با وجود بیش از ۴۰۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز و حدود ۲۰۰ هزار حلقه چاه مجاز، ایران به آبکشی شبیه شده که در هر گوشه آن بدون رعایت حریم، چاههای عمیق و نیمه عمیق حفر شده و بهرهبرداران هر سال مجبورند که برای دسترسی به آب، کف شکنی کرده و به اعماق پایینتر زمین سفر کنند. چاههای عمیقتر، سوخت بیشتری برای استحصال آب مصرف میکنند، به این ترتیب هوا آلودهتر میشود، با افزایش عمق چاهها کیفیت آبهای اعماق افت کرده و شورتر میشود و در نهایت خاکی که با این آب شور آبیاری میشود، آلوده شده و راندمان تولید آن کا
ایران از کمبود منابع آب رنج میبرد. سالهاست دست و دلبازانه منابع آب خود را مصرف کردهایم و امروز که با بیلان منفی سالانه حدود ۱۰ میلیارد متر مکعبی آب در سفرههای زیرزمینی مواجه شدهایم، به دنبال مقصر این بحران و نه راه حل میگردیم. با وجود وابسته بودن بیش از ۵۰ درصد منابع آبی کشور به سفرههای زیرزمینی، برنامههای بخش آب برای مدیریت این منابع، مبتنی بر سدسازی و کنترل آب سطحی است. تنها طرح دولت برای کنترل بیلان منفی سفرههای آب زیرزمینی و جلوگیری از فرونشست دشتها که "طرح تعادل بخشی سفرههای زیرزمینی" بود، سال گذشته بدون اعتبار ماند تا این طرح به سختی در کشور اجرا شود. با وجود بیش از ۴۰۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز و حدود ۲۰۰ هزار حلقه چاه مجاز، ایران به آبکشی شبیه شده که در هر گوشه آن بدون رعایت حریم، چاههای عمیق و نیمه عمیق حفر شده و بهرهبرداران هر سال مجبورند که برای دسترسی به آب، کف شکنی کرده و به اعماق پایینتر زمین سفر کنند. چاههای عمیقتر، سوخت بیشتری برای استحصال آب مصرف میکنند، به این ترتیب هوا آلودهتر میشود، با افزایش عمق چاهها کیفیت آبهای اعماق افت کرده و شورتر میشود و در نهایت خاکی که با این آب شور آبیاری میشود، آلوده شده و راندمان تولید آن کاهش مییابد. بنابراین چاههای عمیقتر محیط زیستی نابود شده در اثر استحصال بیرویه منابع آب و فرونشست دشتها، روی دست نسل آینده باقی میگذارد. در چنین شرایطی باید به فکر راهکارهای عاجل و کنترل مصرف باشیم و حتی بازچرخانی آب در دستور کار دولت قرار گیرد اما کارشناسان حاضر در میزگرد تخصصی ایانا که با حضور دکتر محمد حسین عمادی مشاور سازمان ملل و مشاور وزیر جهاد کشاورزی، کاوه مدنی استاد امپریال کالج لندن و علی میرچی استادیار منابع آب دانشگاه تگزاس در ال پاسو آمریکا برگزار شد، معتقدند که در ایران حتی صورت مسئله بحران آب را نیز درست تعریف نکردهایم. این در حالی است که برای حل مشکل، باید به یک تعریف مشترک از مسئله آب در کشور برسیم. مشروح دومین بخش از گفتگوی این سه کارشناس بینالمللی در ادامه میآید:
گروهی از کارشناسان بر این باورند که بخش کشاورزی ۹۰ درصد آب کشور را مصرف میکند. این گروه با یک حساب سرانگشتی ساده اعلام میکنند اگر بخش کشاورزی ۱۰ درصد در مصرف صرفهجویی کند، نیاز آبی کشور تا ۵۰ سال آینده مرتفع میشود. آیا این تصور درست است؟
مدنی: مشکل ایران این است که افراد به آمار و ارقام به صورت نادرست استناد میکنند. استناد افراد به عدد ۹۰ درصد است اما این عدد رقم تخصیص یافته و نه مصرف شده است. مصرف با تخصیص متفاوت است. همان طور که درمورد چمن در انکار به سر میبریم و بدون فهمیدن ظرفیتهای خود چمن را توسعه میدهیم. کشاورزی هم باید ظرفیتهای کشور را بداند و بفهمد که در ایجاد شرایط کنونی متهم است. نمیتوانید درس نخوانید و به بهترین دانشگاه برای ادامه تحصیل بروید. ظرفیت افراد و آموزش آنها مسئله مهمی است. باید بر اساس ظرفیتهای هر شخص، برای وی برنامهریزی کرد. درباره مسئله آب نیز وضعیت به همین شکل است. برای رسیدن به یک هدف، صرفا داشتن اراده مهم نیست. صرف اینکه اراده کنیم که فلان کار انجام شود، به نتیجه نمیرسیم.
