انتشار تصویری از مراسم «گنجشکخواری» چند بازیگر با نقدهای سنگینی همراه شده و موجی از ابراز احساسات ضد این کار به راه افتاد؛ اما آیا این هنرمندان نخستین اشخاصی هستند که چنین رفتاری کردهاند و چه اتفاقی رخ داده که این مراسم گردنزنی گنجشکها مورد توجه عموم مردم قرار گرفته و لبخندهای نقشبسته کنار لاشه این پرندگان کوچک، چنین خشمی را در پی داشته است؟
به گزارش زیست آنلاین سایت تابناک با این مقدمه نوشت: خیلی لذیذ و خوشخوراک است و باید برای یک بار هم شده تجربهاش کرد! این تعبیری است که از گوشت گنجشک میشود و پرداختن به شیوههای کشتن و به سیخهای چوبی کشیدن و عرضه وسیعش، داستانی جدا دارد، به ویژه که در برخی شهرها این اتفاق کاملا رایج است و میتوان به سفارش این غذای نهچندان گران - که هر سیخش برابر با قیمت یک سیخ کباب عرضه میشود - پرداخت و به زعم برخی شکار و خوردنش نیز اشکالی ندارد و غذای سنتی برخی مناطق است و البته برخی نیز با این نظر مخالفند.
ماجرا اما صرفا کشتن هر ۱۰ گنجشک برای یک سیخ کباب گنجشک و تبدیل هر یک از این پرندهها به یک تکه گوشت کوچک نیست که به این اتفاق کهنه بارها پرداخته و دربارهاش مطالب مفصلی نوشته شده است. رخداد تازهای که گنجشکخواری را در صدر اخبار قرار داده، انجام این عمل توسط سه بازیگر است. سحر قریشی این تصویر را که او به همراه نیما شاهرخ شاهی و سیاوش خیرابی در کنار چند سیخ گنجشک قرار دارند، در اینستاگرامش منتشر کرد و سپس این تصویر بازنشر شد و سر از سایتهای خبری درآورد.
در روزهای اخیر حجم انتشار مطالبی که درباره این اتفاق در فضای مجازی و غیررسمی منتشر شده، بسیار وسیع است اما رسانههای رسمی سراغ این ماجرا نرفته بودند و حملات به این سه بازیگر در همین فضا استمرار داشت. ظاهرا کاری که این سه بازیگر انجام داده بودند، به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نبود و به همین دلیل، نقدها متوقف نشده و احتمالا تا عذرخواهی این سه بازیگر از مستنکری که انجام دادهاند، استمرار دارد.
البته نقدهای گوناگونی درباره این اتفاق مطرح شد؛ برخی از نگاه محیط زیستی و دفاع از حقوق حیوانات به این ماجرا پرداخته و جنبه حقوقی و قضایی این اتفاق را بررسی کرده بودند (!) و برخی دیگر اصل گنجشکخواری را نفی نکرده و حتی حمایت کرده بودند و تنها از این منظر نقد خود را وارد دانسته بودند که شکار نه به قصد رفع نیاز و صرفا به قصد لذت و تفریح به لحاظ شرعی نیز اشکال دارد؛ بنابراین این کار، چندان پذیرفته نیست.
در اینباره باید گفت اگر ماجرا اینگونه استمرار یابد، بعید نیست کار به راهاندازی کمپین برای مقابله با گنجشکخواری در کشور بکشد و دست کم بساط علنی فروش سیخهای گنجشک برچیده شده و کاسبی عدهای که عمدتا سرپایی گنجشکِ کبابی میفروشند، برچیده شود، چرا که سطح واکنشها با کشتن یک گونه نادر نظیر یوزپلنگ یا هر رفتار ضدفرهنگی غیرقابل هضم برابری میکند. به هر صورت شاید گنجشکخواری به عنوان خرده فرهنگ در برخی نقاط محدود کشور پذیرفته شده باشد ولی در کل کشور، این کار نکوهیده است، به ویژه آنکه این حیوان گوشت آنچنانی برای تغذیه انسان ندارد و رویکرد تفریحی بودن و استفاده از لذت خوردن گوشت این حیوان را پررنگتر میسازد.
از این منظر هرچند گنجشک گونهای در خطر انقراض در کشورمان به شمار نمیرود، به واسطه همین رویکرد تفریحی و لذتجویی کشتن و خوردن گنجشک چنین واکنشهایی طبیعی است و شاید با شکار برخی گونههای در خطر انقراض که بسیار بزرگتر از گنجشک هستند و شکارچیان تنها بهواسطه لذت بردن از خوردن گوشتشان، کشتن این گونهها را به کشتن برخی حیوانات فراوان در محدوده شکار ترجیح میدهند، مقایسه کرد و آنچه بیش از همه محل نقد است، همین شکار به قصد تفریح و لذتجویی و خودنمایی از این طریق باشد.