دامنه تحولات درحوزههای اقتصاد، محیط زیست، اجتماع، سیاست و فرهنگ در مقیاس جهانی چنان گستره و عمقی بخود گرفته که تغییرات اقلیمی تنها بخش کوچکی از آنچه در حال وقوع است را تشکیل میدهد. بنابراین توجه به مسئله تغییرات اقلیمی و توضیح چند و چون آن تنها در پرتو یک روندکلانتر با عنوان «تغییر جهان»، میسر و راهگشاست.
گرچه ریشهیابی این تغییر و تحولات ما را به عصر روشنگری و انقلاب صنعتی و برآمد نظام سرمایهداری رهنمون میشود اما رویدادها و روندهای اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی که سیمای تاریخی سده بیستم میلادی و بویژه نیمه دوم آن را رقم زدند بیگمان نقش بسیار تعیینکنندهای در شکلیابی جهان کنونی- با حجم بزرگی از دستاوردهای درخشان تمدنی و درعینحال کوهی از مسایل و مشکلات محیطزیستی، نابرابریهای اقتصادی- اجتماعی و سیاسی- داشته است.
از دیدگاه نظری میراث تمدنی سده بیستم را از خوب و بد، بایستی به حساب سرمایهداری جهانی، سوسیالیسم و جنبشهای سندیکایی و کارگری، فاشیسم و نژادپرستی، لیبرالیسم اجتماعی، مبارزات ضداستعماری و امواج استقلالطلبی درکشورهای آسیایی، افریقایی و آمریکای لاتین ، جنگ سرد، مسابقه تسلیحاتی و تهدید اتمی، نئولیبرالیسم و جهانی سازی، تلاشهای هواداران حفظ محیطزیست و مخالفان نابرابریهای نژادی و جنسیتی و بالاخره رادیکالیسم در همه صورتهای مختلف آن، نهاد.
تشدید شکافهای توسعهای میان مناطق و کشورهای جهان، بحرانهای تکرار شونده مالی و اقتصادی،گسترش جنگ، نظامیگری، خشونت تروریسم، فقر و بیعدالتی همراه با بحران گرسنگی و نابودی داراییهای اکولوژیک، خشکسالی و تخریب شدید محیطزیست و افزایش دامنه و میزان خسارات ناشی از سیل، بروز تازه به تازه بیماریهای همهگیر مهلک و ناشناخته و تغییر اقلیم جملگی محصول همان روند های کلان سیاسی، اقتصاد- اجتماعی است که تاریخ بشر در سده بیستم را رقم زده اند.
جامعه جهانی نمیتواند بدون اتخاذ یک رویکرد انتقادی و تاریخی، همهجانبه و اجماعسازمبتنی بر بقای نوع بشر فارغ از جنس، رنگ و نژاد و عقیده با مسایل و مشکلات جهانی از جمله مشکل تغییرات اقلیمی بنحوی موثر و راهگشا مواجه شود.
بنظر نگارنده هسته مرکزی این رویکرد انتقادی را نقد خصوصی سازی و کالایی کردن همه موجودی زیستکره به روایت نئولیبرالسم در همه اشکال آن از شرق تا به غرب عالم، بازار بورس و سهام و مالی سازی، مدیریت و دستکاری در بحران ها کارکرد مخرب دولت ها در بازتوزیع منابع (مالیات و بورس بازی زمین و مسکن،خصوصی سازی دارایی ها و خدمات دولتی، قراردادهای کوتاه مدت،غارت منابع طبیعی مشترک....) به زیان طبقات پایین جامعه، تشکیل میدهد؛ جریانی که با به خدمت گرفتن نهاد دولت و غولهای رسانهای و کمرنگ کردن مسئولیتهای اجتماعی دولتها و سلب مستمر مالکیت از دولت بعنوان نماینده اکثریت جامعه بهسود منافع یک اقلیت ناچیز حاکم، اثرات ویرانگرش را بر زندگی اکثریت بزرگی از مردم جهان در همه کشورها روز به روز آشکارتر میسازد.
از همین روی مخالفت و نقش مخرب و بازدارنده کانونهای اصلی جریان نئولیبرال با تلاشهای جهانی برای مقابله با تغییرات اقلیمی را نبایستی به حساب ضعف قدرت شناخت آنها که بایستی ناشی از جانبداری شان از منافع گروه های خاص و طبقه نخبگان حاکم دانست.
بحران آب و تغییرات اقلیم بخشی از روند کلانتر تغییر در نظام های اقتصادی-اجتماعی در جهان معاصر ماست. بنابراین نمیتوان با تمرکز بر روابط میان آب و تغییرات اقلیمی و بدون توجه به روندهای کلانتر به راه حلی جامع و اثر بخش در جهت مقابله با معضل بحران آب وتغییرات اقلیمی دست یافت. نگاه از درون به رابطه میان آب و تغییرات اقلیمی را بگذاریم برای بوروکرات ها، تکنوکرات ها و آکادمیسینها، آنها این جنبه را رها نخواهند کرد.