یکی از مواردی که در مسئله آب باید مورد توجه قرار گیرد، بحث تخصیص و مصرف است. برای کارشناسان جا انداختیم که ۹۰ درصد آب در بخش کشاورزی مصرف میشود. ما حجمی از آب را به بخش کشاورزی تخصیص میدهیم اما بخشی از این آب به داخل انهار باز میگردد، مقداری نفوذ میکند و قسمتی دیگر تبخیر میشود. این در حالی است که ما عدد تخصیص را مبنای تصمیمگیری درباره اینکه کدام بخش مقصر است، قرار میدهیم. این مسئله از بیسوادی ما است. مثل اینکه شاخص فالکن مارک را مبنای تعیین وضعیت بحران آب میدانیم. اینها اشتباهات ما است. ایراد فلسفی که به ما وارد است، این است که به آب به عنوان کالای مصرفی نگاه میکنیم زیرا حجم آن بیشتر از ارزشش است. اما توجه نمیکنیم که این آب برای چه استفاده میشود. در کشور ما بر خلاف آنچه گفته میشود، آب برای ایجاد اشتغال مصرف میشود. منابع محیط زیستی ما برای شاغل نگه داشتن یک بخش از جامعه استفاده میشود. برای همین واردات خیلی از محصولات اگرچه ارزانتر است اما مورد توجه قرار نمیگیرد. برای اینکه عدهای را مشغول به کار نگه داریم، ممکن است پرداخت برخی هزینهها توجیه داشته باشد ولی نه تا جایی که این ایجاد اشتغال به تخریب سیستم ما منجر شود. در ورشکستگی آب دنبال مقصرترها نباید گشت. باید ببینیم هر بخش در کاهش میزان سهمیه آب خود چقدر آسیب میبیند و برای شرایط جدید برنامهریزی کرد. برای روشن شدن این مفهوم مثالی میزنم. با ورشکستگی موسسه مالی کاسپین یک نفر پنج میلیون تومان که همه دارایی وی بوده و در این موسسه سپرده گذاری کرده، از دست میدهد اما شخص دیگر ۳۰ میلیون تومان از دو میلیارد تومان سرمایه خود را در کاسپین سرمایهگذاری کرده است و به دلیل ورشکستگی این مجموعه دچار خسارت میشود. میزان متضرر شدن افراد در جریان ورشکستگی این شرکت متفاوت است، ولو اینکه حجم سپرده نفر دوم بیشتر از نفر اول باشد.
ما به جای حرکت در فضای تدافعی باید بدانیم که هر بخش در مصرف آب چقدر میتواند صرفهجویی کند. ۹۰ درصد آب در بخش کشاورزی استفاده میشود و باید بدانیم که در کشور ما به عنوان منطقهای خشک، ظرفیت کشت دیم محدود است. اگرچه برای توسعه کشت دیم هنوز جا داریم اما نمیتوانیم خود را با انگلستان پرباران مقایسه کنیم و بگوییم چرا بخش کشاورزی ایران مشابه انگلستان مصرف کننده پنج درصد آب کشور نیست. اگر تصمیم داریم بخوریم و غذا تولید کنیم، در کشور خشکی مانند ایران باید بپذیریم که عدد بزرگی از منابع آب را به بخش کشاورزی اختصاص دهیم. اما باید بدانیم که با مصرف آب، این منبع هم به پایان میرسد.
