«دولت محیط زیست»، این یکی از القابی است که در رسانهها و گفتههای مسئولان درباره دولت حسن روحانی ذکر میشود. خود رئیسجمهور هم چندبار این تعبیر را به کار برد، از جمله در خرداد سال ٩۴ در دهمین دوره اهدای جایزه ملی محیط زیست، در سخنان خود اینطور گفت: «دولت یازدهم دولت محیط زیست است و اولین مصوبه این دولت برنامه احیای دریاچه ارومیه بود».
شرق نوشت:
در این مسیر، چه دولت روحانی را موفق بدانیم و چه ناموفق، بیتردید نقش سازمان حفاظت محیط زیست و رئیس این سازمان اصلیترین و پایهایترین نقش بوده است. اما آیا این سازمان و رئیسش توانستند آنطور که باید به وظایف خود عمل کنند؟ پاسخ به این پرسش چیست و کارشناسان، رسانهها، فعالان و دانشگاهیان حوزه محیط زیست در این زمینه چه نظری دارند؟
از طرفی، نقش و عملکرد این سازمان و معصومه ابتکار در دولت یازدهم چه شرایطی را برای دولت دوازدهم رقم خواهد زد؟ آیا او در دور بعدی ریاستجمهوری باز هم بهعنوان معاون رئیسجمهور و رئیس اصلیترین نهاد در زمینه محیط زیست کشور، حسن روحانی را همراهی خواهد کرد؟
آیا روحانی باید دوباره این سکان را به دست او بسپارد یا خیر؟ شاید این روزها که آخرین روزهای عمر دولت یازدهم است و تا مدتی دیگر دولت دوم روحانی کار خود را آغاز خواهد کرد، بسیاری به فکر این پرسشها و پاسخهای احتمالی آنها باشند. با همین منظور و با نظر به گذشته و دولت یازدهم، چشمانداز آینده و دولت دوازدهم در دو متنی که در ادامه آمده است بررسی شدهاند.
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران و از چهرههای شناختهشده و دغدغهمند طبیعت و محیط زیست کشور که سال ٩۴ و در دوره دهم جایزه ملی محیط زیست، جایزه دوم بخش متخصصین را از دست روحانی دریافت کرد و همچنین اصغر محمدیفاضل، معاون اسبق سازمان حفاظت محیط زیست در دولتهای گذشته و همچنین رئیس پیشین دانشگاه محیط زیست، هر کدام از منظر و دیدگاه خود، در این رابطه دیدگاهشان را مطرح کرده و در اختیار «شرق» قرار دادهاند.
سازمان حفاظت محیط زیست را به که بسپاریم؟
حسین آخانی . استاد دانشکده زیستشناسی دانشگاه تهران
وقتی دولت یازدهم شروع به کار کرد، انتخاب رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از چالشهای جدیای بود که تأخیر طولانیمدت در تعیین آن خبر از پیچیدگی ماجرا میداد. در نهایت انتخاب اولین عضو خانم کابینه در دولت اصلاحات دوباره تکرار شد.
در آن زمان من مطلبی منتشر کردم که انتخاب مجدد خانم ابتکار را به صلاح محیط زیست کشور نمیدانم. بااینحال بعد از انتخاب، وظیفه خود دانستم به جای مقابله، انتظارات خود را به عرض ایشان برسانم.
اگرچه تشکر خانم ابتکار و قول عمل به ٢٠ انتظار من امیدوارانه بود، ولی بعد از چهار سال میتوانم بگویم آن انتظارات برآورده نشده است.
شاید بتوانم بازهم سیاهه بلندی در مخالفت خود با ادامه ریاست خانم ابتکار بنویسم. اما فکر نمیکنم شخصیکردن یک مسئله مهم ملی کمکی به حل مسئله کند.
اگر از من بپرسند پیشنهاد شما برای جایگزینی خانم ابتکار کیست، بهطور قطع پاسخ محکمی برای این سؤال ندارم. دلیل آن هم آسان است؛ ساختار سازمان حفاظت محیط زیست ایران بهشدت کهنه و ناتوان است.
سازمانی که قدرت و شاید آگاهی نداشت که از خاک خود در دره فرحزاد بهعنوان لکه باقیمانده تنوع زیستی گذشته تهران در مقابل شهرداری نگهداری کند، یا هنوز نتوانسته شهرداری را مجاب کند یک خط اتوبوس برای کارکنان سازمان و بازدیدکنندگان پارک پردیسان بگذارند، حالا انتظار دارید توان این را داشته باشد محاسبه علمی درستی در رهاسازی پلنگ هیرکان داشته باشد یا از مشمشه گرفتن ببر وارداتی روسیه جلوگیری کند.
