر پایاننامهها و رسالهها هستند که زیاد قابل اطمینان نیستند. به سازمان محیط زیست پیشنهاد داده شد تمام جنبههای اقتصادی، اجتماعی، سلامت، حمل و نقل و ... در استان خوزستان را مدل کند و به زبان پول تبدیل کند ولی متاسفانه به دلیل کمبود بودجه طرح را عملی نکردند.
*در کوتاه مدت چه کاری میتوان انجام داد؟ آیا همگرایی داخلی و منطقهای ایجاد شدهاست؟
- در کتابها و مقالاتی که در این رابطه است مشاهده میکنید که نوشته شده سازمان جنگلها برای این قضیه قدمت ۵۰ ساله دارد، در صورتی که به نظر بنده قدمت این سازمان در این حوزه پایین است. سازمان جنگلها از سال ۱۳۴۴ یا ۱۳۴۵ اولین مالچ پاشی را با تم ماسه بادی در سبزوار انجام داد. ماسه با گرد و غبار متفاوت است، ذرات گرد و غبار ۱۰ میکرون و کمتر هستند و ذراتی وجود دارد که طول قطر آنها یک میکرون است که مستقیما وارد خون میشود. پس در واقع سازمان جنگلها در بحث کنترل ماسه بادی و احیای مراتع و آبخیزداری تجربه دارد ومالچ پاشی را بر روی ماسه انجام دادهاست. مقداری از گرد و غبار از زمینهای کشاورزی بلند میشود ولی نمیتوان بر روی آن زمینها مالچ پاشی کرد، پس باید مدیریت منابع آب را به مردم آموزش داد و بر روی الگوی کشت مردم کار کرد.
*آیا آگاهسازی انجام شدهاست؟
-خیر
*روش های اجرایی را بطور مختصر بیان نمایید.
روش های کار در عرصه ۴مورد است. یک، روشهای مکانیکی، که برروی زمین بادگیر و بادشکن قرار میدهند مانع ایجاد میکنند . دو، روشهای بایولوژیک است که درخت کاری میکنند و پوشش گیاهی ایجاد میکنند. مکانهایی که عرصه منابع طبیعی یعنی مرتع هست و به شدت تخریبپذیر است نقاط حساسی هستند که باید فورا اقداماتی را انجام داد، مثلا میتوان با هدایت آب به آن زمینها، آنها را تر کرد و جلوی حرکت را گرفت و یا با مالچهای غیر نفتی برروی سد اسپری کرد تا جلوی حرکت فعلی گرفته شود. با این حال در این زمینه مطالب و کتاب هاب فراوانی نوشته شده که کتاب های آقایان دکتر جعفری و دکتر اختصاصی مطالب بسیار ارزشمندی دارند.
*دلیل اجرایی نشدن آن چیست؟
- دلیل آن برنامه ریزیهای غلط است. برای زمینهایی که به زمینهایی کشاورزی مربوط میشود،نیازی به مالچ و بوته و گیاه نیست و بایستی الگوی کشت و مدیریت آب اصلاح شود.
در دانشگاه تهران با حمایتی که از سازمان هواشناسی داشتیم پروژهای را دررابطه با هواشناسی انجام دادیم که درواقع یک برنامه ملی راهبردی مقابله با گرد و غبار را تشریح کردیم و در نهایت به یک نقشه راه دست یافتیم. با این شعار که میخواهیم کانونها، فرآیندهای انتقال و اثرات طوفانهای گرد و غبار از همکاریها و ظرفیتهای ملی و منطقهای و جهانی مدیریت کنیم. کاهش ۳۰ درصدی میزان و ۵۰ درصدی اثرات طوفان تا سال ۱۴۰۴ . به قسمت مردم، ذی نفعان، فرآیند، بنیانها و بودجه. که این برنامه مکتوب و به سازمان محیط زیست هم ابلاغ شد و درخواست کردیم که برنامهای گذاشته شود تا بتوانیم این الگو را ارائه دهیم ولی متاسفانه هیچ کاری انجام ندادند.
*ریشههای مقاومت چیست؟
-در حوزه مقابله با بحث گرد و غبار، کشور ما به عنوان یک کشور تاثیرپذیر است. بطور کلی سه فاز برای مقابله با گرد و غبار در سازمان محیط زیست دنبال شده است. فاز اول: دوره دکتر نوریان که بهترین زیرساختهای ارتباطات بین المللی منطقهای را شکل داد. فاز دوم: دوره آقای دکتر شاعری، به همان سبک و سیاق جلو رفتند. در دوره سوم که دوره خانم ابتکار است، کارهای منطقهای عملا تقریبا تعطیل و وارد قطعنامه سازمان ملل شدهایم. لازم به ذکر است در عمل هیچ اقدامی انجام نگرفته است. وزارت خارجه در قطعنامه اول مجمع عمومی سازمان ملل به خوبی نقش ایفا کرد. در قطعنامه دوم، سازمان محیط زیست کشور خودمان و مغولستان و پاکستان بسیار در این حوزه فعال بودند. لازم به ذکر است هردوی این قطعنامه ها به صورت چتر بین المللی کلان هستند و ما نیازمند به بسترسازی در بخش منطقهای هستیم که فعالیتی وجود ندارد. اگر ایران، عراق و کویت در غالب یک پروژه مشترک همکاری را شروع کنند و دولت جمهوری اسلامی حمایت مناسب و متناسب کند دانشگاه تهران این توانایی را دارد که بهترین متخصصین کویت، عراق و ایران را در یک ساختار دور هم جمع آورد و در سریعترین زمان ممکن زمینه را برای اجرایی کردن طرح فراهم نماید.