زیست آنلاین، انقلاب همهی ارکانِ یک سرزمین را از اساس دگرگون میکند. بنابراین نباید انتظار داشت کشوری در بزنگاهِ انقلاب، مادامی که حوادث مانندِ سیلاب سرازیر و جاری میشوند و همه چیز را متحوّل میسازند، بتواند وضعیّتی بسامان، پایدار و آماده برای برنامهریزی داشته باشد. تا این سیلاب فروکش کند و نظمِ نو مستقر شود چه بسا چندین و چند سال زمان ببرد؛ اتفاقی که در موردِ ایران رخ داد.
به گزارش زیست آنلاین، طی سه یادداشت پیشینِ «چکیدهای از تاریخِ توسعه» روند توسعه در دوران پهلوی اوّل و دوّم مرور شد. در یادداشتِ حاضر از وضعیّت سازمان برنامه و به طور کلّی وضعیّت برنامهریزی در کشور از انقلاب اسلامی به بعد خواهیم گفت. بدیهیست شرایط سازمان برنامه و اساساً برنامهریزی در سالهای آغازینِ پس از انقلاب نیز تابعی بود از شرایطِ کلّی کشور. انقلاب همهی ارکانِ یک سرزمین را از اساس دگرگون میکند. بنابراین نباید انتظار داشت کشوری در بزنگاهِ انقلاب، مادامی که حوادث مانندِ سیلاب سرازیر و جاری میشوند و همه چیز را متحوّل میسازند، بتواند وضعیّتی بسامان، پایدار و آماده برای برنامهریزی داشته باشد. تا این سیلاب فروکش کند و نظمِ نو مستقر شود چه بسا چندین و چند سال زمان ببرد؛ اتفاقی که در موردِ ایران رخ داد.
سالهای نخست: زمانهی التهابسالهای آغازینِ انقلاب، زمانهی هیجاناتِ عمومی و تغییرهای پیاپی و برقآسا بود و نظمِ نو داشت برای تثبیتِ موقعیّتِ خود با مدّعیانِ داخلی (و کمی بعد با دشمنِ خارجی) میجنگید. این وضعیّت در سازمان برنامهریز نیز برجا بود و تحت چنین شرایطی تلاشِ کارشناسانِ وقت برای حفظ کردن روالِ برنامهریزی، دست و پا زدنی بیهوده به نظر میرسید. در پیِ تغییرِ حکومت، معینفر به ریاست سازمان برنامه منتصب شد و هفت ماهِ بعد، در مهرِ ۵۸ جای خود را به عزت الله سحابی داد. سحابی نیز کمتر از ۱۰ ماهِ بعد جای خود را به موسیخیر داد و خیّر طی تصمیمی غافلگیرکننده سازمان را به نیّتِ غربال کردنِ پرسنل و پاکسازیِ کارکنانِ وابسته به رژیمِ سابق و کارشناسانِ غیرمتعهّد موقتاً تعطیل کرد. با آغازِ جنگِ تحمیلی همه چیز نابسامانتر هم شد و فرصتی برای برنامهریزی و توسعه در آینده وجود نداشت؛ آینده چندان موردِ بحث نبود. همهی تلاشها این بود که مملکت از بحرانِ زمانِ حالِ خود به سلامت گذر کند. در شرایطی که تجاوزِ کشورِ همسایه، هر لحظه میتواند از هر نظر معادلاتِ موجود را به هم بریزد مگر میشود دم از برنامهریزی بلند مدّت، توسعهی مطلوب و متوازن و طراحیِ یک نظامِ نهادینه شدهی اقتصادی زد؟ در آن سالها نیروی انسانی برای دفاع از سرزمین بسیج شده بود. جنگ از هر نظر پرهزینه بود و طبیعتاً دفاع مهمتر بود تا اقتصاد. جنگ که پایان یافت کشور فرصت نفس کشیدن پیدا کرد و آرام آرام نیروهایش ــ جمعیّتی که افزایشی چشمگیر یافته بود ــ را روانهی جبههی بازسازیِ ویرانهها کند، دم از تعدیلِ اقتصادی و خصوصیسازی بزند و به طراحیِ برنامههای توسعهی اقتصادی ـ اجتماعی مبادرت ورزد. نتیجه این که طی ۱۰ سال، از آغازِ انقلاب تا پایانِ جنگ از برنامهی اقتصادی خبری نبود و عواملِ برونزاد (جنگِ تحمیلی، بحرانهای سیاسی، بلوکه شدنِ سرمایهی ایران در آمریکا و ...) چرخهای توسعه را متوقّف کرده بود.