فرقی ندارد خانم ابتکار رئیس سازمان باشد یا خانم جوادی یا خانم و آقای دیگری. مسئله آن است کسانی که حتی یک روز بهعنوان کارشناس، کارمند یا مدیرکل در آن سازمان کار نکردهاند، چگونه میتوانند هدایت سازمانی را برعهده بگیرند که نیم قرن از تأسیس آن میگذرد و اساس تأسیس آن هم بیشتر حول حفظ گونههای جانوری قابل شکار یا صید کشور بوده است.
بههمیندلیل ما فعالان و متخصصان محیط زیست باید از جناب آقای روحانی درخواست کنیم رئیسی را جایگزین خانم ابتکار کند که اولا بداند محیط زیست امروز ایران با چه چالشهایی روبهروست و ثانیا اراده و انگیزه و برنامه جدی برای حل ریشهای مشکلات داشته باشد.
محیط زیست ایران بهسختی درگیر بدترین بحرانهای محیط زیستی تاریخ خود است: بحران آب، خشکی تالابها و دریاچهها، فرونشست زمین، انقراض فزاینده گیاهان و جانوران، افزایش گازهای گلخانهای، آلودگی هوا، چرای بیرویه در حساسترین اکوسیستمها، تخریب و تجاوز به جنگلها و مراتع، فرسایش لجامگسیخته خاک و گسترش گردوخاک با منشأ داخلی و خارجی و تولید بیش از حد زباله از بارزترین آنهاست.
از طرفی نفوذ جدی وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی تأثیرات مثبت و منفی بر زندگی اجتماعی ما گذاشته و دسترسی آسان همه مردم به دورترین نقاط این سرزمین بهواسطه افزایش افراطی خودروهای شخصی و جادهسازی، تخریب و آتشسوزی و انتقال زباله را به دورترین نقاط امری جاری و عادی کرده است.
حفظ محیط زیست در ایران مؤلفه بسیار پیچیده و چندوجهی است که اقتصاد، فرهنگ، آموزش و ارتباطات و بحرانهای ملی و بینالمللی بر آن تأثیر جدی دارد و از همه مهمتر آنکه ساختارهای سنتی کاملا دگرگون شده و لزوم نگاه نو به مقوله محیط زیست در قرن ٢١ از مدتها بر جهانیان آشکار شده است.
ولی ساختار ناتوان سازمان حفاظت محیط زیست نتوانسته خود را با شرایط جدید هماهنگ کند و هیچکدام از افرادی که تا به حال بعد از انقلاب به ریاست سازمان رسیدهاند بیشتر در حفظ نقش فانتزی در کابینه ایفای نقش داشتهاند و به جز موارد اندکی در پاسداری از کیان زیستی و منابع طبیعی سرزمین ایران ناموفق بودهاند.
این سازمان به دلایل متعدد بهعمد ضعیف نگه داشته شده است تا نتواند در مقابل وزارتخانههای قدرتمندی همچون نیرو، نفت، صنایع و کشاورزی ایستادگی کند.
اینکه هنوز از بدو تأسیس آن هیچ دولتی نتوانسته کسی از داخل آن بیابد که به ریاست سازمان بگمارد، حجتی است بر ضعیفبودن و ضعیف نگهداشتن آن. حتی بسیاری از معاونان و مدیران کل این سازمان امانتی هستند.
این سازمان رئیسی میخواهد که به این نقیصه ایمان داشته و درصدد احیا و برگرداندن اقتدار سازمان باشد.
باید شرط کند که میآید تا ساختار سازمان را با توجه به شرایط امروز اصلاح کند، نیروهای توانمند را سر جایشان بگذارد و مدیریت آن را به همان متخصصان بسپارد.
برنامهاش این باشد که ابتدا ستادی با عنوان «ستاد بازنگری در ساختار حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی کشور» ایجاد کند تا کشور را از آشفتگی در مدیریت سرزمین نجات دهد.
این رئیس باید تیمی از بهترین متخصصان داخلی و حتی مشاوران بینالمللی آشنا با ساختارهای موفق و ناموفق حفظ محیط زیست دنیا را گرد هم آورد و از آنها بخواهد با بررسی همه جنبههای تخصصی و حقوقی پیشنهاد دهند اگر بناست سازمان محیط زیست در معاونت رئیسجمهور باقی بماند چه اصلاحاتی برای تقویت کارایی آن لازم است.
