زیست آنلاین :توسعهی روستایی، عبارت است از نتیجهی همهی اقداماتی که منجر به تغییر ساختارها و روابط کهنه و ایستای حاکم بر جوامع روستایی شده و آنها را در همهی زمینههای اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی، آموزشی، تفریحی، سیاسی، مسئولیت و روابط اجتماعی، به سوی تعالی میبرد و این امر محقق نخواهد شد جز این که اقدامات یاد شده در چهارچوب سیاستهای کلی تعیین شده و برنامههای اجرایی توسعهی همه جانبهی کشور باشد. از این رو، اگر برنامههای توسعهای کشور که هم اکنون در بازههای زمانی پنج ساله ارائه میگردند، به درستی و بر پایهی پتانسیلهای طبیعی و انسانی کشور، تدوین و اجرا گردند، روستاها جایگاه منحصر به فردی یافته به گونهای که حذف آنها، روند دستیابی کشور به توسعه در ابعاد مختلف را با چالش روبرو خواهد نمود. اما در حال حاضر چون روستاها چنین نقشی را ندارند، حذف آنها از مدار اقتصاد کشور، دشواری به شمار نمیآید چرا که به آسانی واردات جایگزین کالاها و موادی خواهند شد که تأمین کنندهی همه یا بخشی از آنها، روستاها و روستاییان بودهاند.
در شرایط کنونی، از میان زمینههای یاد شده، عامل اقتصاد، تأثیر آشکارتری در سمت و سو دادن به اوضاع روستاها و روستاییان دارد به گونهای که در بیشتر مواقع، نبود درآمد مکفی و رضایت بخش، روستاییان را وادار به ترک روستای خود نموده و ایشان را آوارهی شهرها و شهرکها پیرامون آنها نموده است. در نوشتهی پیش رو، راهکارهای سادهای با هدف افزایش درآمد روستاییان ارائه گردیدهاند که عمل به آنها، محققاً نتیجه بخش خواهد بود.
با مقایسهی شمار شهرنشینان و روستانشینان کشور در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۹۰، حتی با در نظر گرفتن بیش از دو برابر شدن جمعیت کشور در سنجش با ۳۲ سال پیش از سال ۱۳۹۰، میتوان آشکارا دریافت که بسیاری از مردم کشور، روستاهای خود را رها کرده و در شهرها، به کارهای غیرتولیدی (خدماتی) پرداختهاند، کارهایی که هم اکنون، بیش از اندازهی نیاز شهرها بوده و به سخن دیگر، این بخش از جمعیت کشور را دچار بیکاری پنهان نموده است. به دنبال کوچ روستانشینان به شهرها، آب و زمین یکسره رها شده و یا از همهی استعدادهایشان بهرهگیری نمیگردد. روشن است که این وضعیت، با توجه به افزایش یاد شده در جمعیت کشور، موجب تشدید واردات مواد غذایی برای دام و انسان خواهد شد. در این میان، هنر کارخانههای فرآوردههای شیری کشور این شده تا با شیر خشک ساخت کشورهای دیگر، شیر و ماست و دوغ بسازند و هنر کارخانههای فرآوردههای گوشتی این مرز و بوم نیز، بهرهگیری از گوشتهای یخ زدهی وارداتی گردیده و هنر ما نیز، فروش نفت خام و خرید این کالاها و وابستگی روزافزون به بیگانگان.
یافتن پاسخ این پرسش که چرا به چنین روزگاری رسیدهایم، نیاز به بررسیهای ژرف و بیطرفانهی جامعه شناسانه، روانشناسانه و اقتصادی داشته، به گونهای که همهی پارامترهای کار ساز در این رویداد، چه عوامل درون کشوری و چه برون کشوری، مورد توجه قرار گیرند. در این نوشتار تلاش شده است تا بخشی از آن چه نویسنده بر پایهی آزمودگیهای خویش، دریافته به همراه پیشنهادهایی برای بهبود ساختار روستاهای کشور، گفته شوند.
بخشی از دلایل و چرایی تهی شدن روستاها از روستاییان
بر پایهی پندار نویسنده، یکی از دلایل برجستهی کوچ روستاییان، از میان رفتن نظام مدیریتی حاکم بر روستاها در پی انجام «اصلاحات ارضی» و جایگزین نشدن نظامی نو و توانمند به جای آن میباشد چرا که «ارباب» در سرشت خود و به دور از ستمگر یا دادگر بودنش، مدیر روستا به شمار میآمد، کسی که بدون اجازهاش، هیچ کسی یارای انجام هیچ کاری نبوده است.
