تلاشهای چند ساله مجلس و رسانهها برای تامین بودجه احیای دریاچه ارومیه به جایی نرسید واعتبارات ملی آن صرف آبیاری زمینهای کشاورزی افراد ذی نفوذ در آذربایجان شرقی شد و از محل هزینه کردن اعتبارهای جهانی آن هم خبری در دست نیست. این درحالی است که ۸۰ درصد دریاچه ارومیه خشک شده و به زودی ریزگردهای نمکی زندگی در چهار استان آذربایجان غربی، شرقی کردستان و خراسان را با مشکل روبهرو خواهد کرد.
به گزارش زیست آنلاین به نقل از تهران امروز ؛ اما محمود احمدینژاد در روزهای پایانی عمر دولت خود درحالی وعده نجات دریاچه ارومیه توسط آب ارس را به مردم میدهد که کارشناسان از جمله بهروز دهزاد کارشناس اکولوژی آبهای داخلی احداث جاده کلانتری را موجب نابودی دریاچه ارومیه میدانند. جادهای که احمدینژاد اصرار زیادی برای اتمام ساخت آن در دولتش داشت تا خود به تنهایی بتواند آن را افتتاح کند.
انتقال آب ارس، عوامفریبی است
طرح انتقال آب ارس که «محمود احمدینژاد» در روزهای آخر دولت دهم آن را ناجی دریاچه ارومیه میداند و یکی از افتخارات دولت خود میداند مدتهاست از سوی کارشناسان آشنا با حوزه آب رد شده است. اما او در نطق تلویزیونی خود از افتتاح سخن گفت تا بار دیگر اعتراض نمایندگان استان را در پی داشته باشد. قاضیپور،نماینده مردم ارومیه در مجلس در گفتوگو باتهرانامروز افتتاح طرح انتقال آب ارس را به دریاچه ارومیه عوامفریبی میداند. او آب پاکی را روی دست همگان میریزد و میگوید: «با افتتاح طرح انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه یک قطره آب به این دریاچه وارد نخواهد شد چرا که آب مورد نیاز به زمینهای کشاورزی تعلق خواهد گرفت.»
بهروز دهزاد کارشناس اکولوژی آبهای داخلی هم در گفتوگو با ایسنا، انتقال آب رود ارس به دریاچه ارومیه را بیفایده میداند و میگوید: این طرح بدون مطالعه و بررسی ابعاد تخریب انجام شده است. او همچنین اعتقاد دارد که این طرح مانند دیگر طرحهایی که برای دریاچه ارومیه به اجرا درآمده، کاملا احساسی و عجولانه است؛ چرا که رود ارس اکولوژی مخصوص به خود را داشته و متعلق به منطقه دیگری است و با وجود مبالغ بسیاری که در این طرح هزینه شده، تنها شاهد نابودی رودخانه ارس خواهیم بود. او میگوید: «آبی که منتقل میشود اصلا به دریاچه نرسیده و روستائیان در میان راه آن را برداشت میکنند. زیرا انتقال آب تابع اصول و قوانینی است که هیچ کدام از آنها در این طرح در نظر گرفته نشده است.»
یک تلخی بیپایان
نه تنها آبهایی که قرار است به دریاچه ارومیه برسد، به آن نمیرسد وخرج زمینهای دیگر هم میشود، اعتبارات دریاچه ارومیه هم در میان راه برداشت میشود تا دومین دریاچه شور جهان به مرگ حتمی نزدیک شود. مرگی که البته از دریاچه گذشته و به گونههای حیوانی آن رسیده است. در حال حاضر گوزنهای زرد دریاچه ارومیه آواره پیدا کردن آب شیرین شدهاند. از سوی دیگر به گفته فعالان حوزه محیطزیست فلامینگوهای آن در سواحل فریدونکنار به فروش میرسد. بنابراین فعالیتهای دولت دهم نه تنها هیچ زخمی از دریاچه ارومیه را مرهم نگذاشت بلکه خرج اعتبارات ملی و جهانی احیای این دریاچه در پروژههای دیگر این سوال را در اذهان عموم کاشته است که آیا مسئولان استانی و تصمیمگیران دولتی نمیدانند با خشک شدن دریاچه ارومیه کشور وارد چه بحرانی میشود که به راحتی از اعتبارهای احیای دریاچه میگذرند و آن را به اشخاص ذی نفوذ میدهند.
سوالی که البته نادر قاضیپور، نماینده مردم ارومیه در مجلس هم در گفتوگو با تهرانامروز پاسخی برای آن ندارد و میگوید: «بروید و از آقایان بپرسید.» او به خبرنگار ما میگوید که هزینه احیای دریاچه ارومیه صرف آبیاری ۴۰ هزار هکتار زمین اشخاص ذینفوذ در استان آذربایجان شرقی شد. او در پاسخ به این سوال که این افراد ذی نفوذ وابسته به کجا هستند؟ میگوید: «افرادی هستند که بعد از جلسه مجلس میتوانند به راحتی وارد گفتوگو با دولت شوند و یک اعتبار ملی را صرف زمینهای خود کنند.» اما مسئله اعتبارهای نجات بخشی دریاچه ارومیه به همین جا ختم نمیشود. بهروز دهزاد کارشناس اکولوژی آبهای داخلی هم میگوید: «معلوم نیست پولهای بانک جهانی برای نجات ارومیه کجا خرج شده است؟» مسئلهای که قاضیپور هم از آن اظهار بیاطلاعی میکند.