شروعِ برنامهریزیدر دی ماه ۱۳۶۳ سازمانّ برنامه و بودجه، بنا به مصلحتِ شورای نگهبان به «وزارتِ برنامه و بودجه» تبدیل شد. در زمانِ دولتِ میرحسین موسوی آقای مسعود روغنی رنجانی به عنوانِ مدیرِ انتخاب شد و با همهی فراز و فرودها، توانست ۱۳ سال در این جایگاه باقی بماند. در همین دوران عدّهای از هوادارانِ اقتصاداد بازار کوشیدند تا بسترِ تغییرِ وزارت برنامه و بودجه به سازمان را فراهم نمایند و بارِ دیگر موقعیّتِ این سازمان را به عنوانِ قلبِ اقتصادِ ایران اعتلاء بخشند. در دولتِ هاشمیِ رفسنجانی، شرایطِ کشورِ لطمهدیده از جنگ مساعد بود تا از اقتصادِ دولتیشده به سمتِ اقتصادِ بازار حرکت کند. در همین راستا، و در نتیجهی زمینهسازیهای پیشگفته تصمیماتِ سال ۱۳۶۳ لغو شد و وزارتِ برنامه و بودجه در شهریور ۱۳۶۸ به سازمانِ برنامه و بودجه تغییرِ وضعیت داد. سالِ ۶۸ سالِ شروعِ سوّمین دورهی برنامهریزی در ایران بود؛ دورهای که به شرحِ زیر ردهبندی میشود و به روزگارِ ما میرسد:
برنامهی اول توسعهی اقتصادی: (۱۳۷۲-۱۳۶۸)برنامهی دوّم توسعهی اقتصادی: (۱۳۷۸-۱۳۷۳)برنامهی سوّم توسعهی اقتصادی: (۱۳۸۳-۱۳۷۹)برنامهی چهارمِ توسعهی اقتصادی: (۱۳۸۸-۱۳۸۴)برنامهی پنجم توسعهی اقتصادی: (۱۳۹۴-۱۳۹۰)برنامهی اول توسعهی اقتصادی: (۱۳۷۲-۱۳۶۸)نخستین طرحِ ۵ سالهی توسعه در جمهوریِ اسلامی، که آبانِ ۶۷ ذیلِ عنوانِ «برنامهی کلان توسعهی اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران» در وزارتِ برنامه و بودجه تدوین شده بود، در اواخرِ ۱۳۶۸ با شعارِ «راهبردِ آزادسازیِ اقتصادی» و هدفِ ترمیمِ آسیبها و خسارات جنگ و متحوّل ساختنِ اقتصادِ سراپا دولتی به تصویبِ مجلس رسید. دستیابی به رشدِ اقتصادی سالانه ۱/۸ درصد، از اساسیترین نیازها به شمار میرفت و اعتباراتِ سرمایهگذاریِ ثابت ــ از محلّ درآمدِ عمومی برنامه و نیز از محلّ درآمد شرکتها و موسسههای انتفاعی وابسته به دولت ــ به رقمی بیش از ۱۳۸۵۵ میلیارد رسید. با این همه در پایانِ این دوره علاوه بر این که بسیاری شاخصها بیانگرِ انحراف نسبت به اهدافِ برنامه بودند، آن «آزادسازیِ اقتصاد» و انتقالِ بار از دولتی به بخشِ خصوصی که وعدهاش داده شده بود محقّق نشد و مشکلاتِ ارزی و تورّم دولت را وادار کرد باز به سراغِ سیاستهای گذشتهی قیمتگذاری و تعهّدِ ارزی برای صادرکنندگان برود.