هنگامی که ارادهی مسئولین وقت بر این شد که اربابان را از نظام اجتماعی- سیاسی کشور حذف نمایند، دیگر نه قناتی لای روبی شد، نه فرمانی که چه کشت کنید و چه کشت نکنید. یکپارچگی زمینها نیز از میان رفته به گونهای که کارکرد ماشینها نوین کشاورزی در این زمینهای خرد شده و کوچک، دیگر اقتصادی نبود. فرآوردههای کشاورزی و دامی روستاها نیز نتوانستند همچون گذشته، به روانی گذشته راهی شهرها شده و پول حاصل از فروش آنها به دست روستاییان برسد. «جهاد سازندگی»، «کمیتههای انقلاب اسلامی» و «شوراهای روستایی» نیز نتوانستند جای تهی اربابان را پر نمایند. هیچ فردی هم نبود که بتواند جای شخصیت قدرتمند ارباب را گرفته و اصولاً اگر هم کسانی همچون کدخداها، یافت میشدند، به هیچ روی، اقتدار و فرمانفرمایی اربابان را پیدا ننمودند.
از میان رفتن عمدی این سازوکار مدیریتی، روستاییان را در همهی زمینهها، رها نمود. روشن است که اقتصاد روستایی نیز به شدت از این وضع جدید آسیب دیده و در پی آن، درآمدهای روستاییان را بسیار کاهش داد. و این، یکی از چندین دلیل برای رها شدن روستاها و کوچ ساکنان آنها به شهرها بوده است. روستاییان نیز برای کار و به دست آوردن درآمد، راهی شهرها و کارخانههایی شدند که در کنار شهرهایی چون تهران، کرج، قزوین، اصفهان و دیگر شهرها برپا شده بودند. طبیعیست که فرزندان روستاییان نیز دیگر گرایشی به بازگشت به زادگاه خود و پدران خویش پیدا ننمایند. در اینجا باید گفت که اقدامات جهاد سازندگی برای توسعهی امکانات رفاهی مانند ساخت گرمابه، مسجد، مدرسه، برق کشی و مانند آن که با نیت خیر انجام پذیرفتند، نتوانست مانع مهاجرت روستاییان گردد چرا که روستایی که درآمدی نداشته باشد، طبعاً ماندن در روستا برایش هیچ توجیهی نخواهد داشت.
در این میان، آن چه که به پندار من، برجستهتر مینمایاند، سازوکار مدیریتی است که اربابان، گردانندهی آن بودهاند که دیگر نشانی از آن بر جای نماند.
از آن جایی که ایرانیان به واسطهی ویژگیهای شخصیتی، نمیتوانند به آسانی با هم همکاری نموده و کارهای مشترکی را انجام دهند، شرکتهای سهامی زراعی نیز که برای جایگزینی مدیریت از میان رفتهی اربابان، تأسیس شدند نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند به گونهای بر پایهی اطلاعاتی که نویسنده به دست آورده است، از ۱۰۴ شرکت سهامی زراعی تشکیل شده پیش از انقلاب در کشور، تنها دو شرکت برجای ماند که یکی از آنها در خضری استان خراسان جنوبیست. از این رو این گونه شرکتها نتوانستند جایگاهی در ساختار کلان مدیریت کشور پیدا نمایند.
اکنون چاره چیست؟. به گمان نویسنده و از آن جایی که ایرانیان به داشتن استقلال عمل بسیار مایل بود و میخواهند تا خود، به تنهایی بر سرنوشت و کار و دسترنجشان حاکم شده و شریکی در کارهای خود نداشته باشند، بهتر است شیوهای را برگزینیم که به خواست آنان، نزدیک باشد. بدین گونه، برای کمک به راهبرد بهتر اقتصاد روستایی، باید در دو زمینه به روستاییان کمک نمود. یکی اصلاح ساختارهای تولید و دیگری اصلاح ساختارهای سنتی و ناعادلانهی توزیع.