اگر بناست با سازمان جنگلها و مراتع ادغام و به شکل وزارتخانه واحد اداره شود، بهترین فرمول آن چیست؟ چگونه باید کادر تخصصی سازمان احیا شود تا لازم نباشد بعد از عوضشدن هر دولتی قطاری از مدیرانی که قبلا در سازمانهای دیگر و گاه مخرب محیط زیست بودند برای تطهیر و آراستن رزومه مدتی هم در سازمان محیط زیست مدیر باشند.
رئیس سازمان الزاما نباید بهترین متخصص محیط زیست باشد، ولی باید نگاه نرمافزاری و جامعهشناسانه به درد محیط زیست ایران داشته باشد.
رئیس سازمان باید با روابط مدیریتی حاکم بر ایران آشنا باشد و بهویژه فساد دستگاههای اجرائی را بشناسد و به سازوکارهای جهانی آشنایی داشته باشد و هیچگونه اشتراک منافع سازمانی، اقتصادی یا سیاسی نداشته باشد.
باید بیاید سازمان یا وزارتخانهای بسازد که تغییر رئیسجمهور نتواند بر قدرت و توان آن تأثیر بگذارد. باید کارشناسانی را در سازمان مستقر کند که بتوانند ارتباطی قوی با هزاران متخصص بیکار حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و متخصصان برجسته داخلی و خارجی داشته باشند و از آنها برای نجات محیط زیست کشور و بهویژه خاورمیانه کمک بگیرد.
باید بتواند مشارکت مردم در محیط زیست را فقط در حد دکور تقلیل ندهد و بهراستی به توانایی مردم در حفظ محیط زیست اعتقاد داشته باشد.
بیایید همانطوری که با شرکت در صندوق رأی در حساسترین زمان دست روحانی را برای نجات ایران گرفتیم، برای حفظ سرزمین ایران هم او را همراهی کنیم و بخواهیم سکان محیط زیست را به دست ناخدایی توانمند و جسور بسپارد تا سرزمین ایران را در توفان بحرانهای محیط زیستی و سیاسی دنیای امروز و خاورمیانه از ساحل دور نکند.
از سازمان محیط زیست انتظار معجزه داریم؟
اصغر محمدیفاضل . معاون اسبق سازمان حفاظت محیط زیست
در طول سه دهه گذشته این شانس را داشتهام که سازمان محیط زیست را، هم از بیرون بهعنوان منتقد ببینم و هم از درون بهعنوان کسی که تلاش کرده خشتی روی خشت بگذارد.
هم عزیز و نورچشمیاش بودهام و هم در چند دقیقه از صندلی معاونت آن برکنار شدهام. هم با رؤسای پنج دوره سازمان از نزدیک کار کردهام و ساعتها ملاقات خصوصی با آنها داشتهام، هم در پاسگاههای محیطبانی خوابیدهام و هم از نمای دورتر؛ یعنی خارج از کشور دورنمای محیط زیست ایران را رصد کردهام.
این مقدمه را برای خودستایی نیاوردهام، اما خواستم به خودم و دیگران یادآور شوم که برای خیالبافی و رؤیاپردازی کمی پیر شدهام؛ اینکه در انتظار یک رئیس معجزهگر باشم که یکشبه مشکلات نیمقرن یک سازمان را حل کند یا تسلیم شوم و بگویم «مملکت دیگه درستبشو نیست» و غرغرکنان نظریه دهم که سازمان را باید کوبید و از نو ساخت! لااقل هنوز تا این حد دچار اختلال حواس نشدهام.
عجیب است که بحث آمدن یا نیامدن و رفتن یا ماندن معصومه ابتکار در محافل محیطزیستی و رسانهها مثل اکثر جبههبندیها و موضعگیریها در کشور، مقایسه سیاهوسفید و نگاه صفر و صد است.
حتی گاهی میان همکاران دانشگاهی نیز که انتظار میرود دست از شیفتگی محض یا نفرت مطلق نسبت به افراد بردارند و بهجای قضاوت افراد به کارنامه آنها نگاه کنند، این کوتاهی دیده میشود.
اجازه دهید از خودمان سؤال کنیم: سازمان محیط زیست ایران را با کجا مقایسه میکنیم؟ ما عادت داریم هنگام روبهروشدن با چالشها در ایران فوری بگوییم: «هیچکجای دنیا اینطور نیست!» لازم نیست به کتب تاریخی مراجعه کنیم.
