زیست آنلاین: فیلسوف برجستهی فرانسوی، میشل سِر، ۳۰ سال پیش(۱۹۹۰) در کتاب خود با عنوان «قرارداد طبیعی» که پژواکی از «قرارداد اجتماعیِ» روسو را با خود دارد، پیشفرض قانون تازهای را ارائه کرد که مطابق آن، انسان به لحاظ قانونی باید با همهی اجزای هستی برابر باشد. وی در این اثر، مرز خلّاق شکلی از تفکّر را ارائه کرده که بحرانها و تناقضات زندگی قرن بیست و یکم را به ما نشان میدهد.
به گزارش زیست آنلاین، در واقع میشل سِر به دنبال به رسمیت شناخته شدن قراردادی در روابط بین علم و قانون است که در آن بتوان زمین را به عنوان یک «موضوع قانونی» و نه یک شیء صِرف تلقّی کرد.
میشل سر، در شرحی که بر کتاب خود نوشته و در پایگاه اینترنتی علوم انسانی «CTeory» منتشر شده میگوید:
«تا قرنها، تنها مردان بالغِ متعلّق به طبقات اجتماعی بالا (شهروندان یونانی و رومی و طبقهی اشراف و بورژوازی، منهای بردگان، زنان، کودکان، فقرا و افراد کمبضاعت)، حق طرح دعاوی حقوقی و اقدامات قانونی و دفاع از آن را داشتند. به تدریج، تلاش برای تحقّق نوعی از آزادی، سن را نیز در نظر قانون و نهادهای دولتی به مبنایی حقوقی تبدیل کرد. شرمسارم از گفتن اینکه وقتی من در سال ۱۹۴۴ به جوانانم در مورد ایجاد حق رأی همگانی درس میدادم، زنان در کشور من فقط حقّ رأی داشته و همچنان حتّی برای مجوّزافتتاح حساب بانکی به شوهران خود نیاز داشتند. این تاریخ، با اعلامیهی معروفِ حقوق بشر و شهروند، در دوران انقلاب فرانسه و در پایان جنگ جهانی دوم، به همراه یک اعلامیهی مشابه و عمومی منتشر شده از سوی یونسکو رقم خورد. بنابراین، امروزه همه افراد میتوانند یک موضوع قانونی باشند. در واقع هرگاه قانون پیشرفت کند، سوبژهها یا اشیایی را به این ترتیب تبدیل به موضوع میکند. بحث کتاب من، در این مورد است که این اعلامیه تا زمانی که همهی موجودات زنده و غیرزنده و بهطور خلاصه، همهی طبیعت را در برنگرفته، هنوز عمومی نشده است.»
او در یک مصاحبه، در پاسخ به یک پرسش که «آیا معنای قرارداد طبیعی این است که میتوان با مادر طبیعت قراردادی داشت» گفته است:
«در کتاب من صحبت از مادر طبیعت نیست، آنچه من شرح میدهم یک جابهجایی تازه است؛ از زمین به معنای یکی از عناصر چهارگانه یا خاک زراعی تا زمین به معنای سیّاره، و از این رو، تغییر نگرش از یک تصوّر محلّی به یک تصوّر جهانی است. از دیدگاههای تکنولوژیک، انسانی و علمی در ۲۰ سال گذشته، ما شاهد شکلگیری این نوع تصوّر از جهان بودهایم و به همین دلیل است که من به هردو معنای کلمهی زمین میپردازم و به ندرت کلمهی «طبیعت» را به کار میبرم».
سِر در مورد ایرادهای وارده به کتاب خود اینطور پاسخ میدهد:
« اعتراض اصلی به کتاب من، این میتواند باشد که چه کسی این قرارداد [قانونی] را امضاء خواهد کرد؟ طبیعت که نه دستی برای نوشتن دارد و نه اساساً قدرت درک چنین مفهومی را!
