به گزارش زیست آنلاین، آلبرت آرنولد گور جونیور مشهور به ال گور، فعال محیط زیستی و سیاستمدار کهنهکار ایالات متحده است. او معاون بیل کلینتون بود. او از جمله مشهورترین فعالان غیردولتی در زمینه محیط زیست و مخصوصا گرم شدن زمین است. تا اینکه در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه صلح نوبل شد. فیلم یک حقیقت ناراحت کننده ال گور، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم مستند شد.
ایندیپندنت، گفتوگویی از ال گور با مارک ماسلین، آب و هواشناس دیرینه شناس را در The Conversation منتشر کرده است.
مارک ماسلین میگوید: آنچه که من را در این مصاحبه و فیلم الگور شگفتزده کرد این بود که الگور به دو نکته خیلی واضح اشاره میکند.
اولین نکته این است که در حال حاضر تمام راهحلهای مربوط به مقابله با تغییرات اقلیم موجود است. یک توالی بسیار زیبا در این فیلم وجود دارد. او با دال رُز، شهردار جورجتان در تگزاس ملاقات میکند.
او جورجتان را قرمزترین شهر در قرمزترین بخش تگزاس توصیف میکند و خودش محافظهکار جمهوریخواه است.
با این حال او حرکت به سمت انرژیهای تجدیدپذیر را به عنوان راهی منطقی میبیند. از آنجایی که وظیفه او درامدزایی برای پرداخت کنندگان مالیات در شهر خودش هست، انرژیهای تجدیدپذیر بادی و خورشیدی را ارزانترین منابع انرژی معرفی میکند.
دومین موضوع این است که الگور، بیانیهای عمیق و ژرف دارد که دموکراسی غربی شکسته شده است و برای حل بحران تغییرات اقلیم باید دموکراسی اجرا شود.
به اعتقاد مارک ماسلین، در این مصاحبه، الگور میگوید شرکتهای تجاری بزرگ سیاستمداران را خریدهاند.
او به رسانههای جمعی، هم شان شرکتها نگاه میکند که قادرند با بودجهای کمتر قدرت این تامینکنندگان مالی احزاب را کاهش دهند.
او در فیلم به این نتیجه میرسد که آگاهی رسانی به سیاستمداران و حوزههای انتخابی نسبت به تغییرات اقلیم باعث ایجاد تغییرات بزرگی خواهد شد. اگر دانش سیاسی مردم فقیر بالا رود، انتخابهای سیاسی درستی هم خواهند داشت.
در عصر پسا حقیقت، این کار باعث طفره رفتن از موضوعاتی مثل رشد نابرابریها، فقر و از بین رفتن حق رای میشود.
بنابراین مارک سلین، فیلم «یک حقیقت ناراحتکننده» را فیلمی مناسب در زمان مناسب و فیلم «سرانجام ناراحت کننده» را فیلمی نادرست در زمانی نادرست میداند. در پایان فیلم، بخشی از سخنرانی وینستون چرچیل و نیز سخنرانی مارتین لوتر کینگ، آورده شده است و جمله پایانی آن این است «حالا زمان نبردی است که دنیایتان به آن وابسته است».
مارک ماسلین: کاملا واضح است که اولین فیلم تاثیر بسیار شگرفی داشت. انگیزه شما از ساخت فیلم دوم چه بود؟
ال گور: در دهمین سال تولید این فیلم، ما به این نتیجه رسیدیم که زمان مناسبی است برای نشان دادن آنچه که در این یک دهه رخ داده است. از طرفی دو تغییر بسیار بزرگ رخ داده بود و سومی در طول فیلم رخ داد.
اولین تغییر بدبختانه این بود که رخدادهای آب و هوایی مربوط به تغییرات اقلیم عادیتر و البته فاجعهبارتر شده بودند. مادر طبیعت با زبانی متقاعد کنندهتر با ما به گفتوگو نشسته است.
دومین مورد این بود که راهحلها را هم داریم. یک دهه پیش ما میدانستیم که راهحلها در افق فکریمان وجود داشتند اما باید تکنولوژی اطمینان بخشی داشتیم. حالا این تکنولوژی را داریم. به عنوان مثال قیمت برق تولیدی از باد و خورشید به سرعت در حال کاهش است به طوری که از نظر قیمتی در حال رقابت با برق تولیدی از سوختهای فسیلی است.
خودروهای برقی هم قابل دسترستر هستند. باتریها در حال ارزان شدن هستند که نقشی کلیدی در صنایع انرژی دارند. الایدیها و هزاران تکنولوژی کارآمد دیگر به ما کمک میکند تا بتوانیم میزان انتشارات تولیدی خود را کاهش دهیم.
مارک ماسلین: در میانههای فیلم در جملهای عمیق گفته میشود که «برای اینکه بتوانیم با بحران تغییرات اقلیم مقابله کنیم باید دموکراسی را پیریزی نماییم». و بعد فیلم به موضوع دیگری میپردازد. به نظر شما در قرن ۲۱ چطور میتوانیم دموکراسی را پایهریزی کنیم؟
الگور: پول زیاد به دموکراسی ما بیشتر از آنچه که پوتین آسیب زده، ضربه وارد کرده است. با گذار از مطبوعات کاغذی به تلویزیون، که تمام این کاندیداهای تازه ظهور کرده، مخصوصا در ایالات متحده، این احساس را به وجود میآورند که باید تمام زمان خود را صرف ثروتمند شدن نمایند، بنابراین قادرند تبلیغات تلویزیونی بیشتری هم جذب نمایند.
