زیست آنلاین: تغییر اقلیم می تواند فشارهای مضاعفی بر بخش های آسیب پذیر جامعه مانند کشاورزان، زنان، کودکان و سالمندان وارد آورد. همچنین از لحاظ طبقاتی نیز تغییر اقلیم به مثابه شکارچی فقرا، زندگی فقیران را بیشتر تهدید می کند. در این میان، سیاست گذاری مناسب برای کاهش آسیب های اقلیمی نیازمند اقدام موثر دولت و حکمرانی است.
زیست آنلاین: همه ما روزی میمیریم. اما با وجود اینکه به احتمال زیاد از مرگ می ترسیم، در زندگی روزمره خود، آن را کاملا فراموش می کنیم. دلیل آن این است که مرگ را "دور" و معمولا برای "همسایه" می بینیم. پیوند زدن "امر دور"_ به لحاظ زمانی و مکانی_ به "زندگی روزمره" کار مشکلی است به خصوص اگر امر دور "تغییر اقلیم" باشد. تغییر اقلیم حتی از مرگ دورتر به نظر می رسد و درنتیجه پیوند زدن آن به «سیاست روزمره» کار مشکل تری نیز هست، مضاف بر این که اینکه در کشوری چون ایران دگرگونی های بی سابقه آب و هوائی پدیده نسبتا جدید و ناشناخته ای به حساب می آید و ادبیات آن هنوز در بین بدنه جامعه فراگیر نشده است.
جویندگان رای در تله انتظاردلایل عدم اقبال جامعه و نخبگان سیاسی به پدیده تغییر اقلیم از نو بودن و «ابهام آمیز بودن» آن گرفته تا عواملی چون نبود اجماع علمی، متناسب نبودن هزینه ها و دست آوردها در برابر آن و ... بسیار مفصل و خارج از هدف این نوشتار است اما باید توجه داشت که تغییر اقلیم یک مسئله "انتزاعی" و جهانی است و حتی در کشورهایی با سابقه دیرین احزاب سبز، فعالیت های زیست محیطی عموما از مسائلی چون آلودگی و زباله ها، محصولات تراریخته، حیات وحش و.. از این دست انرژی می گیرند. این امر باعث شده تا مسائل "انضمامی" تری چون فقر و بیکاری هدف های بهتری برای سیاستمداران جویای رای باشد. "جویندگان رای" حتی اگر واقعا نگران تغییر اقلیم در ابعاد محلی و جهانی باشند تا نتوانند آن را هوشمندانه با زنجیره ای بسیار کوتاه و قابل فهم، به منافع اقتصادی رای دهنگان متصل کنند نخواهند توانست پا به عرصه سیاست گذاری بگذارند؛ اتفاقی که تاکنون دست کم در ایران شاهدش نبوده ایم.
واضع و مجری و ناظر قانون نه تنها علاقه و اشتیاق بلکه درک درستی از پیامدهای تغییر اقلیم ندارند و نمی دانند سیاست گذاری و نظارت برآن وقتی قرار است از دریچه تغییرات آب و هوایی نگریسته شود دچار چه اشکال جدیدی میشوند و این اشکال نوین چه پیامدهایی ممکن است داشته باشند. به عبارتی نخبگان حکومتی دچار «بی سوادی تغییر اقلیمی» اند و جامعه دانشگاهی و علمی نیز از یک طرف به علت عمر کوتاه این دانش و از طرف دیگر به علت تصلب سیاسی در حلقه های قدرت و نبود پدیده گردش نخبگان نتوانسته حتی در حد «مشاورتغییر اقلیمی» نخبگان حکومتی ظاهر شود، چه برسد به آنکه خود جزئی از آنان شود.
بحران منابع آبی ایران همچون مشتی که نمونه خروار باشد، بازنمایی خوبی از مواجه سیاست گذاران با تغییرات آب و هوایی به حساب می آید. افزایش نرخ فقر، بیکاری، اعتیاد، آسیب های اجتماعی همچون طلاق و اعتیاد، مهاجرت های گسترده و ...ناشی از خشکسالی، نشان دهنده آمادگی ناکافی و ناکارامدی حکمرانانی برای رویارویی با برادر بزرگتر خشکسالی یعنی تغییراقلیم است. حکمرانان حتی اگر کارآمد باشند و به خطرات تغییر اقلیم واقف ، همین که در معرض کمبود بودجه قرار می گیرند در "تله انتظار" خواهند افتاد. به این معنی که آنها ترجیح می دهند تا ابتدا حادثه و فاجعه ای اتفاق بفتد و سپس به فکر کاهش تلفات و کم کردن تبعات آن باشند، _اگر چنین چیزی ممکن باشد_. علاوه بر این سنگین بودن نهادهای حکمرانی در کشوری چون ایران باعث عدم انعطاف پذیری آنان در برابر پدیده های نوظهور شده و امکان هرگونه تصمیم گیری مبتنی بر نوآوری را سلب می کند.