دهزاد میگوید: «در اواخر دولت دهم پروژهای با همکاری بانک جهانی برای نجات دریاچه ارومیه طراحی شد که حتی یک صفحه کاغذ هم از وضعیت اجرای آن ارائه نشده است و در آخر هم اصلا معلوم نشد وامهای هنگفتی که از بانک جهانی گرفته شده و باید بازگردانده شود کجا رفت؟ «او با بیان اینکه سازمان حفاظت محیطزیست نباید پشت درهای بسته برای محیطزیست کشور تصمیم بگیرد، میگوید: «کارها باید به صورت شفاف انجام گرفته و جامعه کارشناسی در جریان تصمیمگیریها قرار گیرند.
سدها عامل خشکی دریاچه ارومیه نیستند!
بهروز دهزاد همچنین اعتقاد دارد که مدیرانی که برای حل مشکل دریاچه ارومیه انتخاب شدهاند سررشتهای از کار نداشته و هر روز وضع آن را بدتر میکنند. به گفته او متاسفانه سالهاست که جامعه کارشناسی کشور حوصله بررسی آمارها و تحقیقات انجام شده را ندارند و همیشه راحتترین راه را برای حل مسائل و مشکلات ارائه میدهند. به عنوان مثال بسیاری از کارشناسان سدها را عامل خشکی دریاچه ارومیه معرفی میکنند در صورتی که اینگونه نیست. او تاکید میکند که دریاچه ارومیه از زمانی دچار این سرنوشت شد که جادهای را به صورت کاملا غیرعلمی و غیراصولی در وسط آن احداث کرده و با تخریب یک کوه و ریختن سنگهای آن به داخل آب، دریاچه را به دو نیم تقسیم کردند.
به گفته او این کار باعث قطع جریان آب دریاچه شد. در حالی که جریان آب دریاچه، حکم خون در بدن انسان را داشته و همانگونه که خون باعث اکسیژن رسانی به اعضای مختلف بدن میشود، با خنکتر کردن دریاچه، موجب کاهش تبخیر آبهای آن میشود. البته کارشناسان بسیاری کشت سنتی در اطراف دریاچه ارومیه را عامل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه میدانندو اعتقاد دارند که ساخت پل روگذر کلانتری آخرین ضربه را به دریاچه زد و مرگ آن را زودتر از آن که فکر میکردند پیش آورد.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه برای نجات دریاچه ارومیه باید پیش از هر کاری جاده را از میان برداشت میگوید: تاکنون مدیرانی که برای حل مشکل دریاچه ارومیه انتخاب شدهاند هیچ کدام سررشتهای از کار نداشته و با اقدامات نامناسب خود هر روز وضع آن را از آنچه که هست بدتر میکنند. وی اضافه کرد: شاید بسیاری از این مدیران تحصیلات عالی دانشگاهی داشته باشند اما این به معنی آگاهی آنها از امور نیست و اکنون مشاهده میکنیم این مدیران چه نقشی در نابودی دریاچه ارومیه داشتهاند.
پشتپرده سیاسی خشک شدن دریاچه ارومیه
قاضیپور اعتقاد دارد که دستهایی در پشتپرده وجود دارد که اجازه نمیدهد اعتبار به دریاچه ارومیه برسد. به گفته وی تمام تلاشهایی که مجلس برای احیای دریاچه ارومیه کرده است آقای نامجو به باد داد. او میگوید: «هر روز آب دریاچه ارومیه کمتر میشود و معاون رئیسجمهور اعتبارات دریاچه ارومیه را براساس سیاسیکاری ناعادلانه به استان آذربایجان غربی اختصاص ندادند.» در نهایت تاکید میکند: «مردم باید بدانند پولهایی که به اسم احیای دریاچه ارومیه گرفته میشود، سر از کجا در میآورد.»
سوالهای بیپاسخ
عملکرد دولت در قبال خشک شدن دریاچه ارومیه سوالات بیشماری را در اذهان عموم بهوجود آورده است. پیش ازاین هم اخباری از ارومیه به تهران میرسید که درحالی که گروههای مختلف در سطح ملی وجهانی بهدنبال راهکاری برای نجات دریاچه ارومیه از خشکسالی هستند اما دستگاههای دولتی در استان برسر تصاحب زمینهای خشک شده دریاچه ارومیه با هم جدال دارند. حال هم که معلوم نیست اعتبارهای جهانی احیای دریاچه کجا خرج شده است. افکارعمومی میپرسند آیا واقعا تصمیمگیران دولتی بهویژه در سطح استانی نمیدانند با خشک شدن دریاچه چه اتفاقی برای شهروندان چهار استان نزدیک دریاچه میافتد؟
آیا ذی نفوذانی که اعتبار دریاچه ارومیه را صرف آبیاری زمینهای خود کردهاند نمیدانند که ریزگردهای نمکی همین که خیز بردارند زمین آنها را از زمینهای کشاورزان دیگر تشخیص نمیدهند؟ کسانی که اعتبارهای جهانی وملی را دو دستی تقدیم آنها کردهاند نمیدانند که خشک شدن دریاچه ارومیه و بحران سفید ریزگردهای نمکی زندگی در منطقه را میخشکاند؟ آیا وزیر نیرو دروهله اول پاسخی برای ۸ هزار کشاورز اطراف دریاچه ارومیه که با شروع ریزگردها، زمینهای آنها لم یزرع میشود دارد؟ در نهایت از مدیران بومی منطقه میپرسند که درحالی که گروهای بیشماری در ایران وخارج از ایران نگران وضعیت دریاچه ارومیه و ساکنان اطراف آن هستند، آنها هیچ دغدغه و نگرانی از آینده خود و فرزندانشان ندارند؟