امروزه کشورها به آرامی در حال کنار گذاشتن نیروگاههای هستهای هستند، نیروگاههایی که زمانی به عنوان جایگزین سوختهای فسیلی معرفی میشدند. از این رو ساخت و به روز رسانی تاسیسات نیروگاههای هستهای هم در تمام دنیا رو به کاهش نهاده است.
خروج پیشروهایی چون زیمنس از این صنعت، ضرر ۶.۳ میلیارد دلاری اخیر توشیبا در صنایع هستهای و فقدام سرمایهگذاریهای جدید در صنایع هستهای همگی دلیلی بر این مدعا هستند. گزینههای جایگزین برای تولید جهانی برق مثل همجوشی هستهای، انرژی ژئوترمال و جذب کربن و جداسازی آن، به شدت در حال پیشرفت هستند، اما این گزینهها هنوز در مرحله توسعه هستند. برق هستهای یک گزینه قابل داوم است و راکتورهای نسل آینده، که انتظار میرود بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۰ توسعه یابند، پیشرفتهایی در تابآوری، اقتصاد، ایمنی، قابلیت اطمینان و مقاومت از خود نشان خواهند داد. در مقابل روند جهانی، چین در حال تقویت سرمایهگذاریهای خود در انرژی هستهای است. این کشور لقب بزرگترین منتشر کننده CO۲ دنیا را از آن خود کرده است، از این رو جالب است که دولت این کشور سرمایهای به مبلغ ۳۶۱ میلیارد دلار برای توسعه انرژیهای پاک خود کنار گذاشته است. از کل این مبلغ، چین برآن است تا تقریبا ۷۸ میلیارد دلار برای ساخت ۳۵ راکتور در چهار سال آینده صرف کند. دلایل زیادی برای توجیه این تعهد چین برای توسعه نیروگاههای هستهای وجود دارد، اما شاید مناسبترین آنها این واقعیت است که برق هستهای یک مسیر واضح برای تولید انرژی پایدار، پاک و با مقادیر زیاد را پیشروی این کشور قرار میدهد. برعکس بقیه انرژیهای تجدیدپذیر، برق هستهای نوسانات فصلی ندارد. زمانی که راهاندازی شد راکتورها شروع به تولید انرژی به طور مدام میکند. به بیان دیگر، در طول تمام دوران کارکرد خود، افت عملکرد این راکتورها بسیار کم است. عملکرد انرژی باد و خورشید چقدر است؟ اگر از نظر بهرهوری بررسی کنیم، این دو نوع انرژی به هیچ عنوان با انرژی هستهای قابل مقایسه نیستند. بهرهوری انرژیهای حاصل از باد و خروشید در بهترین حالت ۲۰ درصد است در حالی که بهرهوری تولید برق در نیروگاههای برق هستهای به طور متوسط به ۹۰ درصد میرسد. به این معنی که راکتور هستهای قادر است به اندازه ۹۰ درصد ظرفیت مجاز انرژی خود در تمام طول عمرش برق تولید کند. در مقایسه با آن برق بادی و خورشیدی فقط ۲۰ درصد برق تولید میکنند و همین مقدار برق تولیدی هم نسبت به تغییرات آب و هوا و اقلیم متفات خواهد بود. از این رو موضوع سازگاری هم مطرح است. برای اینکه برق تولیدی به مصرف کننده نهایی برسد، باید این برق را منتقل کرد و از آنجایی که نیروگاههای هستهای به راحتی به شبکه برقی که از قبل وجود دارد قابل اتصال هستند، مزارع بادی و خورشیدی نیازمند سازههای تبدیل برای اتصال به شبکه هستند. هزینهای که این سازهها خواهند داشت و دیگر تغییر و تبدیلهایی از این دست، مثل راهاندازی شبکههای هوشمند برای تسریع این اتصال، برق هستهای را به گزینهای مناسب و مقرون به صرفهتر تبدیل کرده است. بررسی کشورهایی که به شدت نیازمند برق هستهای نشان میدهد که خرده فروشی برق در این کشورها ارزانتر از کشورهایی است که به دیگر منابع انرژیهای تجدیدپذیر متکی هستند. در کشورهایی مثل آلمان، افزایش قیمت برق مصرف کننده به فاکتورهای گوناگونی نسبت داده میشود که عمدهترین آنها افزایش مالیات برای کمک به یارانههای انرژیهای تجدیدپذیر و از رده خارج کردن سیستماتیک نیروگاههای برق هستهای است. خاموشی نیروگاه برق هستهای هزینه انرژی را بالا میبرد، و نشان میدهد که تجدیدپذیرها در حال حاضر قادر نیستند نیاز جهانی به برق را تامین کنند. از طرفی در کشوری مثل ایالات متحده، از رده خارج کردن نیروگاههای هستهای باعث انتشار بیشتر گازهای گلخانهای خواهد شد چون نیروگاههای گاز طبیعی جایگزین آنها خواهد شد. انرژیهای تجدیدپذیر به تنهایی قادر به تامین برق مورد نیاز دنیا نیستند در نهایت Forbes میپرسد: پس چرا نیروگاههای بیشتری در حال خاموش شدن هستند؟ به طور کلی هیچ منبع انرژی دیگری نمیتواند برای پاکسازی یک شهر یا تخلیه کامل آن هزینهای ۱۸۸ میلیارد دلاری بر روی دست دولتها بگذارد. اما فجایع هستهای اتفاقاتی نیستند که همه روزه تکرار شوند، یا باعث آسیب به محیط زیست شوند.