بیشتر بخوانید: جدیترین اثرهای تغییر اقلیم در ایراناما سیاست گذاران چه گونه می توانند آسیب های اجتماعی تغییر اقلیم را به حداقل برسانند؟آسیب پذیری را به صورت خلاصه می توان «حساسیت گروه، جمعیت، سیستم یا مکان خاصی در برابر صدمه ناشی از خطر»دانست. آسیب پذیری اجتماعی نیز بر آن دسته از «عوامل اجتماعی و اقتصادی یا جمعیت شناختی متمرکز است که می توانند تاثیرات منفی وقایع خطرناک بر جمعیت های محلی را افزایش دهند.» در حوزه آسیب پذیری اجتماعی مهم شناسایی افراد در معرض خطر و تخمین صدمه های وارده احتمالی به آنان است.آسیب پذیری را می توان معادل "شکنندگی" دانست. همان طور که هر جسمی هرچه شکننده تر باشد آسیب پذیرتر است، جوامع نیز چنین اند. با توجه به توصیف ذکر شده راه حل مقابله با آسیب پذیری طبیعتا نمی تواند چیزی جز افزایش "انعطاف پذیری" یا به عبارتی "سازگاری" باشد. منظور از انعطاف پذیری که "تاب آوری"نیز خوانده می شود «میزان توانمدنی و ظرفیتی است که افراد گروه ها سیستم ها و مکان ها از آن برخوردارند تا خود را با حادثه یا خطر سازگار کنند.» اما چه متغیرهای مهمی هستند که تغییر در نرخ های آنان می تواند باعث تغییر در شاخص های آسیب پذیری و سازگاری شود؟
فساد سیستماتیک و ناکارآمدی به مثابه برادران تغییر اقلیمبرشمردن همه متغیرهای تاثیر گذار بر توان تاب آوری جوامع، پژوهشی مستقل می طلبد اما از دید نظریه اجتماعی این متغیرها همچون اغلب "متغیرهای اجتماعی" دیگر در نهایت ذیل روی کردهای اقتصادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-زیست محیطی قرار خواهند گرفت.
در رویکرد زیست محیطی می توان به موقعیت های جغرافیایی جوامع و تاثیر آن بر شکنندگی آن ها اشاره کرد. با توجه به اینکه تغییر اقلیم عموما به شکل "گرمایش جهانی" بروز می کند طبیعتا شهرهایی که نزدیک به منابع آب شیرین قراردارند و یا اقلیم سردتری دارند توان تاب آوری بیشتری خواهند داشت و کمتر نیازمند بذل توجه ساختار سیاسی از این قبل هستند.
در ذیل روی کرد فرهنگی می توان پیرامون سنت های زیبایی شناختی یا دینی همچون معماری و شهرسازی یا نوع پوشش و لباس، مثال های متعددی آورد. بدیهی است شهرهایی که با سرعت بیشتری به سمت معماری و مصالح متناسب با اقلیم ناپایدار حرکت می کنند، پایدارتر خواهند بود. نمونه دیگر از تاثر عوامل فرهنگی، تلفات ۵ برابری زنان نسبت به مردان در گردباد ۱۹۹۱ بنگلادش است. دراین باره فرضیاتی چون دست و پاگیر بودن پوشش زنان و یا فرهنگ شدیدا مردسالارانه ای که زنان را طفیلی و وابسته مردان می کرد و قدرت تصمیم گیری در شرایط بحرانی را از آنان می گرفت و باعث می شد تا برخی در انتظار خویشاوند مردی که بتواند همراهیشان کند در خانه بمانند و به کام مرگ روند، مطرح شده است.
