این یادداشت کوتاه بنا ندارد تا اشاره ای به اثر بخشی این شیوه برخورد یا اساسا ریشه های این مشکل بپردازد، بلکه تنها می خواهد به این نکته اشاره کند اگر آلودگی هوا در کلان شهرها بیشتر در فصول سرد سال اتفاق می افتد، آلودگی هوا در روستاها و نقاط محروم در تمام طول سال جریان دارد.
بنا به آمار جهانی نود درصد قربانیان آلودگی هوا در دنیای در حال توسعه و در روستاها و ناشی از استفاده از سوخت هایی است که در خانه مصرف میشوند! اگرچه هیچ آمار مستقلی و قابل استنادی درباره قربانیان آلودگی هوا چه در شهرها و چه در روستاها درباره کشور ایران وجود ندارد، اما می توان حدس زد به دلیل نشستن بر ذخائر عظیم گاز و دسترسی تعداد بیشتری از روستاییان به این سوخت، این آمار در ایران کمتر باشد. حالا سوال اساسی اینجاست که چه قدر کمتر؟ ده، بیست یا مثلا چهل درصد؟
اخبار و تصاویری که از وجود صف های طویل مردم مناطق محروم برای دریافت کپسول گار، یا قطع درختان بلوط توسط زاگرس نشینان برای رفع احتیاجات روزمره به سوخت، به چشم و گوش می رسد، حکایت از این دارد که نمی توان خیلی به این مسئله خوش بین بود و باید انتظار داشت که همچنان قربانیان آلودگی هوا در روستاها بیشتر از شهرها باشند اما این قربانیان به جند دلیل در آمار آسیب دیدگان آلودگی هوا قرار نمی گیرند:
اول اینکه توزیع جغرافیایی به شدت پراکنده و غیر منظمی دارند و طبیعتا هیچ نهاد مسئولی نیز وجود ندارد که بخواهد این الگوی نامنظم جغرافیایی را برسی و کنکاش و مدیریت کند. پراکنش آلودگی روستایی احتملا شبیه به چند صد روستا در سیستان، چندصدتایی در زاگرس، چند ده تایی در ارتفاعات البرز و... است و فعلا امیدی برای دست کم رصد کردن قربانیان وجود ندارد.
دوم اینکه توزیع زمانی منظمی نیز ندارند. به این معنی که قربانیان روستایی برخلاف شهری ممکن است در بهار، تابستان، پاییز یا زمستان به مراکز بهداشتی مراجعه کنند یا جانشان را از دست بدهند و همچون مورد قبلی بازهم تاکنون هیچ گزارشی از رصد و پیمایش این الگوی نامنظم زمانی به قصد پیشگری و درمان، از سوی نهادی و ارگانی ارائه نشده است و احتمالا می توان نتیجه گرفت که چنین مسئله ای در حال حاضر نهاد متولی ندارد.
سوم اینکه آلودگی هوای ناشی از پخت و پز در خانه های روستایی، در پشت دیوارهای این خانه ها پنهان است و رویت نمی شود. در کلان شهرها می توان آلودگی را از پشت پنجره به تماشا نشست اما آلودگی خانه های روستایی در پشت پنجره ها پنهان می شود. شما می توانید از هوای بسیار زیبای یک روستا لذت ببرید و به حال مردمانی که چنین هوایی را تنفس می کنند غبطه بخورید اما کافی است وارد اندرونی شوید تا بوی سوخت های کثیفی مثل هیزم و ذغال و گازوئیل بی کیفیت شما را دچار سردرد کند.
چهارم و از همه مهمتر این که مردم مناطق محروم اساسا صدا ندارند. صدای یک جامعه رسانه ها و شبکه های اجتماعی هستند که مردم روستاها و مناطق دورافتاده و محروم از این صدا بی بهره اند. آنها تنها وقتی دیده می شوند که دست به عملی غیر منتظره مثل شورش بزنند. فراموش نکنیم مطالبات مردم در روستاهای سیستان گاهی در حد یک بطری آب آشامیدنی سالم یا یک جفش کفش است. عدالت محیط زیستی اقتضاء می کند تا رسانه ها همان قدر که نگران هزینه ها و تلفات آلودگی هوا در شهرها هستند، نگران روستاییان هم باشند. آن ها نیز ریه دارند!
/ساحت زیست