وقتی ساختمان پلاسکو در تهران آتش گرفت، بسیاری خرده گرفتند که «هیچکجای دنیا اینطور نیست و در هر کشور عقبافتادهای هم با چرخبال میآیند و آتش را در چنددقیقه خاموش میکنند»، ولی دیدیم که همین چندروز پیش در قلب لندن یک برج در آتش سوخت و نه از نردبان بلند خبری بود و نه شلنگ سانتریفیوژ و نه یک چرخبال!
واقعا سازمان حفاظت محیط زیست ایران را با کجا مقایسه میکنیم؟ رفتار ترامپ را در آمریکا که قله پیشرفت علم و فناوری است ببینید! از این رفتار خسارتبارتر، غیرمنطقیتر، ناشیانهتر و ستیزهجویانهتر با محیط زیست نمونهای در آستین دارید؟
تردید نکنید که موافقان و مترادفان جهانی ترامپ هم بهزودی رونمایی میشوند. در جهانی که یک ابرمدعی، وقعی به محیط زیست نمیگذارد، چرا باید خودمان را ناتوان، ضعیف، ذلیل، شکستخورده و عقبمانده نشان دهیم؟
علاقهای به سفیدنمایی کاذب ندارم، اما عقدهگشایی و سیاهنمایی محض را هم به همان میزان پرمخاطره و غیرمنصفانه میدانم.
وقتی هنوز دستکم در یک نشست بینالمللی شرکت نکردهایم و از حالوهوای اینگونه مذاکرات و برخوردهای سودمحورانه سران کشورها و نمایندگان آنها چیزی نمیدانیم، مجبور نیستیم سر حسرت تکان دهیم و تز بدهیم که دنیا چنینوچنان است و ما یکسره عقبماندهایم!
بنابراین شجاعت و جسارت در نهان و تملق و اطاعت در عیان را نه شرافتمندانه میدانم و نه به سود کشور. بههمیندلیل در جلسات و نوشتهها و مصاحبههای متعدد در رسانهها نقدهایم را به خانم ابتکار و برخی از رویکردهای مدیریتی سازمان بیان کردهام و در چند ملاقات خصوصی با ایشان بسیار صریح و گاهی بسیار گزنده حرف زدهام، چون پایداری ایران و محیط زیست آن را بزرگتر از افراد و احزاب و منصبها میدانم... .
ولی همانگونه که نمیتوانم از ابتکار تصویر یک قهرمان در ذهنم ترسیم کنم، نمیخواهم همه تخممرغهای مدیریتی و کارشناسی نیمقرن گذشته را هم در سبد او بگذارم.
باید اذعان کنم سازمان حفاظت محیط زیست در حدود چهارسال گذشته گامهای مؤثری برداشته است. یک نمونه از این اقدامات، آزادی چند محیطبان محکوم به اعدام بود که سالها به گره کوری برای سازمان و حتی جامعه محیط زیست کشور تبدیل شده بود.
البته برای این اقدام مدیران پیشین هم خیلی تلاش کردند. خودم بارها این همکاران را در زندان و خانوادههای قربانیان حوادث را ملاقات کردم و شاهد تلاش خالصانه افراد و تشکلهای مردمنهاد بودهام که بسیار برای میانجیگری کوشیدند، اما این گره در این دولت باز شد و نمره آن در کارنامه ابتکار نشست.
آموزش بدو خدمت قریب به دو هزار محیطبان در دورههای ١۵ روزه از سوی استادان مجرب کشور، اعزام برخی محیطداران و مدیران مناطق به اروپا برای آموزش و تبادل تجربه، مقاومت در مقابل بنزین سرطانزای پتروشیمی و حذف آن از چرخه تولید، موفقیتهای متعدد در عرصه بینالمللی؛ مانند ثبت هامون بهعنوان ذخیرهگاه زیستکره باوجود کارشکنی کشورهای مرتجع منطقه و سنگ اندازی رژیم صهیونیستی، احیای شورایعالی حفاظت محیط زیست، استخدام تعداد زیادی از محیطبانان قراردادی، رفع برخی چالشهای صنفی کارکنان، تمرکز مدیریتی و مشارکتی بر احیای دریاچه ارومیه بهجای سهمخواهی بودجهای، احیای فرایند قانونی ارزیابی اثرات توسعه، بازیابی نقش سازمان در مدیریت دریاها و سواحل، جسارت در واگذاری مناطق حفاظت شده و قرقهای اختصاصی به بخش خصوصی، آتش بس در برابر حیاتوحش و اجرای گسترده طرح ممنوعیت شکار، آشتی با سازمانهای مردمنهاد و مواردی از این دست، اتفاقات مثبتی است که منصفانه نیست از کنار آنها بهسادگی بگذریم و احساس کنیم اینها دستاوردهای خودبهخودی هستند!