در نتیجه لابیهای مخربی هم به وجود میآیند. حالا که تلویزین جای مطبوعات کاغذی را گرفته است، اینترنت هم جای تلویزیون را میگیرد و دوباره راهی پیش پای مردم گشوده میشود برای استفاده بیشتر از دانش و دسترسی بهتر به مدارک و شواهد.
اگر شما به دموکراسی اعتقاد داشته باشید و اگر به خرد جمعی معقتد باشید، بنابراین روابط بین افراد بهترین شواهد و مدارک را بین خود به اشتراک میگذارند که حقیقت بین آنها احتمالا باعث شود دوباره به سوی یک دولت کشیده نشویم.
یک مثال ساده. سال گذشته، برنی سندرز، سوای اینکه شما چه نظری در مورد او دارید، ثابت کرد که امروزه در اینترنت میتوانید یک کمپین موفق در تمام کشور راهاندازی کنید بدون اینکه نیاز به گرفتن کمترین پولی از لابیها، ذینفعان یا میلیاردها باشد. میتوانید مقادیر کمی پول از اشخاص مختلف در اینترنت بگیرید و مسوول و جوابگوی این افراد باشید نه اینکه پولهای کلان بگیرد و به همان اندازه مجبور باشید در مقابل آنها پاسخگو باشید.
مارک ماسلین: یک موضوع گزنده در فیلم هست و آن هم زمانی که در مقابل سنا نشستهاید و گوش میدهید و یک سناتور جمهوریخواه دارد سخنرانی میکند و نمیشنود که شما چه میگویید. در یک سیستم دو حزبی، چطور میتوان به یک سناتور جمهوری خواه یا دموکرات که تغییرات اقلیم را قبول ندارد حرفتان را برسانید؟
الگور: بخشی از آن مربوط به تغییراتی است که باید در بخش مالی کمینها صورت بگیرد. آپتون سینکلر، روزنامهنگار مشهور در یک قرن اخیر، نوشته است «سخت بتوان به یک آدم چیزی را قبولاند که پول میگیرد تا آن را قبول نکند». اگر شما هم تامین مالی رقابتهای انتخاباتی را با حقوق عوض کنید، شما هم تبدیل به بخشی از جواب خواهید شد.
اما من به این واقعیت ایمان دارم که جمهوریخواهان زیادی در سنا و کنگره هستند که میدانند کدام یک از موضوعاتی که از آن دفاع میکنند درست نیست و دوست دارند سینه خیز از این موضع کنار بکشند. و از آنجایی که بسیاری از مردم نگاهی احساسی به موضوعات دارند از جمله اینکه ما باید بحران تغییرات اقلیم را حل کنیم، تشویق میشوند که موضع خود را عوض کنند، همانطور که بعضی این کار را کردهاند.
این روزها یک «کشتی نوح» جدید به نام کمیته چارهاندیشی برای تغییرات اقلیم در کنگره به وجود آمده است که نه فقط نمونهای از طوفان کتاب مقدس است، بلکه بر این واقعیت تاکید دارد که حتما دو به دو باید به آن محلق شوید، یک جمهوریخواه و یک دموکرات، و حالا جمهوری خواههای بیشتری به آن متمایل شدهاند.
مارک ماسلین: شما کار بزرگی در شناساندن تغییرات اقلیم در تمام دنیا انجام دادید، اما احتمالا برجستهترین لیبرال دموکراتی هستید که بسیاری از جمهوریخواهان و نوع نگاه بسیار سخت آنها به مقوله تغییرات اقلیم را تغییر دادید. آیا این کار راحت بود؟
الگور: فکر نمیکنم اصلا راحت بوده باشد، در واقع تحقیقات علوم اجتماعی سر و کار داتیم که نشان میداد که این کار کاملا نادرست بوده است.
شما جو روم، یک بلاگر بزرگ آب و هوایی، را میشناسید. او تمام این تحقیقات را یکجا جمع کرد. به مدت دو و نیم سال بعد از اولین فیلم، دو حزبیهای طرفدار این موضوع زیاد شدند. در سال ۲۰۰۸، جان مککین، نامزد جمهوریخواه انتخابات، نسبت به این موضوع به شدت احساس مسئولیت میکرد.
اما آنچه که رخ داد این بود که به دنبال بحران مالی سال ۲۰۰۵، بسیاری از تولیدکنندگان آلاینده کربن، جنبش تیپارتی Tea Party را راه انداختند، بعضی از آنها خودشان هم به این جنبش پیوستند اما در واقع اقدام به تزریق پول کردند و پافشاری کردند تا منکران تغییرات اقلیم به بخشی از بدنه جنبشهای سیاسی تبدیل شوند. آلوده کنندهها دقیقا همان کاری را انجام دادند که شرکتهای تنباکو سالها پیش مسوول آن بودند، آنها هنرپیشهها را اجاره کردند به آنها سیگار دادند و آنها را به جای پزشکان مقابل دوربین گذاشتند که ببینید این هنرپیشهها سیگار میکشند اما هیچ مشکلی ندارند، نتیجه چه شد؟ ۱۰۰ میلیون نفر به خاطر سیگار جان خود را از دست دادند.
حالا آلوده کنندگان کربنی، رویکردی مشابه را برگزیدهاند. آنها شرکتهای ارتباطات عمومی را اجاره کردند، بیش از یک میلیارد دلار پول خرج کردند تا علوم و اطلاعات شبهعلمی تولید کنند.
لزوما قرار نیست مذاکرات پارلمانی را برنده شوند. آنها فقط میخواهند نمایشی را به اجرا بگذارند که نشان دهد بحثهایی در جریان است و از این طریق فرآیند سیاسی [مقابله با تغییرات اقلیم] را فلج کنند.
منبع: انرژی امروز