البته که من آنقدر کندذهن و احمق نیستم که فکر کنم طبیعت، انسان است. حتّی میتوانم ادعا کنم که چنین ایرادی به «قرارداد اجتماعی» روسو نیز وارد است. هیچکس تا به حال این قرارداد را در مراسمی که تاریخ و شرایط آن مستند شده باشد امضاء نکرده است. «ژنرال Will» (اصطلاح روسو به استعاره از ارادهی عمومی) هم مثل طبیعت، دستهای کمی دارد!
کار فیلسوف تشریح شرایطی است که باید مهیّا باشد تا قوانین ساخته شود، نه آنکه به توصیف محتوای آن قوانین بپردازد. اندیشیدن درمورد طبیعت، پیوندهایی است که وظایف بر آنها استوار است. در مورد قرارداد اجتماعی، پیوندها فقط بین انسانها برقرار میشود، حال آنکه قوانین طبیعی در ارتباط با پیوندهای بین اشیاء است.
بین بشریت که اکنون دارد یگانگی مییابد و این شیء جدید، یعنی سیّارهی زمین باید ارتباطی برقرار شود. این ارتباط که وظایف نوینی را بر عهده دارد، از نظر من قرارداد طبیعی خوانده میشود.
بنابراین، این قراردادها باید به عنوان پیششرط در نظر گرفته شوند؛ همین که ما با هم زندگی میکنیم، همهچیز طوری اتفاق میافتد که گویی قرارداد اجتماعی را امضا کردهایم. ما تاکنون شاهد دادخواهیهایی بودهایم که طرفین آن، بهرهبرداران از یک پارک ملّی و خود پارک ملّی بودهاند، که به این ترتیب پارک تبدیل به یک موجودیت قانونی دارای حقوق میشود. همچنین اگر ما امروزه از بعضی گونههای در معرض خطر محافظت میکنیم، به این خاطر است که حداقل به صورت بالقوه، به حقِّ آنها برای بودن معترفیم. در دوران استعماری بریتانیا، شکارچیان بنگال به حقوق ببرها حتّی تا پای انقراض، اهمیتی نمیدادند. ما در حال شروع به تصوّر امکانِ طرحِ دعاویای هستیم که به طور مثال، با آلودهکنندههای این پارک، یا آن جنگل یا فلان زیستگاه مانگرو در بیفتد و مخالفت کند. همچنانکه مواردی از این قبیل به دادگاه کشیده شود و سوابق قانونی برقرار شود، وظایف مربوطه هم به تدریج شکل میگیرد. قانون به این مسائل نپرداخته است. بنابراین باید درمورد آن فکر کرد، ابتدا در چارچوب فلسفی، سپس حقوقی و دست آخر سیاسی.»
او معتقد است که جهانی شدن، تفکّر جهانی و پاسخهایی که ابعاد جهانی پدیدهها و جریانها را مدّ نظر قرار بدهد را ایجاب میکند و به طور مثال، بمب اتمی را شیئی جهانی میداند که ظهور آن، حرکتی بود از تفکّر محلّی به تفکّر جهانگرا، و همچنین، الگوهای تغییرات اقلیمی را در زمرهی چنین موضوعاتی میداند. سِر در شرح خود بر کتاب قرارداد طبیعی، در این خصوص مینویسد:
«به محض اینکه فناوری انسانی شروع به استفاده از حرارت کرد، مخلوطهای بخار در همهجا و به شکل تصادفی پراکنده شدند. به لطف ردپای بقایای خروجی نخستین اجاقهای قدیمی در خاورمیانه که در همهجا پراکنده شده و توسط بارش برف به عرضهای جغرافیایی بالاتر هم منتقل شده است، نمونهبرداری مرکزی(هستهای) اخیر از ورقههای یخ قادر به تعیین تاریخ آغاز عصر برنز تقریباً به سال بودند. چه کسی میتوانست فکرش را بکند که جهانی شدن زودتر از تاریخ ما آغاز شده است؟ انقلاب صنعتی تکنیکهای حرارتی را عمومی کرد و گسترش داد و این باعث افزایش سطح انتشار محلّی نسبت به سطح جهانی شد.