در چشم اندازهای سیاسی ناکارآمدی و فساد نظام مند نهادهای حکمرانی که باعث اتلاف سرمایه های مالی و اجتماعی جامعه می شوند و در بعد اجتماعی ضعف نهادهای مدنی وتشکل ها و اتحادیه های صنفی که مانع تشکیل پیوندهای اجتماعی قوی و شکل گیری جامعه مدنی می گردند، می توانند تاثیرات قابل توجهی بر توان یک جامعه دربرابر پدیده هایی چون گرمایش جهانی و تغییر اقلیم بگذارند.
اما آن روی کردی که به نظر می تواند بخش قابل توجهی از سیاست های افزایش قدرت انعطاف پذیری را ریل گذاری کند، متغیرهای اقتصادی هستند.
لب و لباب آنچه که یک سیاست گذار با دغدغه کاهش پیامدهای تغییر اقلیم بر جوامع انسانی و حتی غیر انسانی باید بداند در یک جمله خلاصه می شود: «تغییراقلیم شکارچی فقراست». هر گروه، طبقه، جنس، نژاد، قوم و...که در جامعه فقیرتر باشند بیشتر قربانی تبعات تغییر اقلیم قرار خواهد گرفت و این نظریه چنان در تحلیل داده های حاصل از پیمایش های میدانی و تجربی تقویت شده است که پژوهشگرانی که در ذیل رویکرد های چپ خود را تعریف می کنند تغییر اقلیم را از اساس یک "امر طبقاتی"می دانند.
اما چه کسانی بیشتر فقیرند و چه گونه تغییر اقلیم بر آنان اثر می گذارد؟
پاسخ: آن ها که توانایی جسمی و روانی لازم برای مولد بودن را ندارند یا این توانایی به صورت تبعیض آمیز از آن ها گرفته شده است.
زنان بیش از دو برابر مردان می میرند!کودکان و سالمندانتغییر اقلیم از طریق تاثیر در محصولات کشاورزی باعث سوء تغذیه در کودکان می شود و سوء تغذیه بلند مدت نیز پیامدهایی چون کاهش مهارت های شناختی و موفقیت های تحصیلی و یا حتی مرگ های زودرس را در پی خواهد داشت. در گزارش «یونسف ۲۰۰۸» از قاره آفریقا، افزایش بیماری های واگیردار و تاثیر آن بر سلامت کودکان ناشی از پیامدهای تغییر اقلیم همچون تغییر کاربری اراضی، مهاجرت های گسترده و جنگل زدایی، دانسته شده است. همین سازوکار سالمندان جامعه را نیز متاثر می کند. سستی و ضعف جسمانی سالمندان نسبت به تغییرت آب و هوایی آنان را بسیار آسیب پذیر می کند. در مواجهه با بلایای طبیعی ناشی از تغییرات آب و هوا سالمندان به واسطه تحرک کم و همچنین اولویت نجات کودکان بر آنان از سوی خانواده یا نیروهای امداد، قربانیان اصلی را تشکیل می دهند به گونه ای که مثلا در طوفان کاترینا ۷۴درصد مرگ و میر مربوط به سالمندان ۶۵سال به بالا بوده است.
زنانگروه بزرگ دیگری از فقرای جهان زنان هستند. بنا بر یک گزارش سازمان شبکه زیست محیطی زنان(ون) که سازمانی است مستقر در انگلستان، سالانه بیش از ده هزار زن در اثر بلایای مرتبط با آشفتگی های اقلیمی میمیرند، در حالی که این آمار برای مردان چهار هزار و پانصد نفر است! زنان گرچه برخلاف کودکان یا سالمندان توانایی فیزکی و ذهنی لازم برای شرکت در فعالیت های اقتصای را دارند اما به علت نابرابری های تاریخی دوجنس هیچ گاه به اندازه مردان مهارت و منابع مالی لازم برای سازگاری با تغییر اقلیم را کسب نکرده اند. زنان طبق برخی از سرشماری ها تا ۷۰درصد فقرای جهان را تشکیل می دهند و نکته غم انگیز کننده تر این است که نابرابری های نظام مند جنسی در کشورهایی شدیدتر است که بیشتر تحث تاثیر تغییر اقلیم قرار دارند. از آن جا که وظیفه تهیه آب و غذا در کشورهای توسعه نیافته به عهده زنان است پدیده هایی چون گرمایش زمین باعث افزایش زمان و سختی کار زنان شده و این امر خود باعث تهدید سلامت جسمی و جنسی یا آموزش های تحصیلی آنان میشود. تاثیرات تغییر اقلیم بر مباحث مربوط به جنسیت از فرط گستردگی و تنوع نظریه پردازان حوزه جنسیت را واداشته است که آن را نه "امری طبقاتی" که "پدیده ای جنسیتی" بدانند؛ تا این حد که شعار فمنیست ها در سمینار اقلیم در بالی ۲۰۰۷ به این شکل نهایی شد که «هیچ عدالت آب و هوایی بدون عدالت جنسیتی به دست نمی آید». لازم به ذکر است که اعمال تبعیض بر هر اقلیت دیگری اعم از اینکه مذهبی، قومی، نژادی، فرهنگی و...باشد مشابه زنان نتایج فاجعه باری در مواجه با تغییر اقلیم به همراه خواهد داشت.