۱- اصلاح زیرساختهای تولید
در اینجا، منظور نویسنده، انجام اقداماتی توسط دستگاههای حکومتی است که منجر به نوین شدن ساختارهای تولید میگردند مانند ۱- کمک به اصلاح شبکههای آبیاری. ۲- یکپارچه سازی زمینها برای رسیدن به سطح اقتصادی تولید. ۳- تدوین درست برنامههای تولید بر پایهی آمایش سرزمین، نیازهای کشور و خواست بازارهای هدف. ۴- فراهم نمودن شرایط سیاسی برای صدور محصولات کشاورزی. ۵- تدوین استانداردهای مورد پذیرش جهانی برای کالاهای قابل صدور و الزام صادر کنندگان به رعایت بی قید و شرط آنها و ..... آن چه که گفته شد، مطالبی اجمالی از نقش دستگاههای حکومتی برای فراهم کردن زمینههای رشد و تعالی و حضور بخش خصوصی در کشاورزی و امور مرتبط به آنست. البته سالهاست که این گونه اقدامات به وسیلهی دستگاههای یاد با شدت و ضعف، انجام میشوند.
برای نمونه، یکی از نتایج رها نمودن کشاورزان در کار خودشان، اینست که آنان بدون داشتن برنامهای مشخص و حساب شده، کاری را مینمایند که به ذهنشان رسیده و تابع هیچ سیاست کشت و کاری هم نیستند چرا که اصولاً نهادهایی که مسئول هدایت امر میباشند، هیچ طرح و نقشهی راه دراز مدتی برای راهبری تولید و تولید کنندگان ندارند. از همین روست که شاهد این هستیم که سالی محصولی به وفور کشت میشود به گونهای که قیمت آن به شدت پایین آمده و محصولات دیگر، نایاب و یا کمیاب شده و سال دیگر برعکس، محصول به وفور کشت شدهی سال پیش، نایاب یا کمیاب شده و محصول نایاب سال گذشته، به فروانی کشت خواهد شد. تغییر مکرر نوع محصول کشت شده در اراضی با ارزش کشاورزی شمال کشور و نهایتاً گسترش ساختوساز ویلا و ساختمان در آنها، شاهدیست بر این مدعا.
۲- اصلاح مناسبات فرسودهی توزیع
در این جا نیز منظور نویسنده، اصلاح مناسباتیست که بر خروج محصولات کشاورزی و دامداری مازاد بر نیاز تولید کنندگان از دست آنان و بازگرداندن مطمئن پول حاصل از فروش این محصولات، سایه افکنده که اتفاقاً اثر بخشی آن بسیار بیشتر از مقولهی «اصلاح ریزساختها تولید» میباشد. به سخن دیگر، کارها و اقداماتی که صرفاً به تولید و کمک به آن میپردازند، نتوانسته برخی از روستاییان را تشویق به ماندن در روستاهایشان نموده، ایشان نیز به خاطر عدم دریافت درآمدی مکفی، به ناچار دست به مهاجرت از زادگاهاشان، علیرغم اقدامات رفاهی انجام شده توسط جهاد سازندگی در روستاها، زدهاند. بنابراین، به پندار نویسنده، تا هنگامی که مناسبات فرسوده و ناعادلانه در ساختار توزیع و فروش محصولات پا برجا بوده و به زیان تولید کنندگان عمل مینمایند، نمیتوان هیچ گونه انتظاری در بهبود اوضاع حاکم بر اقتصاد روستایی در کشور داشت. شاهد این ادعا اینست که بر پایهی گزارشهای رسمی، مصرف کنندگان نهایی بیشتر محصولات کشاورزی به ویژه میوه و تره بار، مجبور به پرداخت بهایی نزدیک به ۴ تا ۷ و گاه تا ۱۲ برابر قیمت خرید آن محصولات از تولید کنندگان، میشوند. و در این جا، آن چه سهم تولید کنندگان میشود، فشارها و دل نگرانیهای روند تولید و دست آخر نیز درآمدیست که گاه، کفاف هزینههای کارگری وی را نمینماید و آن چه سهم واسطههای غیر ضروری میشود، تکاثر ثروت است که به پشتیبانی این قدرت مالی بادآورده و بی رنج، تسلط روز افزون بر تولید کننده و مکانیسم تولید خواهند یافت.