برنامهی دوّم توسعهی اقتصادی: (۱۳۷۸-۱۳۷۳)در سالِ نخست این برنامه (مردادِ ۷۴) روغنیِ رنجانی پس از ۱۳ سال فعالیّت جای خود را به حمید میرزاده داد امّا مدیریتِ وی با توجّه به کاهشِ درآمد نفت، افزایشِ شدید تورّم، بدهیهای خارجی و افزایشِ نرخِ ارز نتوانست به اهدافِ اصلیِ برنامه (و از جمله آزادسازیِ نرخِ ارز) دست یابد. با سرِ کار آمدن سید محمد خاتمی، به عنوانِ رییس جمهور، محمد نجفی ــ دانشآموختهی ماساچوزت ــ از تابستانِ ۱۳۷۶ به ریاستِ سازمان برنامه منصوب شد. در دورانِ ریاستِ او سازمانِ امورِ اداری و استخدامی کشور نیز در برنامه و بودجه ادغام شد تا این سازمان به سازمانِ مدیریت و برنامهریزی ارتقاء یابد.
برنامهی دوّم اهدافی کم و بیش مشابهِ برنامهی اوّل را دنبال میکرد و به لحاظِ چارچوب و نظام تفاوتِ چندانی با آن نداشت. کماکان تأکیدِ سیاستها بر آزادسازیِ اقتصادی و خصوصیسازی بود و کماکان این اهداف آن طور که باید برآورده نمیشد و انحرافِ نتایج نسبت به اهداف همچنان قابلِ توجّه به نظر میرسید. رشد تولیدِ ناخالصِ داخلی ۱/۵ درصد در نظر گرفته شده بود امّا در نهایت این پارامتر رشدی بیشتر از ۲/۳ در سال نداشت؛ پیشبینیِ رشدِ نقدینگی (طی دو سال ۷۶-۷۴) معادلِ ۵/۱۲ درصد بود در حالی که در عمل، این پارامتر رشدی ۳۰ درصدی را تجربه کرد.
برنامهی سوّم توسعهی اقتصادی: (۱۳۸۳-۱۳۷۹)برنامهی سوّم توسعه در حالی در فروردین ۱۳۷۹ به تصویبِ مجلس و تأیید شورای نگهبان رسید که در آن بر «توسعهی اقتصادِ رقابتی» تأکید و تمرکز شده بود. دو ماه پس از تصویبِ این برنامه، محمدرضا عارف به ریاستِ سازمان مدیریت و برنامهریزی منصوب شد و تا اتمامِ نخستین دورهی ریاست جمهوریِ خاتمی در این سمت باقی ماند. با شروعِ دوّمین دورهی ریاست جمهوریِ خاتمی، در سال ۱۳۸۰ دکتر محمد ستاریفر و پس از او، در اردیبهشت ۱۳۸۳، دکتر حمیدرضا برادران شرکا، معاونِ اقتصادیِ رییس جمهور، به این سمت منصوب شدند.
هر چند برنامهی سوّم نتوانست تمام و کمال به آنچه مرادش بود برسد با این حال انحرافِ شاخصها از اهداف در قیاس با ۲ دورهی قبل (و نیز دورههای بعد) ارقامِ به مراتب کمتری را نشان میدهد. برای نمونه میانگینِ رشدِ سالانهی تولیدِ ناخالصِ داخلی ــ که شاخصِ اصلیِ برای ارزیابی و سنجشِ توانِ اقتصادیِ هر کشور است ــ در برنامهی سوّم ۴/۵ درصد بوده که ۶/۰ درصد از رقمِ پیشبینی شده (یعنی ۶ درصد) کمتر است.
در یادداشتهای بعدی میکوشیم به اجمال چشمانداز برنامههای چهارم و پنجم را ترسیم نماییم.
برای مطالعه یادداشت نخست «چکیدهای از تاریخِ توسعه» روند توسعه در دوران پهلوی اوّل اینجا کلیک کنید
برای مطالعه یادداشت دوم «چکیدهای از تاریخِ توسعه» روند توسعه در دوران پهلوی دوم، اینجا کلیک کنید.
برای مطالعه یادداشت سوم «چکیدهای از تاریخِ توسعه» روند توسعه در دوران پهلوی دوم، اینجا کلیک کنید.
منابع:فیروز توفیق، برنامهریزی در ایران و چشمآنداز آیندهی آن، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، ۱۳۹۳.
احمد آل یاسین، تاریخچهی برنامهریزی توسعه، جامعهی مهندسین مشاور، ۱۳۹۲.
مسعود نیلی و محسن کریمی، برنامهریزی در ایران (۱۳۵۶-۱۳۱۶)، نشر نی، ۱۳۹۶.