معصومه ابتکار درون و بیرون سازمان منتقدانی دارد که برخی او را برنمیتابند. این حق منتقدان و مخالفان و رقیبان است که ابتکار را به چالش بکشند و مؤاخذه کنند و آرزوی محاکمه او را داشته باشند، اما مگر همین سازمان در یک دوره هشتساله از ٨۴ تا ٩٢ در اختیار صریحترین منتقدان او نبود؟
آنها که اصرار داشتند برای تحقیر ابتکار همه تلاشهای کارکنان و کارشناسان و محیطبانان سازمان را در هشت سال دوره اصلاحات ناکارآمد، ضعیف، بیهوده، سیاسی، غیرعلمی و مهمل نشان دهند، این فرصت را داشتند تا توانمندی خود را آشکار کنند و مشکلات محیط زیست کشور را چنان حل کنند که تا قرنها در یاد و خاطره مردم جهان بماند.
من در هر دو دولت نهم و دهم در سازمان مسئولیت داشتم و با افتخار معاون خانم جوادی و آقای محمدیزاده بودهام و در جای خود از تلاشها و کارهای خوب و مؤثر ایشان تشکر و قدردانی کرده و میکنم.
ولی برای یک سنجش میدانی و افکارسنجی، فقط نگاهی به تعداد آرای مدیران محیط زیست دولتهای مختلف ازجمله یکی از رؤسای سابق سازمان در همین انتخابات شورای شهر تهران بیندازید. نتایج بهخوبی نشاندهنده میزان کارآمدی و ارزیابی رویکردها و عملکردها در نزد افکار عمومی است.
یکی از ایرادهای من به برخی از منتقدان رؤسای سازمان، این بوده که با وجود دراختیارداشتن تریبون و رسانه، حتی یک طرح، ایده، راهکار یا برنامه مدون ارائه نکردهاند.
دوستان فراموش کردهاند که ایرادگرفتن و «باید بشود» و «نباید بشود»، نقد است؛ برنامه نیست. بهعنوان مثال شکی در اینکه گردوغبار یک مشکل جدی و با اولویت بالای ملی است، وجود ندارد؛ اما آیا ریزگردها را ابتکار یا محمدیزاده آفریدند؟
آیا در ١٠ سال گذشته، یک طرحی عملی و شدنی ارائه شده؟ آبپاشی و مالچپاشی را که نیم قرن است همه خبر دارند. مگر خشکشدن دریاچه ارومیه محصول این چهار سال است؟ فرض کنید دولتها ناآگاه و کار نابلد بودند؛ دانشگاهها کجا بودند؟ کدام طرح دانشگاهی در این ١٠ سال یک تالاب را از خشکی نجات داده یا ریزگردها را از بین برده است؟ مگر مدیران سازمان، استادان یا دانشآموختگان همین دانشگاهها نیستند؟
اگر مدیریت معصومه ابتکار را به هر دلیلی نمیپسندیم، یا از سلیقه سیاسی یا حتی از خودش خوشمان نمیآید، بیانصافی است با سیاهنمایی و فضاسازی، هم زحمات بدنه کارشناسی و اجرائی سازمان را تخریب کنیم و هم در افکار عمومی از رئیس یک سازمان دولتی انتظار معجزه ایجاد کنیم.
تردید ندارم این سبک رفتار خاماندیش و خیالپردازانه، جز خسارت برای محیط زیست ایران نتیجهای در بر نخواهد داشت. نه با تخریب جوادی، گونههای منقرضشده احیا شدند و نه با تخریب محمدیزاده، شکارچیها دست از تخلف برداشتند.
تردید نکنید با تخریب ابتکار هم مشکل گردوغبار خوزستان و هوای تهران و تشنگی هامون و زایندهرود حل نخواهد شد.
با تجربه بیش از ربع قرن کار در حوزه محیط زیست بهعنوان معلم، کارشناس، مدیر، رئیس، مدیرکل، مشاور و معاون سازمان، با قاطعیت اعتراف میکنم در بدنه مدیریتی کشور هیچکس را نمیشناسم که عصای جادویی داشته باشد و بتواند حتی نیمی از مشکلات محیط زیست ایران را حل کند. به همین دلیل معصومه ابتکار را گزینه ناگزیر میدانم.