از آن چه که گفته شده میتوان به این مطلب رسید که هر اقدامی که برای توسعهی روستایی انجام میشود، باید به مسئلهی بازگشت مطمئن و عادلانهی درآمد حاصل از فروش محصولات کشاورزی نگاهی ویژه داشته باشد. عادلانه از آن رو که با این که فشارهای تولید و مدیریت آن (هزینههای کاشت و داشت و برداشت) مستقیماً بر دوش تولید کنندگان روستایست، اما این واسطهها و دلالان هستند که با خیالی آسوده، بخش اعظم درآمدهای حاصله را از آن خود نموده و در این میان، این روستاییانند که بازندهی اصلی به شمار آمده و به همین دلیل است که ایشان امکان توسعه و بهبود روشها و زندگی خویش را ندارند. نویسنده خود مشاهده نمود است که هرگاه روستاییان به هر دلیلی درآمدی بهتر یافتند، نخستین کاری که برای بهبود وضعیت زندگانی خود و خانوادهی خویش انجام میدهند، نوسازی و یا بازسازی خانه و کاشانهشان است. و این وضعیت را هم در یکی از روستاهای شهرستان ایوان در استان ایلام مشاهده نموده است و هم در یکی از روستاهای شهرستان فریدون شهر استان اصفهان. از این رو اگر بنیادهایی که وظیفهی گسترش رفاهیات در روستاها را دارند مانند بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و یا کمیتهی امداد، به جای ساخت مسکن و یا دادن کمکهای قلیل بلاعوض، با استفاده از موقعیت خویش در ساختار حکومت، با کمک دیگر واحدها مانند وزارتخانههای کشور و جهادکشاورزی، سازمان برنامه و .... اقداماتی کارا را برای اصلاح ساختار توزیع به نفع تولید کنندگان به انجام میرساندند، حداقل از این بُعد، شاهد تراکم جمعیت مهاجران روستایی در شهرها نبودیم.
یک پیشنهاد
گذشته از ضرورت اصلاح ساختار توزیع که در بالا به آن اشاره شد، در زیر برای نمونه به یکی از پیشنهادهای ارائه شده جهت بهبود شرایط معیشتی روستایی در یکی از روستاهای استان خراسان جنوبی، پرداخته شده و اضافه مینماید که همین پیشنهاد را میتوان در بیشتر روستاهای استان کردستان، اجرا نمود:
میدانیم که در ۵ تا ۶ ماه از سال، در پی سرمای ماههای پاییز و زمستان، بیشتر روستاییان، هیچ کاری در بخش کشاورزی نداشته و در سالمترین شکل، به بافت گلیم، جاجیم، فرش و نیز ساخت دیگر کالاهایی که در زمرهی صنایع دستی به شمار میآیند روی آورده و در برخی جاها نیز در شکل ناسالم آن، به قاچاق کالاها میپردازند. کارهای دستهی نخست، بازاری بیفروغ داشته و یا این که عمدهی سود آن نصیب دلالان و واسطهها میشود و کارهای دستهی دوم (قاچاق) نیز کارهایی ناپسند، ناسالم و غیرمطمئن به شمار آمده که برخی از روستاییان از روی ناچاری بدانها میپردازند. از آن سو در این چند ماه، که روستاییان در پی سرما، هیچ کشت و کاری را نمیتوانند انجام دهند، آب قناتها و چشمهها به صورت پیوسته، از دسترس بیرون رفته و به سوی دشتهای پستتر، روان میشوند. در اینجاست که پیشنهاد مینماید کارهای زیر برای افزایش بهرهوری در زمان و آب و در پی آن، افزایش درآمد روستاییان، در یک روستا انجام شده و چنان چه دستاوردهای آن دلخواهمان بود، آن را در دیگر روستاها، گسترش دهیم:
۱. نخست استخر پایین کاریز یا چشمهی روستا (جلوی مظهر آن)، لایروبی شده، آن گاه با ورقهای پلی اتیلنی استخر پوش (ژِئومِمبِران) برای جلوگیری از نفوذ آبهای جمع شده به لایههای زیرین خاک، پوشیده شود تا اندوختهی بیشتری از آب، به ویژه در ماههای سرد سال که آب بدون استفاده از دسترس بیرون میرود، داشته باشیم. روشن است در روستاهایی که از آب چاه برای آبیاری کشتزارهای خود بهرهگیری مینمایند، نیازی به این کار نخواهد بود.
۲. سپس برای هر خانوار، گلخانهای به بزرگی دست کم ۶۰۰ مترمربع در کنار استخر یا جای مناسب دیگری ساخته شود. ارتفاع این گلخانه، دست بالا باید ۲ متر باشد تا از نیاز به انرژی برای گرم کردن آن، کاسته شود.