کشاورزانکشاورزان در خط مقدم جنگ اند و تنها گروهی هستند که تغییر اقلیم بدون متغیر واسطه ای فقر بر آنها تاثیر می گذارد. شکارچی روایت ما نه تنها فقیر "می خورد" بلکه از طریق کاهش محصولات کشاورزی فقیر هم "می سازد".سیل، آتش سوزی، خشک سالی، ریزگرد و...باعث قطع درآمد بخش کشاورزی شده و آنان را فارغ از هر جنس و سن و نژاد و گروهی در معرض پیامدهای فقر قرار می دهد.
تغییر اقلیم از طریق تولید و تشدید فقر چنان سازوکارهای تاثیرگذاری را به جریان می اندازد و زنجیره های علی پیش بینی نشده ای را به ایجاد می کند که مهار و کنترل همه آنان غیرممکن می نماید در چنین شرایطی تنها دولت ها هستن که می توانند آسیب های اجتماعی را به حداقل برسانند. همان طور که در هنگام هجوم یک کشور خارجی و "تغییر یافتن" چرخه اقتصادی جامعه تنها اتخاذ سیاسی های رفاهی است که مانع سقوط افراد جامعه به پرتگاه های اقتصادی می شود، در هنگام "تغییر یافتن" اقلیم نیز دولت ها وظیفه تضمین دسترسی همه طبقات جامعه به رفاه و خیر عمومی را خواهند داشت؛ چنان که عده ای، دولت های در معرض تغییر اقلیم را "دولت های تضمین گرا" می خوانند. آنتونی گیدنز جامعه شناس برجسته معاصر نیز جوامع درگیر با تغییرات آب و هوایی را نیازمند "دولت های توانمندساز"ی می داند که هم تسهیل گر عبور گروه های آسیب پذیر از بحران اند و هم با تنوع بخشیدن به گروه ها و ذی نفعان، یافتن "راه حل"ها را ممکن می سازند.
بیشتر بخوانید: شش بدفهمی اصلی درباره تغییر اقلیمبازار آزاد دشمن "تغییر اقلیم زدگان" است!این که شاکله سیاسی- اقتصادی حکومت ها لیرالی و"رفاهی" باشد یا سوسیالیستی و "دولتی" بستگی به ریشه های تاریخی و ایدئولوژیک یک کشور داشته و به سادگی قابل تغییر نیست اما قدر مسلم این است که سیاست های مبتنی بر لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم به هیچ وجه مناسب شرایط تغییر اقلیمی نیستند و دلیل اصلی انکار تغییر اقلیم از سوی اقتصادهای مبتنی بر بازار آزاد نیز همین نکته است که آنها می دانند به هیچ طریقی نمی توان این نوع اقتصاد را مناسب جهانی دانست که دچار بلایای طبیعی می شود. بهترین کار در چنین جهانی انکار کردن از اساس "تغییر اقلیم "است، کاری که امثال دونالد ترامپ می کنند.
"نظام حکمرانی حمایتگر" فارغ از اینکه چه شاکله سیاسی-اقتصادی برای خود برگزیند وظیفه دارد تا از طریق اصلاحات اجتماعی گسترده انعطاف پذیری جوامع را از طریق بالابردن توان تاب آوری گروه های آسیب پذیر، افزایش دهد. این کار مستلزم کاهش فقر، تبعیض های سنی و قومی و جنسیتی و نژادی و فرهنگی و سیاسی و ...است.