عدهای در ایران در جنگ هستند که بگویند مصرف ۹۰ درصد آب در بخش کشاورزی، حربه وزارت نیرو برای فشار در بخش کشاورزی است. مصرف بالای آب در بخش کشاورزی خاص ایران نیست. در کالیفرنیا هم ۸۰ تا ۹۰ درصد آب صرف کشاورزی میشود. از شاخصها برای مقایسه شرایط کشورها نمیتوان استفاده کرد. زیرا در فهم مسئله دچار مشکل میشویم. در ایران و کالیفرنیا مصرف آب در بخش کشاورزی تقریبا مشابه است. اما سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی ایران ۱۰ تا ۱۳ درصد است و این رقم در کالیفرنیا صرفا سه درصد است. اگر این اعداد را کنار هم بگذاریم، ایران باید به کالیفرنیا آموزش مدیریت منابع آب بدهد در حالی که این شاخصها قابل قیاس با هم نیستند. ایالت کالیفرنیا پنجمین یا ششمین اقتصاد برتر جهان است. در خشکسالی شدید، ضربه سنگینی به اقتصاد این کشور وارد نمیشود اما بدون شک ایران از خشکسالی آسیب میبیند. در واقع اقتصاد ایران و کالیفرنیا قابل قیاس با هم نیست. استفاده از این شاخصها غلط انداز است ما باید نتایج خودمان را برای مدیریت منابع آب داشته باشیم.
در اقتصاد، ماهیت آب و مطلوبیت آن مهم است. آب برای مصرف کننده شهری بهداشت و سلامت روانی را ایجاد میکند. برای کشاورز نبود آب به مفهوم از دست رفتن شغل بوده و درآمد کشاورز را دچار اختلال میکند. در مسئله آب نمیتوان به راحتی مقصریابی کرد. بهویژه در ایران که منابع آبی از نظر زمانی و مکانی تنوع دارند و نمیتوان از شاخصها و اعداد گمراه کننده برای برنامهریزی استفاده کرد. با توجه به شرایط اقلیمی ایران، هر منطقه باید برنامه صرفهجویی خاص خود را داشته باشد. فقدان نگرش اقتصادی و عدم درک درست از شرایط منابع آبی سبب میشود که گاهی مقایسهای بین صرفهجویی یک لیتر در روز توسط هر نفر با میزان هدر رفت ۴۰ درصدی شبکه آب شرب شهری انجام دهیم و به قضاوت درباره مدیریت منابع آب بپردازیم اما باید بدانیم که آبی که از سیستم لوله کشی در قالب هدر رفت خارج میشود، تبخیر نمیشود، به تغذیه سفرههای آبی و فاضلاب کمک میکند و در مقابل آب شیرین با ارزش از دسترس ما خارج میشود. بنابراین این هدر رفت معایب و منافعی دارد. عدم نگاه اقتصادی به آب، سبب میشود که بگوییم هدر رفت ۴۰ درصدی شبکه که صرفا ۶ درصد منابع آبی کشور را شامل میشود، عدد بزرگی نیست پس به جای آنکه به سراغ صرفهجویی آب در بخش شرب برویم، اگر در مزرعه صرفهجویی کنیم، مشکلات حل میشود.