۳. درون هر گلخانه، جایی به بزرگی ۵۰ مترمربع برای ساخت یک دستگاه بیوگاز به گنجایش ۸۶ مترمکعب، با دیوارهای نیمه و با ویژگیهایی که در پایان این نوشتار از آنها یاد شده است، از طول ، جدا شود.
۴. درِ بخش بزرگتر گلخانه، سبزی خوردن، گوجه فرنگی یا دیگر گیاهان مورد پسند بازار، کاشته خواهند شد.
۵. در بخش ۵۰ مترمربعی، گاو شیری یا پرواری، گوسفند پرواری و یا ماکیان مانند مرغ و خروس، اردک و ... (چنان چه انباشتگی گاز آمونیاک، دردسر آفرین نباشد) نگاهداری میشوند.
۶. پس افکندههای دامها یا ماکیان یاد شده، روزانه به درون گوارشگر دستگاه بیوگاز خورانده میشوند.
۷. از گاز به دست آمده از دستگاه بیوگاز برای گرم کردن گلخانه، و از پساب آن برای کوددهی و آبیاری گلخانه، بهرهگیری خواهد شد.به دلیل مزایایی که ساخت دستگاه بیوگاز به همراه دارد، استفاده کنندگان آن، شمار دامهای سنگین خود را افزایش خواهند داد، چیزی که در کشورهای جهان سوم بر اساس مدارک موجود، رخ داده است. این کار، چندین پیامد به دنبال خود دارد:
۱. افزایش شمار دامهای سنگین در روستا.
۲. به کار گیری شمار بیشتری از روستاییان در گلخانهها و بخش نگاهداری دام و ماکیان گلخانهها.
۳. به دست آمدن فرآوردههای کشاورزی در ماههای سرد سال.
۴. ساخت کارگاهی برای فرآوری شیرهای به دست آمده در پی انجام این برنامه.
۵. به کار گیری بخشی از نیروی کار روستایی برای بردن فرآودههای به دست آمده به شهرها و پخش آنها.
۶. به کارگیری بخشی از نیروی کار روستایی برای فراهم کردن خوراک دامها و ماکیان.
۷. به کار گیری بخشی از نیروی کار روستایی برای انجام کارهای بهداشتی و درمانی دامها و ماکیان.
۸. به کار گیری بخشی از نیروی کار روستایی برای تعمیر و بازسازی دستگاهها و ابزارهای به کار رفته در این پروژه.
در پایان، آزمودگی به دست آمده در کشور چین در این زمینه، به آگاهی رسانده میشود:
پروژههای چهار کاره، میتوانند در همهی درازای سال، نیازهای گازی برای پخت و پز، گرم کردن و روشنایی را فراهم آورده و گلخانهی آنها نیز، فرآوردههایی با ارزش بالا در همهی درازی سال به دست دهند. گلخانههای چهار کاره، دارای چهار بخش هستند که با یکدیگر یک سامانهی یک پارچه را میسازند. این چهار بخش، چنینند:
۱. دستگاه بیوگاز
۲. گلخانه
۳. دامداری یا مرغداری
۴. آبریزگاه
دستگاه بیوگاز با خوکدانی و آبریزگاه، پیوند داشته و درست در زیر جایگاه دام و آبریزگاه (توالت) ساخته میشود. ورودی گوارشگر دستگاه بیوگاز، در آبریزگاه و دامداری و خروجی آن نیز به گلخانه باز میشود. برای پایدار ماندن ساختمان دستگاه بیوگاز، آن را باید با آجر و سیمان و یا بتن ساخت. سازهی گلخانه را نیز میتوان از خاک و چوب و یا آجر و آهن (گالوانیزه) ساخت. در سازهی خاک و چوب، از خاک برای ساخت دیوارهی جلویی و از چوب نیز برای ساخت بدنه یا چهارچوبه گلخانه بهرهگیری میشود. در سازهی آجر و آهن نیز از آجر برای ساخت دیوارهی جلویی و از آهن برای ساخت چهارچوبه، استفاده میشود که این نمونه، از نمونهی خاک و چوب بسیار گرانتر بوده از آن سو، هم بادوامتر است و هم در برابر باد و برف، بردبارتر.
