زیست آنلاین: در جامعه دو قطبی و سیاسی امروز تقریبا تمامی استدلالات و اتهامات طرفین دو قطب جریان اصلی به حد اشباع رسیده است. به عنوان نمونه یک گروه دیگری را به بی دینی و خودفروختگی به ارزش های غربی متهم می کند و دیگری معتقد است که گروه مقابل در ازای چشم پوشیدن بر مشکلات موجود منافع مادی فراوانی نصیبش می شود.
جدا از اینکه کدام یک از این اتهامات تا چه حد و برای چه کسانی و چه وقت پذیرفتنی است، آیا به غیر از امور سیاسی، موارد روزمره دیگری نیز هست که ما از انکارشان نفع و یا لذت مادی ببریم و این باعث شود چشممان را بر حقیقت ببندیم؟ ژیژک صنعت گوشت را مثال می زند.
چه کسی از ما میتواند پس از دیدار از یک مزرعهی صنعتی که در آن احشام در حالتی نیمهکور حتی قادر به راهرفتن درست و حسابی نیستند ولی تنها برای سر بریدن پرواربندی میشوند به خوردن گوشت ادامه دهد؟ و مثلاً دربارهی شکنجه و رنج میلیونها نفری که از آنان خبر داریم ولی تصمیم میگیریم نادیدهشان بگیریم چه باید گفت؟
تصور کنید ناچار از دیدن فیلم کثیفی دربارهی قصابیکردن یک انسان هستید که همان چیزی را به نمایش میگذارد که هر روزه هزاران بار در جهان تکرار میشود و ببینید تماشای این فیلم چه تأثیری بر شما میگذارد:
شکنجههای عملی وحشیانه
درآوردن چشمهای فرد
لهکردن بیضههایش و ....
انسان تحمل برشمردن فهرست کامل این اعمال را ندارد. آیا تماشاگر میتواند رفتار معمولی همچون قبل داشته باشد؟
آری البته تنها در صورتی که بتواند به نحوی ـ در کنشی که کارایی نمادین را به حال تعلیق درآورد ـ آنچه را شاهد بوده است به فراموشی سپارد.
این فراموشی مستلزم گرفتن حالتی موسوم به انکار بتوارهپرستانه است: «میدانم، ولی نمیخواهم بدانم که میدانم، بنابراین نمیدانم». میدانم ولی از پذیرفتن کامل نتایج این آگاهی خودداری میکنم و از همین رو میتوانم همچنان بهگونهای رفتار کنم که گویی نمیدانم.
اسلاوُی ژیژک در کتاب پنج نگاه زیر چشمی به خشونت، چارچوب مسحورکنندهی تازهای برای نگرش به نیروهای خشونت در جهان ما بهدست میدهد. وی با دستمایه قرار دادن تاریخ، فلسفه، کتابها، فیلمها، روانپزشکی لکان و لطیفهها به بررسی شیوههای فهم و بدفهمی خشونت میپردازد.
ژیژک با استفاده از بینش فرهنگی بیمانند خود تبیین تازهای از شورشهای سال ۲۰۰۵ پاریس ارائه میکند؛ در سهلگیری نسبت به خشونت که براساس انساندوستی انجام میشود تردید روا میدارد و به شکلی جسورانه به تأمل دربارهی تصویر قدرتمند و عزم جزم تروریستهای روزگار حاضر مینشیند.
به گفتهی ژیژک خشونت سه شکل دارد: کنشگرانه (جنایت، ارعاب)، کنشپذیرانه (نژادپرستی، نفرتپراکنی، تبعیض) و سیستمی (تأثیرات فاجعهبار نظامهای اقتصادی و سیاسی)؛ و غالباً یکی از شکلهای خشونت مانع از دیده شدن دیگر شکلهای آن میشود و بدین ترتیب مسائل پیچیدهای پدید میآید.
آیا پیدایش سرمایهداری و در واقع تمدن بیش از آن که جلوی خشونت را بگیرد سبب خشونت نمیشود؟ آیا مفهوم سادهی «همسایه» آبستن خشونت است؟ آیا ممکن است شکل مناسب اقدام بر ضد خشونت در زمانهٔ ما صرفاً تعمق و اندیشیدن باشد؟
ژیژک از این پرسشها و پرسشهای دیگری که به همین اندازه اندیشمندانه است آغاز میکند و در اثری که جایگاه او را بهعنوان یکی از پردانشترین و فتنهانگیزترین اندیشمندان دوران نو تحکیم خواهد کرد به بحث دربارهی خشونتِ سرشته شده در ذات جهانیشدن، سرمایهداری، بنیادگرایی، و زبان میپردازد./ساحت زیست