با هدر رفت آب شرب بهترین و با کیفیتترین آب شیرین از دسترس خارج میشود. آیا نباید برای کنترل این روند برنامه داشت؟
مدنی: ما نباید در این فضاها وارد شویم. باید برویم روشنگری کنیم تا مردم فرق تخصیص و مصرف را بدانند و بفهمند تاثیر زمانی و مکانی چیست. وزارت نیرو، جهادکشاورزی و متخصصان بخش کشاورزی در رابطه با میزان مصرف آب در این بخش مسئولیت دارند. اگر در سطوح بالا دعوا سر مسایل ساده و ابتدایی داشته باشیم، نباید از مردم دلخور شویم که آب را درست مصرف نمیکنند. نقاط مختلف ایران و جهان شرایط متفاوتی با هم داشته و قابل مقایسه با هم نیستند. در خارج از مرزهای ایران نیز وضعیت آنگونه که تصور میشود، خیلی مطلوب نیست. ال پاسو از نظر شرایط اقتصادی و اجتماعی با خیلی از شهرهای آمریکا متفاوت است. ال پاسو نیز با آزمون و خطا به نقطه امروز رسیده است. هنوز هم در جنوب کالیفرنیا با وجود کم آبی، با منطقهای سبز روبرو هستیم. در این منطقه زمینهای گلف متعددی وجود دارد و تازه فرمان ایالتی کالیفرنیا در سال ۲۰۱۴ سبب شد که صرفهجویی در شهرها و کنترل وضعیت فضای سبز شهری پیگیری شود. اگر ما خیلی دوست داریم از خارج تقلید کنیم باید اشتباهاتی که آنها مرتکب شدهاند را بپذیریم و از تکرار این اشتباهات خودداری کنیم.
ما در ایران همواره در شرایط وخیم دنبال راه حلهای زود بازده هستیم. من جامعه شناس نیستم که درباره دلیل این رفتار نظر بدهم اما تصور میکنم شرایط جنگ روی ایجاد چنین واکنشهایی بسیار موثر بوده است و سبب شده که ما همه چیز را در شرایط عملیاتی ببینیم. کشورهای در حال توسعه عموما این وضعیت را دارند.
برای اصلاح و مدیریت شرایط آبی کشور چه اقداماتی باید انجام بدهیم؟
عمادی: برای خروج از این شرایط چند پیش شرط لازم داریم. باید با ابزار عقلانیت روبرو شویم. عقلانیتی که از شور و احساسات در آن خبری نیست و یک محیط گفتمان مناسب بين همه ذینفعان را در شرایط مطلوب پیش روی ما قرار میدهد. در این فضای عقلانی، درباره شرایط غلو نخواهد شد. مسایل را بحرانی نمیکنیم. تا در شرایط گفتمان درست قرار نگیریم، نمیتوانیم تصمیم درست بگیریم.
ما آمارهای دقيق از شرايط موجود در دسترس نداریم که بر اساس آن و دور از احساسات و هيجان و عقلانیت، تصمیم مطلوب را بگیریم؟
عمادی: باید گفتمان منطقی و علمى را مسلط كرده و ديدگاه امنيتى را کنار بگذاريم. نباید به دنبال معجزه بوده و بحث را به جایی برسانیم که دنبال عصای موسی باشیم. تکیه بر روشهای زود بازده سبب میشود که گروهی در شرایط بحران آب، نسخههاى هيجانى و احساسی بپيچند دولت نهم و دهم مملو از اين نسخهها بود و نتايج آن را همگى به عيان ديديم. انتقال آب از دریاى مازندران. بارو كردن ابرها، استفاده از قدرت مغناطيس براى انحراف ابرها و یا اینکه به به سراغ آبهای ژرف بروند. در اين شرايط مسیر گفتمان بسته میشود و همه دنبال معجزه خواهند بود. متاسفانه کشورهای جهان سوم و بخصوص خاورمیانه که همیشه در التهاب و هيجان بودهاند، دنبال راه حلهای زود بازده هستند.
در ایران همواره این تفکر غالب است که به کمک تکنولوژی میتوان مسایل آب را حل کرد.به همین دلیل همواره در ملاقات با مسئولان سایر کشورها، مدیران بخش آب یا دغدغهمندان این حوزه فقط به دنبال وارد کردن تکنولوژی هستند و حاضر نيستند متدولوژى خود را تغيير دهند.