کشاورزاناقدماتی چون بیمه محصولات کشاورزی و ارائه اشتغال های جایگزین کشاورزی به منظور تنوع بخشی معیشتی همراه با سیاست های تشویقی مرتبط با آن،مانع فقیرشدن کشاورزان میشود.«طرح کاهش آسیب پذیری دربرابر تغییرات آب و هوا» در بنگلادش نمونه خوبی در این باره است. در این طرح کشاورزان تشویق شدند تا به جای دام های آسیب پذیر در برابر سیل و باران، طرح های پرورش اردک را اجرا کنند. در ایران نیز تاکنون اقدامات متعددی برای سوق دادن بخش کشاورزی به سوی گردشگری و صنایع دستی صورت گرفته است.
سالمندانایجاد نظام های سلامت و بهداشت گسترده و ارزان برای سالمندان، پرداخت مستمری های اجتماعی و افزایش حقوق بازنشستگان می تواند سلامت جسمی و روحی آنان را تضمین کند.
زنان و کودکانمبارزه با انواع تبعیض های جنسیتی و تلاش برای ارتقای جایگاه زنان در جامعه مانع از آسیب پذیری زنان دربرابر تغییر اقلیم شده و دسترسی آنان به منایع مالی لازم برای عبور از بحران ها و بلایای طبیعی را هموار می کند. به جز این ها سهم برابر زنان از منابع قدرت اقتصادی-سیاسی جامعه به صورت مستقیم باعث بهبود شاخص های سلامتی کودکان و کاهش مواردی چون سوء تغذیه شده و نرخ مرگ و میر در کودکان را کاهش می دهد. علاوه بر آن اگرچه شاید کمی عجیب برسد اما افزایش تحصیلات زنان به صورت کاملا معنی داری بر یکی از ابعاد مهم تغییر اقلیم یعنی گرمایش جهانی تاثیر می گذارد! یافته های پژوهشگران اجتماعی نشان می دهد که افزایش تحصیلات در زنان به به غیر از توانمند ساختن آنان در عرصه های اجتماعی، باعث بالارفتن سن ازدواج و آگاهی آنان از حقوق خود از جمله حق بر بدنشان شده و نرخ فرزندآوری را کاهش می دهد.لازم به گفتن نیست که ایده آل ترین راه مبارزه با گرمایش زمین کنترل جمعیت بشر است.
تقویت نظام آموزش و پروش نیز مهمترین اقدام دولت ها در زمینه کاهش آسیب پذیری کودکان است. نظام های آموزش فراگیر با برنامه های حمایتی چون تغذیه رایگان و حمایت های روانی از کودکان ضمن اینکه آنان را از خطرات مستقیم تغییر اقلیم می رهاند با افزایش مهارت های تحصیلی و اجتماعی آنان، شانس موفقیت های اقتصادی آنان را در آینده نیز افزایش می دهد.
در مجموعه می توان گفت هر اقدامی که از طرف دولت منجر به کاهش فاصله طبقاتی از طریق توانمند سازی و تسهیل حق دسترسی گروه های آسیب پذیر به منابع عمومی جامعه شود یک اقدام "پیشگیرانه" و "حفاظتی" در برابر تغییر اقلیم است. اما حکمرانی حمایتگر نه تنها وظیفه پیشگیری و حفاظت بلکه وظیفه "حمایت" از آسیب دیدگان را نیز دارد. آسیب دیدگان خشک سالی یا بلایای طبیعی چون سیل، ریزگردها، آتش سوزی های گسترده و..همچون جنگ زدگان نیازمند بسته های حمایتی با مدت های مشخص شامل حقوق بیکاری، بیمه، سبدهای کالا و ...هستند تا بتوانند مجددا خود را بازیابی کنند و از فقر مطلق بگریزند.
نگاهی به سیاست های اقتصادی جمهوری اسلامی و بافتار غیرانعطاف پذیر و به شدت طبقاتی با شاخص های بالای شکاف جنسیتی جامعه ایران بیانگر این است که روش فعلی حکمرانی نتوانسته جامعه ای تاب آور و سازگار دربرابر تغییراقلیم شکل دهد. اگرچه نگاهی به ادبیات جدید مقامات و مسئولین و تکرار واژه هایی چون تغییر اقلیم و گرمایش جهانی نشان از توجه بیشتر آنان به این پدیده است، اما باید دید تکرار بسامد واژه های این چنینی تاثیری در سیاست گذاری و سیاست ورزی نیز خواهد گذاشت یا به ژستی دانشگاهی یا روشن فکرانه تقلیل خواهد یافت.
منبع: ساحت زیست/ نشریه قلمرو رفاه