در رویکردهای سنتی تمرکز بر «حفاظت از محیط زیست» است، درحالیکه در «رویکرد زیست بومی» به موضوعاتی نظیر بهرهبرداری پایدار و منافع ذینفعان (به ویژه جوامع انسانی) با توجه به منابع محدود به صورت همزمان توجه میشود. در این رویکرد همچنین «بستر مناسب برای مشارکت ذینفعان» در مدیریت و حفاظت تالابها فراهم میشود.
به گزارش زیست آنلاین، رویکرد زیست بومی، در حقیقت «راهبردی» است برای «مدیریت یکپارچه منابع آبی، زمین و معیشت» که حفاظت و استفاده پایدار را به شیوهای متعادل گسترش میدهد و رویکرد حفاظتی پیشرفتهای است که در آن حفاظت از محیط زیست با به رسمیت شناختن بهرهبرداریهای معقول اقتصادی و در نظر گرفتن نقش انسان (به ویژه جوامع محلی به عنوان بخشی از زیست بوم) انجام میشود.
این رویکرد همچنین با در نظر گرفتن ارتباط بین اجزاء مختلف منابع طبیعی و محیط زیست، حفاظت را در سطوحی فراتر از مرزهای ظاهری زیست بومها و غالبا در سطح حوضه آبریز عملی میسازد.
بدیهی است که در این رویکرد «حفظ محیط زیست» صرفا وظیفه یک سازمان مستقل نیست بلکه عملیاتی است که طی فرآیند مشارکتی و با محوریت یک سازمان متولی و همکاری سایر سازمانهای ذیربط و با حضور و ایفای نقش مردم به ویژه جوامع محلی محقق میشود. در این فرآیند تداوم ارتباط بین انسان و طبیعت همچنین همگرایی توان و عزم جوامع انسانی، مراجع دولتی و غیردولتی زمینه بسیار مناسبی را برای «حفاظت از محیط زیست» و «تحقق توسعه پایدار» فراهم میآورد.
در «رویکردهای سنتی» تمرکز بر «حفاظت از محیط زیست» است این در حالیست که در «رویکرد زیست بومی» به موضوعاتی نظیر بهرهبرداری پایدار و منافع ذینفعان به ویژه جوامع انسانی با توجه به منابع محدود بهصورت همزمان توجه میشود. در این رویکرد همچنین «بستر مناسب برای مشارکت ذینفعان» در مدیریت و حفاظت تالابها فراهم میشود.
به عبارت دیگر، رویکرد زیست بومی یک استراتژی به هم پیوسته مدیریت منابع آب و خاک و منابع حیاتی در سطح حوضه آبریز است که به نحوی متعادل، «حفاظت» و «بهرهبرداری پایدار» از این منابع را مورد توجه قرار میدهد. این رویکرد که در برگیرنده ۱۲ اصل است، چارچوب عملی و اصلی مورد نظر کنوانسیون تنوع زیستی است. امروزه در سراسر جهان به صورت فزاینده از«رویکرد زیست بومی» به عنوان چارچوبی برای مدیریت مناطق حفاظت شده استفاده میشود.
اصول دوازدهگانه رویکرد زیست بومی
رویکرد زیست بومی دارای اصول دوازدهگانهای است. اصل اول اهداف مدیریت سرزمین، آب و منابع زیستی مساله انتخاب اجتماعی است. بدین معنا که موضوع حفاظت و مدیریت اکوسیستم تبدیل به انتخاب همه ذینفعان شده است و تنها دغدغه یک سازمان یا گروه خاص نیست. به عبارت دیگر در کلیه مراحل (برنامه ریزی، تصمیم گیری و اجرا) مشارکت و توافق بخشها و گروههای مختلف ذینفعان با رویکردها و منافع متفاوت مورد نیاز و ضروری است این در حالیست که ممکن است منافع این گروهها، سازگار، مکمل یا متضاد باشند.