معلومات و مهارتهای ما در زمانهای اخیر به تولید اشیاء جهانی اختصاص یافته، مفهومی که من ۲۵ سال پیش در «تاناتوکراسی» (به معنی حاکمیت اسمی یک فرد مرده) (هرمس III، صفحه ۱۰۱) توصیف کردم؛ موشکهای بالستیک، ماهوارههای ثابت و زبالههای هستهای را مثال زده بودم. منظورم از شیء جهانی، ابزارهای تکنولوژیک واجد ابعادی است که بتواند مقیاس جهانی به خود بگیرد. ماهواره برای سرعت، بمب اتمی برای انرژی، اینترنت برای فضا و زبالههای هستهای برای زمان... اینها چهار نمونه از اشیاء جهانی هستند.»
به باور میشل سر، سیّارهی ما که یک شیء بوده باید تبدیل به یک ابژه یا موضوع شود و این گونه نواندیشی، بیشک با مقاومتهایی روبهرو بوده و خواهد بود، ولی در میدان فلسفه باید با اندیشههای پذیرفته شده به مبارزه برخاست و آمادگی پذیرش آنکه یک مسئله شکل نوینی به خود بگیرد را داشت.
میشل سر در دوران حیات، به عضویت یونسکو درآمده بود، با این حال در جایی گفته بود:
«من در قرارداد طبیعی به چیزی توجّه کردم که شاید پس از تشکیل یونسکو رخ داد. بنای نوعی یکپارچگی انسانی که به دلایل متعدد، به خصوص به دلایل عینی، احتمالاً در اواخر دههی ۱۹۴۰ قابل پیشبینی نبود. ما در حال حاضر شاهد رشد فزاینده و مقاومتناپذیر گرایش به جهانیشدن هستیم. متأسفانه این گرایش به طرز فزایندهای در انحصار قدرتمندترین نیروهایی قرار میگیرد که ارادهشان حقانیت جلوه میکند. آنچه همگانی و جهانی است وقتی به دست یک قدرت واحد میافتد از شکل اصلیاش خارج شده و ما به نحو فزایندهای زیر سلطهی یک فرهنگ واحد قرار میگیریم.
ما در مقابل گسترش یک فرهنگ همگانی که صرفاً بیانگر یک قدرت واحد است چه کاری میتوانیم بکنیم؟ مسئله این است.»
علیرغم پویایی و برجستگی نظریهی میشل سِر، همچنان تنشهای میان «حقیقت علمی» و «حقیقت حقوقی» اجتنابناپذیرند. با این حال، میشل سِر برای تشریح نظراتش، برهههای غامض تاریخی را یادآور میشود و مثلاً از شکّ گالیله درمورد چرخش زمین به دور خورشید و از این نکته که تاریخ در حجم پیچیدهاش، هیچ جایگاهی برای این دست نگرشهای برداشتگرایانه (امپرسیونیست) قائل نیست [و در واقع حقیقت، جدا از برداشت و نگرش ما مسیر خود را میپیماید] میگوید.
منابع:
گفتوگوی میشل سر با فرانسوا برنارهوئیگ، ترجمه مصطفی اسلامیه، مجله پیام یونسکو، شماره ۲۸۳
بازبینی قرارداد طبیعی، میشل سر، تارنمای مقالات علوم انسانی CTheory ، برگردان به انگلیسی: آن ماری فرینبرگ دیبون، برگردان به فارسی: زهرا انوشه.
فلسفه؛ دفاعی غیرسیاسی از محیط زیست، جروم لامی، ترجمه باقر جهانبانی، ماهنامه لوموند دیپلماتیک، فوریه ۲۰۱۹.
جهت مشاهده مهمترین مطالب مرتبط به قلم ایمان معمار می توانید بر روی هر یک از عناوین زیر کلیک کنید:
حکایت سطان حسین شاه و تخریب محیط زیست
خطر روشنفکران زیست محیطی برای جامعه شناسی محیط زیست
پیش به سوی اقتصادی کردن محیط زیست
ما فرزندان قابیل هستیم
بازداشت فعال "مخالفت با جریان انتقال آب" و چند نکته