دوغاب ریخته شده به درون دستگاه بیوگاز، از آبریزگاه و دامداری آمده و از پساب دستگاه نیز برای کوددهی گلخانه بهرهگیری میشود. بیوگاز به دست آمده نیز برای پخت و پز، گرم کردن و روشنایی، استفاده حواهد شد. با سوختن بیوگاز درون گلخانه، گلخانه گرم مانده و گاز کربنیک بر جای مانده از سوختن بیوگاز نیز مایهی پایدار ماندن این گرما در درازای شب خواهد شد.
هزینههای ساخت یک دستگاه گلخانهی چهارکاره (مانند نمونهی یاد شده)، بدین گونهاند:
هزینهی ساخت یک دستگاه بیوگاز ۸ مترمکعبی با ۱۵ مترمربع دامداری، ۳۰۰۰ یوآن. هزینهی ساخت یک گلخانهی ۵/۷×۷۵ مترمربعی از چوب یا بامبو و خاک، ۸۰۰۰ یوآن در مجموع ۱۱۰۰۰ یوآن. از آن سو، درآمدهای به دست آمده از اجرای پیاده کردن این سامانه، چنینند:
اجرای این طرح، سودمندیهای بسیاری در بر دارد برای نمونه، بیوگاز زایی آن ۱۵/۰ تا ۲۵/۰ مترمکعب برای هر مترمکعب گنجایش گوارشگر در روز است. از این رو، یک دستگاه بیوگاز ۸ مترمکعبی، گاز بسندهای برای پخت و پز برای یک خانوادهی چهار نفره به دست میدهد. با این همه، اگر یک خانواده، دو یا چند دستگاه از این نمونه را داشته باشد، افزون بر پخت و پز، نیازهای گازی برای گرم کردن خانهشان نیز فراهم خواهد شد. بدین گونه، بیوگاز به دست آمده را میتوان جایگزین سوختهای رایج مانند سوختهای فسیلی (نفت و زغال سنگ)، هیزم و کاه نمود. اگر دستگاه بیوگازی بتواند سالیانه ۳۰۰ مترمکعب بیوگاز به دست دهد، این اندازه گاز میتواند جایگزین ۷/۰ تن زغال سنگ، یا ۳ تن هیزم سوختی شود.
پس افکندههای دامی و یا مردمان در روستاها، کانون برجستهی آلودگیها به شمار میآیند. با این همه، این پس افکندهها، پس از پایان دورهی گوارش بیهوازی در دستگاههای بیوگاز، دیگر سرچشمهی آلودگیها به شمار نخواهند آمد. پژوهشها نشان میدهند که درصد دچار شدن به بیماریهای واگیر دار رودهای در دهکدههایی که دارای دستگاه بیوگاز هستند، ۷/۲۸ تا ۱/۳۳ درسد کمتر از دهکدههایی است که دستگاه بیوگاز ندارند. هم چنین، بهرهگیری از دستگاههای بیوگاز مایهی آنست که دود زاییده شده از سوزاندن زغال سنگ و یا هیزم و کاه که به کودکان و زنان آسیب میرساند، دیگر تولید نشود.
آزمودگیها نشان میدهند که برای یک دستگاه بیوگاز ۸ مترمکعبی، سرگین ۱۰ گاو بومی در روز کافی بوده و از آن سو، پساب آن نیز برای کود دهی به یک گلخانهی ۵/۷×۷۵ مترمربعی، اندازه است. معنی این سخن اینست که دیگر نیاز به خرید کودهای شیمیایی نبوده و فرآوردههای کشاورزی مانند سبزیها، غلات و میوهها با این اندازه پساب، به خوبی پرورش مییابند. از سوی دیگر، چون گلخانه، محیطی بسته است، از آمدن حشرات و آفتها، جلوگیری خواهد نمود که نیاز ما به این گونه سموم را بسیار کم مینماید..
سوخته شدن بیوگاز و تنفس گاوها، انباشتگی گاز کربنیک در گلخانه را افزایش داده که این پدیده به همراه کودی پساب، مایهی افزایش بار و بهرهی گیاهان به اندازهی ۳۰ درسد در سنجش با زمانی میشود که همان گیاهان را در کشتزار باز (بیرون از گلخانه) کشت مینماییم.
درآمد فرآوردههای گلخانهای، بسته به گیاه کشت شده (سبزیها، میوهها و یا گلها)، یکسان نیست. اگر در یک گلخانهی ۵/۷×۷۵ مترمربعی، گل کاشته شود، درآمد سالیانهی آن، بیش از ۴۰.۰۰۰ یوآن خواهد شد.