آیا این رویکرد برای حل مسئله آب موثر است؟
دمیرچی: بحثهای مربوط به منابع آب دامنهدار و چند رشتهای است. در سالهای اخیر بعد از اینکه مباحث مرتبط با توسعه پایدار مطرح شد و ابعاد قضایا بیشتر روشن شد، تفکر برنامهریزی درازمدت برای مدیریت منابع آب وارد فاز جدیدی شد. در این تفکر جنبههای مختلف منابع آب دیده میشود. جنبههای برنامهریزی کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت شهر الپاسو ۱۰۰ درصد از روی نیازهای جامعه تدوین شد. در اوایل ۱۹۹۰ مدیران این شهر به طرحهای پنجاه ساله مدیریت آب فکر میکردند اما بعدها به دلیل شرایط اقلیمی به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند خود را با مسایل مدیریت منابع آب از جنبههای مختلف هماهنگ کنند، باید طرحی ۵۰ ساله داشته باشند که سال به سال، طی دورههای مشخصی به روز شود.
اخیرا در ایالت نیومکزیکو بودم. در این منطقه برنامه ۱۰۰ ساله برای مدیریت آب شهری دارند. دید بلند مدت چند جانبه بر این برنامه حاکم است. آنها قطعات مختلف پازل را کنار هم میچینند و برای آب تصمیم میگیرند. مسایل تئوریک و تکنیکی در جلسات مورد توجه قرار میگیرد و هر کارشناس در حوزه کاری خود اعلام نظر میکند. در شهر ال پاسو مصرف آب کشاورزی، صنعتی و شهری داریم. مشکلاتی این شهر هم سبب شده مسایل محیط زیست به حاشیه رانده شود. در ال پاسو صرفا به راه حلهای مبتنی بر تکنولوژی توجه نمیشود بلکه مردم این شهر تحت آموزش فشرده و شدید بودهاند. شهروندان ال پاسو با مشکلات کم آبی آشنا هستند و نبود آب برای آنها خبر جدیدی نیست. اطمینان از سیستم خدماترسانی شهری در این منطقه خیلی بالاست اما اگر اداره آب نیاز به این داشته باشد که بگوید واقعا در هفته آینده به مشکل بر میخوریم، بنابراین همه شهروندان باید مصرف را کاهش دهند، این خبر برای مردم شوکه کننده نیست و مقاومتی ایجاد نمیکند. زیرا کودکان این شهر از سال ۱۹۹۰ آموزش دیدهاند و مسئله کم آبی به بچهها آموزش داده شده است. رسانهها، شبکههای رادیویی و تلوزیونی درگیر این مسئله هستند و برای آن برنامه دارند.
آموزش شهروندان ال پاسو در نحوه رفتار آنها تاثیرگذار بوده است. در سال ۱۹۹۰ که دوره خشکسالی در این شهر خیلی شدید بود، آمار برداشت آب در این دوره را بررسی کردم. به مقطعی برخوردم که مصرف آب مردم به شدت کاهش یافته بود. دلیل را از رئیس اداره آب پرسیدم. وی اعلام کرد که در طول این ماه برنامههای زنده تلوزیونی و منظم برای صحبت کردن با شهروندان اجرا شد. مردم تغییر رفتار داده و به کمک اداره آب آمدهاند. اداره آب ال پاسو با اداره آبیاری در تعامل است و توافق بین این دو اداره، بیتنش نیست زیرا هر یک از این ادارات به فکر منافع مشترکان خود هستند. اما همه با فهم واقعیتهای اقلیم در این شهر، سعی میکنند تعاملات سازندهای داشته باشند و مسئولان سعی میکنند منابع را به صورت پایدار تامین کنند. البته منظور از تلاش برای برداشت پایدار از منابع این نیست که با برداشت از آب هیچ مشکلی برای منابع پیش نمیآید بلکه منظور این است که با رعایت برخی اصول، افت منابع آبی به آینده بلند مدت موکول میشود. یعنی اگر قرار است الگوی مصرف امروز ما به گونهای باشد که منابع آب در ۲۰ سال آینده به شرایط وخیم برسد، با راهکارهای استفاده شده، وضعیت وخیم منابع آبی به ۱۲۰ سال دیگر موکول میشود.
