هیچ جادو و سحری در این کار وجود ندارد: در تمام تاریخ بشریت، که از نقطه نظر اقلیمی بهعنوان دوران هالوسین شناخته میشود، اعتدال اقلیمی حاصل اکوسیستمهای درحال کار بوده است. مسله مهم این است که ما میتوانیم اکوسیستم، این محیطهایی که در آن پرورش یافتهایم را، به حالت اول برگردانیم و دینامیک آب و حرارت را به حال تعادل دربیاوریم.
گاردین نوشت: وقتی به عقبگرد قوانین ایالات متحده نگاه میکنیم برای همگی ما نگرانی برای هوا، آب و طبیعت وجود خواهد داشت.
جودیت دی. شوارتز، نویسنده گاردین تاکید دارد که قصدش صحبت کردن درباره آدمهایی نیست که تغییرات اقلیم را انکار میکنند. در زمانه نوسانهای وحشیانه دما و هنجار شدن رکوردشکنی آب و هوا، تکذیب بیدرنگ بهنوعی قشقرق است، مقابلهای بَدَوی است با دردسرها و تحقیرهای تغییراتی ابتدایی.
او میگوید: روشی که ما برای فهم تغییرات اقلیم به کار میبریم، داستانی است که برای خود تعریف میکنیم.
نویسنده نیجریهای، چیماماندا نوزی، مفهومی را مطرح کرده به نام «داستان ساده»: این مفهوم به معنی تمایل به درآغوش کشیدن غیرانتقادی فرزانگی است که از دیگران رسیده است. درحالیکه این نویسنده داستانهای اجتماعی و قومی-قبیلهای را برای آن مثال میآورد، «داستان ساده» و خطرات ذاتی کوتهبینی، به دیگر معتقدات هم رخنه میکند.
اگر کمی پیچیدهتر به قضیه نگاه کنیم، میتوانیم داستان چندجانبهای را متصور شویم که بهتر میتواند واقعیتهای اقلیمی حال حاضر و فرآیندهای حرارتی طبیعت را بیان میکند.
روشی که ما با آن با چالشهای زیست محیطیمان برخورد میکنیم، توانمان در دستبه گریبان شدن با آنها را به چالش میکشد.
تعریفی که ما از تغییرات اقلیم داریم، یعنی «داستان ساده»، این است «تغییرات اقلیم گرم شدن کره زمین است به دلیل افزایش میزان دیاکسید کربن در اتمسفر به علت احتراق سوختهای فسیلی. ما با گذار به انرژیهای تجدیدپذیر میتوانیم تغییرات اقلیم را متوقف کنیم».
این تعریف مطمئنا مهمترین نمود داستان تغییرات اقلیم است و ما مطمئنا باید سوختهای فسیلی را کنار بگذاریم.
اما همین داستانسرایی خود مشکلاتی به همراه دارد.
نویسنده با به چالش کشیدن این تعریف، ایرادی بزرگ برای آن برمیشمارد و میگوید: یکی از آنها این واقعیت ناراحتکننده است که حتی اگر معجزهای به وقوع بپیوندد و ما بتوانیم میزان انتشارات خود را به صفر برسانیم، باز هم اینرسی سیستم طوری است که بیش از یک قرن طول خواهد کشید تا سطح CO۲ اتمسفر به ۳۵۰ قسمت در میلیون کاهش یابد، این عدد به عنوان سطح آستانه ایمن دیاکسید کربن در اتمسفر در نظر گرفته شده است.
علاوه بر این یک موضوع دیگری هم هست که وقتی از تغییرات اقلیم صحبت میکنیم آن را فراموش میکنیم: حتی اگر تماما از انرژی خورشیدی استفاده نماییم و خودروهایمان به کل برقی باشد بازهم مشکل خواهیم داشت. امواج گرمای بیسابقه، آب و هوای عجیب و غریب، که میدانیم حاصل از دیاکسید کربن پیشراننده تغییرات اقلیم است.
اقلیم تابعی از یک پارامتر به تنهایی نیست.