اصل دوم این است که مدیریت باید تمرکززدایی شود چون مدیریت غیر متمرکز میتواند به کارایی، اثربخشی و عدالت بیشتری بینجامد. در اصل سوم نیز بر این موضوع تاکید میشود که مدیران زیست بوم باید اثرات بالقوه و بالفعل فعالیتهای خود بر زیستبومهای مجاور و سایر زیست بومها را در نظر گیرند چرا که «زیست بومها» نظامهایی بسته نیستند و توجه به اثرات احتمالی اقدامات بر زیست بومهای مجاور و ایجاد سامانه پایش برای سنجش پیامدهای اقدامات مدیریتی امری ضروری است.
اصل چهارم این است که با در نظر گرفتن منافع حاصل از مدیریت، مدیران باید ارزشهای اقتصادی زیست بوم را در نظر بگیرند و مدیریت کنند. همچنین اصل پنجم بر حفاظت از ساختار و کارکردهای زیست بوم به منظور بقای خدمات آن تاکید دارد که یکی از اهداف اولویتدار مدیریت زیست بومی است. در این اصل خصوصیات ساختار و کارکرد زیستبوم که برای فراهم کردن فواید و خدمات آن مورد نیاز هستند، تعیین شده و برای حفاظت از آن برنامهریزی میشود. حفظ این ساختار مستلزم حفظ روابط پویای درون و بین گونهها همچنین کنشهای متقابل آنان با محیط فیزیکی و شیمیایی اطرافشان است.
اصل ششم به این موضوع اشاره دارد که زیستبومها باید در محدوده کارکردهای خود مدیریت شوند و برای پیادهسازی این اصل باید در ابتدا محدوده کارکردهای زیست بوم تعیین و برای مدیریت آنها برنامهریزی شود. در اصل هفتم رویکرد زیست بومی باید در مقیاس مکانی و زمانی مناسب به کار گرفته شود. به منظور رسیدن به نتایج بهینه لازم است مقیاسهای مکانی و زمانی متناسب با اهداف در نظر گرفته شود. این چارچوبهای زمانی و مکانی به صورت اجرایی توسط ذینفعان، کاربران، مدیران و مردم محلی تعریف میشود.
اصل هشتم بر این موضوع تاکید دارد که با در نظر گرفتن مقیاسهای زمانی و اثرات تاخیری که شکل دهنده فرآیندهای زیست بوم هستند، اهداف مدیریت زیست بومی باید به صورت بلندمدت تنظیم شود. از آنجا که زیست بومهای طبیعی به اقدامات تخریبی و احیایی دیر واکنش میدهند، این موضوع باید در برنامهریزیهای مدیریتی به دقت مد نظر قرار گیرد. اصل نهم نیز بر ضرورت توجه به اجتناب ناپذیر بودن تغییرات اشاره دارد. این تغییرات میتواند شامل تغییر در ترکیب گونهها و فراوانی جمعیت آنها باشد و به منظور پاسخگویی به این تغییرات رویکرد زیست بومی باید بر پایه مدیریت تطبیقی و مشارکتی قرار گرفته و اجرا شود.
در اصل دهم رویکرد زیست بومی باید به دنبال برقراری تعادل و تلفیق حفاظت و بهرهبرداری خردمندانه از تنوع زیستی باشد. اصل یازدهم رویکرد زیست بومی تاکید دارد که باید تمامی اشکال اطلاعات مرتبط شامل «علمی، بومی» و «دانش، نوآوریها و تجارب محلی» را در نظر گیرد. در اصل دوازدهم رویکرد زیست بومی باید کلیه بخشهای مرتبط و مراجع علمی را دخیل کند. از آنجا که اغلب مسائل تنوع زیستی با پیچیدگیهای خاص و اثرات جانبی و پیامدهای متعدد همراه هستند، مشارکت متخصصان و دست اندرکاران مرتبط در سطوح محلی، ملی و بینالمللی امری ضروری است./ منبع: ایسنا