مدنی: ما اگر نپذیریم ورشکسته هستیم به روایت مشترکی از بحران نمیرسیم. هر کس، گروهی را مقصر مسئله آب میداند. ما روایت مشترکی از یک مشکل نداریم. زمانی میتوانیم در حل مشکل وارد عمل شویم که روایت مشترک داشته باشیم. در ال پاسو یک روایت مشترک از مشکل درست شده است و همه به آن رسیدهاند. ما بر اساس یکسری تبلیغات به یک روایت مشترک "آب هست، ولی کم هست" رسیدهایم اما این روایت به صورت شوخی در سطح جامعه مطرح میشود و هنوز به عمل تبدیل نشده است. ما روایت مشترک از مسایل نداریم. تا زمانی که روایت مشترک نداریم، گمانه زنی درباره مسایل وجود خواهد داشت. مسایل ما خیلی پیچیده است. یک سر این مسایل به جامعه و سرهای دیگر آن به اقتصاد، سیاست، مسایل تکنیکی و غیره میخورد. در چنین شرایطی با مسئلهای پیچیده مواجه میشویم که ذهن ما قادر به تجزیه و تحلیل آن نیست به همین دلیل به دنبال پیدا کردن یک متهم هستیم تا مسایل را ساده سازی کنیم. متهم ما میتواند یک متهم آسان و یا یک متهم گنگ باشد. متهم آسان زمانی است که اعلام میکنیم آب نداریم و باید برویم از یک نقطه دیگر آب بیاوریم. متهم گنگ هم وقتی است که از سوء مدیریت، مافیا، پروژه هارپ و غیره صحبت میکنیم. پیدا کردن یک متهم گنگ فشار را از ذهن من کم میکند و دیگر لازم نیست به فکر حل مسئله باشد. اما اگر بپرسند که چگونه میتوان سوء مدیریت را رفع کرد، هیچ پاسخی نداریم که به این پرسش بدهیم. اگر بتوانیم بیشتر موشکافی کنیم، بفهمیم و بدانیم که حدی که میتوانیم شرایط را تغییر دهیم، بسیار محدود است، تصمیمات بهتری میگیریم. مشکلی که وجود دارد این است که برخی افراد از بیرون کشور میخواهند با اکسیرهای خود مشکلات را حل کنند که البته این مسئله پاسخی به درخواست افرادی است که در درون ایران فکر میکنند اکسیرهای نجات بخش در خارج وجود دارد. ما زمانی که برایمان نصرفد، دوست نداریم به راهکارهای منطقی گوش کنیم. یعنی حاضر نیستیم به پروژههایی که به کاهش مصرف مرتبط است، توجه کنیم اما صحبت کردن درباره شیرین سازی آب دریا برای ما جذاب است. ما نمیخواهیم به مردم و کشاورزان فشار بیاید اما میخواهیم مشکل آب هم حل شود. این مشکل صرفا با کنترل مصرف حل میشود ما دنبال کارهای تصنعی نظیر آوردن آب و غیره هستیم.
داشتن تعریف مشترک از مسئله چقدر میتواند در حل مسایل به ما یاری برساند؟
عمادی: در رابطه با حل مسئله آب باید به صورت مسئله هم توجه کنیم. همچنین همه کسانی که در مواجه با این مسئله هستیم را باید مورد توجه قرار داده و به این ترتیب تصویر یکسان، هماهنگ و تعریف شدهای از صورت مسئله داشته باشیم. تا زمانی که این تعریف مشترك وجود نداشته باشد، مسایل ما حل نمیشود و واکنشمان نسبت به شرایط متفاوت خواهد بود. صورت مسئله برای افراد یک جامعه باید مشترک باشد. در حال حاضر به دلیل نبود گفتمان و نبود آزادی بیان، صورت مسئله به درستی و جدا از تعصبات سازمانی تعریف نمیشود بنابراین مشکلی هم حل نمیشود.