مشکل آب است، درمانش آب است
وقتی با یک مخمصه زیست محیطی روبهرو هستیم، بهتر است اول بپرسیم که طبیعت چطور با آن کنار میآید. به عنوان مثال در آتشسوزیهایی که در طبیعت رخ میدهد ممکن است بپرسیم چه فرآیندی رخ میدهد که آب به این مکان میرسد و در مقابل آتش مقاوم میشود.
در غرب آمریکا دیدهایم که سگهای آبی برای خودشان تالاب درست میکنند و همین به عنوان یک ضربهگیر برایشان عمل میکند که خطر آتش را برایشان به حداقل میرساند.
در این صورت وقتی ما سوال میکنیم که آنچیزی که اقلیم را به سامان میرساند و بهبود میدهد چیست، جواب، آب است.
اگر این پتوی بخار آب اطراف کره زمین نبود، این سیاره تبدیل به مکانی بسیار سرد برای سکونت میگشت.
تغییرات فاز آب از جامد به مایع و گاز و برعکس، نمایانگر یک انتقال حرارت بسیار شگفتانگیز است.
والتر جان میکروبیولوژیست استرالیایی میگوید، فرآیندهای آبی اتمسفر و اقیانوسها، بر روی زمین و بر روی یخها، کنترل ۹۵ درصد دینامیک حرارتی طبیعی کره زمین را برعهده دارد. این خود بیانگر نقش بسیار بزرگ آب در اقلیم است که دانشمندان را برآن میدارد تا به این نتیجه برسند که بشر نمیتواند مانعی در برابر آن باشد.
و حالا که ما توانستیم نحوه کار آب را درک کنیم، و بدانیم آب چگونه بر فاکتورهای موثر بر زندگی ما چون استفاده از زمین و پوشش گیاهی اثر میگذارد، میتوانیم به ترمیم فرآیندهای پایداری تعادل حرارت و انرژی بپردازیم و بنابراین از این طریق اقلیم خود را به پایداری برسانیم.
آب به خودی خود حرکت نمیکند و تغییر شکل نمیدهد: بیشتر این حرکات براساس علم بیولوژی و به ویژه گیاهان است. تعریق از گیاهان را در نظر بگیرید که گیاهان آب را از زمین بیرون میکشند و به صورت بخار به هوا منتشر میکنند. این یک سیستم خنک کننده است که حرارت آفتاب را پخش میکند.
جان پوکورنی، گیاهشناس اهل چک میگوید در یک روز آفتابی یک درخت معموولی بیش از ۱۰۰ لیتر آب را به صورت تعریق در فضا پخش میکند، فرآیندی که قدرت خنک سازی آن سه برابر یک سیستم تهویه مطبوع در اتاق یک هتل پنج ستاره است.
آنتونیو دوناتو نوبر، دانشمند برزیلی هم اعتقاد دارد در مجموع، درختان جنگلهای بارانی آمازون یک «رودخانه عمودی» درست کردهاند که حتی از خود رودخانه آمازون هم بسیار بزرگتر است. این همان رطوبت در حال حرکتی است که حرارت را در خود نگه داشته و منتقل میکند.
آب، آفتاب، خاک، گیاه، اقلیم؛ تعادلی که به هم زدیم!
«داستان سادهتر» این است که تغییرات اقلیم میتواند بر دسترسی به آب تاثیر بگذارد. داستان پیچیدهتر و کاملتر این است که آب نیز میتواند بر اقلیم تاثیر بگذارد. و از طرفی این تاثیر بر اقلیم را گیاهان تشدید میکنند.
پیتر اندرو، نویسنده استرالیایی جملهای دارد که میگوید: گیاهان آب را مدیریت میکنند. و در این مدیریت آب، حرارت را هم مدیریت میکنند. اما ما یک چهارم گیاهان خود را از بین بردهایم که جنگلها هم بخشی از آن هستند.
زمانی که از انرژی به عنوان بخشی از سیاست صحبت میکنیم، معمولا منظورمان این است که با چه سوختی ماشینمان به حرکت درآید و با چه حرارتی خانههایمان گرم شود.