اگر در کشوری رابطه مردم و دولت مناسب باشد و اعتماد و گفتمان وجود داشته باشد، خیلی راحت مشکلات حل میشود مشابه قضیه پلاسکو در انگلستان هم پیش آمد. البته اسکلت ساختمان انگلیس با پلاسکو متفاوت بود اما بدنه اجتماع به دو حادثه مشابه، واکنشهای متفاوت نشان داد و دیدیم که مردم انگلیس در زمان وقوع بحران بیشتر با دولت همکاری کردند. رابطه بین دولت، مردم و منابع یک مثلث است. اگر این سه ضلع با هم هماهنگ نباشد، نمیتوان مردم را همراه کرد. از فردا اگر دولت بگوید آب نیست، مردم بلافاصله تصور میکنند که دولت قصد دارد آب را گران کند. اصلاح رابطه دولت و مردم مهم است. مباحث اجتماعی، تنظیم روابط نهاد دولت و مردم و اعتماد طرفین در قالب حضور نهادهای مدنی و فعال کردن آنها امکانپذیر است. متاسفانه در طول تاریخ به ویژه بعد از دوره عباسیون، هیچ نهاد مدنی کارآمدی در کل خاورمیانه نداشتهایم. دولتها در این منطقه بر جامعه حاکم بودند و به صورت متکلم وحده مسایل را پیش میبردند این مسئله را نیز جامعه نتوانست بپذیرد. در تمام این سالها، رابطی بین دولت و مردم نبوده و به همین دلیل ارتباط دولت و مردم دچار مشکل شده است.
ما باید نهادهای مدنی خود را تقویت کنیم؟ در حال حاضر نهادهای مدنی توانمندی که بتواند کارها را پیش ببرد، نداریم؟
عمادی: بله نهادهای مدنی را باید تقویت کنیم. در شهرهای کوچک به دلیل ساختارهای اجتماعی موجود، مشکلات راحتتر حل میشود. مردم بدون اینکه دولت خبر داشته باشد، مسئله را دیده و حل میکنند. در این جوامع، گاهی سالها از مشکل گذشته و تازه وقتی دولت متوجه وجود آن میشود که مشکلات توسط مردم حل شده است. ساختارهای سنتی اجتماعی مثل محله که در شهرهای قدیمی و تهران داشتیم، ولی در حال حاضر نیست، در حل مشکلات بسیار میتواند راهگشا باشد اما امروز این نهادها از بین رفته است. باید نهادهای مدنی جایگزینی را ایجاد کنیم که در حل مشکلات به دولت یاری رساند. این روزها دولت وقت خود را صرف آبرسانی به صدها روستا میکند در حالی که مناطقی را سراغ دارم که شورای روستا مشکلات آب منطقه را بدون دخالت دولت حل کرده است زیرا آنها به دولت امیدی ندارند. ما سالهاست که نتوانستهایم نهادهای جایگزین برای ساختارهای از دست رفته شهرها و روستاها تعریف کنیم. ما سیستمهای محلهای در شهر نتوانستیم ایجاد کنیم. اگرچه شهرداری تلاش کرد با ایجاد شورایاری محله، ناحیه و غیره نهادسازی کند اما ناحیهها صرفا برای اخذ مالیات شکل گرفتند اما ما نیاز به نهادهای مدنی جدید داریم که در حل مشکلات به دولت کمک کند. اگر رابطه دولت و مردم اصلاح نشود، مدیریت منابع را نمیتوانیم اصلاح کنیم. برای حل یک مسئله همه باید از مسئله تصویر مشترکی داشته باشیم و برای حل مشکلی که همه با آن به توافق رسیدیم، یک نهاد کارآمد باید وجود داشته باشد. در نهایت عزم ملی هم باید با این نهاد همکاری کند تا مسایل حل شود. البته اگر دو فاکتور اول وجود داشته باشد، عامل سوم به دلیل فشاری که روی مردم هست، خودبهخود به وجود میآید.
منبع: ایانا