حال نگاهی عمیقتر به انرژی داشته باشیم، ببینیم وقتی نور آفتاب به زمین میرسد چه اتفاقی میافتد. زمینی سنگفرش یا زمینی که پوشش گیاهی خاک آن از بین رفته است را در نظر بگیرید، که اکنون بیشتر نقاط دنیا به همین شکل هست.
وقتی نور خورشید بر این خاک میتابد، انرژی خورشید جذب میشود و تبدیل میشود به محتوی گرمایی یا همان گرمایی که میتوان احساسش کرد. حالا زمینی را درنظر بگیرید که پوششی ضخیم از علفها آن را پوشاندهاند.
اینجا نور خورشید با گیاهان برخورد میکند که در حال تعریق هستند. حرارت خورشید پخش میشود و تبدیل به گرمای نهان میشود که در بخار آب ذخیره شده است و بعد تغلیظ میشود و به صورت باران میبارد.
هیچ جادو و سحری در این کار وجود ندارد: در تمام تاریخ بشریت، که از نقطه نظر اقلیمی به عنوان دوران هالوسین شناخته میشود، اعتدال اقلیمی حاصل اکوسیستمهای درحال کار بوده است. مسله مهم این است که ما میتوانیم اکوسیستم، این محیطهایی که در آن پرورش یافتهایم را، به حالت اول برگردانیم و دینامیک آب و حرارت را به حال تعادل دربیاوریم.
چون فرآیندهای طبیعی بسیار به هم پیچیده هستند، هر گامی که در جهت بازآرایی این سیستمها برداشته شود، مزایای چندجانبه بسیاری بههمراه خواهد داشت: گیاهِ بیشتر به معنی فتوسنتزِ بیشتر است، فتوسنتزِ بیشتر به معنی جذب بیشتر کربن آلاینده از اتمسفر است به داخل خاک، که به معنی افزایش حاصلخیزی خاک است؛ هر یک درصد افزایش کربن آلی خاک به معنی افزایش ۲۵۰ هزار لیتر [آب] در هکتار است که میتوان در خاک نگه داشت، افزایش نگه داشت آب در خاک به معنی افزایش پایداری و مقاومت خاک در برابر سیلابها و خشکسالیهاست.
داستان دیگری هم درباره آب وجود دارد که به اندیشهای عمیق نیاز دارد: والتر جانز، گفته است براساس دادههایی که پنل بینالمللی تغییرات اقلیم IPCC فراهم ساخته است، هر یک متر مربع سطح کره خاکی به طور متوسط ۳۴۲ وات در روز انرژی خورشیدی دریافت میکند.
براساس اینکه بشر چطور محیط زیست خود را تغییر میدهد، حدود ۳۳۹ وات در هر متر مربع انرژی به اتمسفر بازتابش میشود، یعنی کمتر از یک درصد باقی میماند.
اگر میتوانستیم زیست بوم خود را به خوبی مدیریت کنیم، چه بسا این اختلاف را به سه درصد میرساندیم. چطور میشد اگر گیاهان بیشتری داشتیم و زمینهای خالی بدون گیاه کمتر بود؟
یکی از چالشهای پیشروی محاسبات مربوط به اقلیم این است که علیرغم تمام استثنائات آب و هوایی که مشاهده میکنیم، ارتباط دادن تغییرات اقلیم به هر رخدادی بسیار مشکل است. از این رو اندیشه اینکه تغییرات اقلیم در حال پیش روی به سوی آینده است را تقویت میکند و به این ناهماهنگی شناختی دامن میزند که «اثبات» آنچه که میدانیم غیر ممکن است.
بنابراین باید تعریف جدیدی از تغییرات اقلیم داشته باشیم: «مانیفست تحریف شده سیکل کربن، آب و انرژی». این تعریف داستان ساده کربن حاصل از سوختهای فسیلی را نفی نمیکند اما وسعتی به آن میدهد که به گزینههایی سوای صرفا مقابله با سوختهای فسیلی نیز میاندیشد.
در زمانه بیپروایی انکار و دیوانگی، بایستی خط سیری معنیدار برای آن پیدا کرد.