تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۵۵
کد مطلب : 39618
دریاچه ارومیه برایم آبی مستطیل شکلی بود که در شمال غرب نقشه می‌دیدم. شنیده بودم دریاچه دارد خشک می‌شود، سد زده‌اند روی رودخانه‌هایی که به دریاچه می‌ریزد، برداشت بی‌رویه از آب چاه‌های اطراف دریاچه دارد آن را خشک می‌کند، عکس‌های زیادی دیده بودم از دریاچه‌ای که دارد می‌میرد، و نگرانش شده بودم.
دریاچه‌ای که دارد می‌میرد، و نگرانش هستیم
به گزارش زیست آنلاین به نقل از ایسنا اما حسم چیز دیگری بود وقتی از دور سفیدی یک‌دستش را که ظریف و کم‌جان زیر نور می‌درخشید دیدم. پهنه‌ای نقره‌ای که زیر نور عصرگاهی پاییز می‌درخشید و تا انتها می‌رفت، فکر می‌کردم به دریاچه که برسم جز نمک و زمین ترک‌خورده چیزی نیست، اما همین آب کم‌عمق و لرزان، خدا می‌داند چقدر دلم را شاد کرد.

 

 

پهنه نقره‌ای دریاچه زیر نور عصرگاهی پاییز می‌درخشد 

 

دریاچه جان! چقدر خوب است که هنوز هستی و نفس می‌کشی؛ هرچند نفس‌هایت دارد به شماره می‌افتد.

 

مسافران زیادی کنار دریاچه ایستاده‌اند و از دکه‌های بین راه نمک دریاچه را می‌خرند که خواص درمانی دارد، گروهی هم به بی‌انتهای سفید و مرمرین دریاچه نگاه می‌کنند یا پا در آب نمکینش گذاشته‌اند. بازار عکس گرفتن با دریاچه هم داغ است. دریاچه طناز و باوقار ژست می‌گیرد در تک تک عکس‌ها.

 

اما اینجا کناره دریاچه نیست که بر آن ایستاده‌ایم؛ قلب دریاچه است، بر خشکی وسط دریاچه ارومیه‌ ایستاده‌ایم. برای رسیدن به این نقطه از «پل شهید کلانتری» عبور کردیم که از میان دریاچه می‌گذرد و دریاچه نقره‌ای ظریف و کم‌جان را به دو نیم می‌کند، انگار دیوار برلین است بر جان دریاچه که کسانش را از او دور کرده است. نمی‌دانم چرا اسم این راه کشیده شده بر قلب دریاچه را "پُل" گذاشته‌اند، چون تنها بخش کوچکی از این مسیر شبیه پل است و پایه‌های فلزی دارد که بر خاک خشک دریاچه فرورفته، در بخش‌های دیگر، خروارها خاکِ ریخته بر تنِ دریاچه، جاده‌ای شده برای عبور غول‌های آهنی که بروند به سوی دیگر.

 

کسی نیست که کوتاه شدن مسیر تبریز و ارومیه را دوست نداشته باشد؛ چه مسافری باشی که یکبار این مسیر را می‌روی و چه ساکن یکی از این دو شهر، راضی هستی از مسیری کوتاه و دل‌انگیز با نمایی از دریاچه. اما کارشناسان بارها هشدار داده بودند که این جاده، حرکت آب دریاچه را از او می‌گیرد و ریشه جانش را می‌خشکاند.

 

 

قایق تنها که قرار بود بر پهنه «آب» باشد 

 

هنوز می‌توان پا در آب نمکین دریاچه گذاشت 

 

اینجا که ایستاده‌ایم کناره دریاچه نیست؛ قلب دریاچه است 

 

سفیدی ظریف و کم‌جان دریاچه 

 

پل شهید کلانتری برای عبور از دریاچه در سال ۸۶ افتتاح شد 

 

به ارومیه که می‌رسم هنوز به دریاچه فکر می‌کنم، نظر راننده تاکسی را درباره پل می‌پرسم که می‌گوید: «پل بین تبریز و ارومیه خوب است، اما سی سال پیش گفتند پل می‌زنیم تا ارومیه از گوشه‌نشینی در بیاید. سی سال طول کشید آخرش هم پلی زدند که دریاچه خشک شد. من شنیده‌ام ژاپنی‌ها گفته‌اند عوارض پل را به ما بدهید تا برایتان پل شیشه‌ای بکشیم اما این کار را نکردند و خاک ریختند توی دریاچه و خشکش کردند».

 

دریاچه جان! حالا که همه‌چیز دست به دست هم داده تا تو خشک شوی، تو جرعه جرعه‌های وجودت را حفظ کن تا بمانی و زیبایی‌ات را از ما نگیری؛ شاید بتوانیم دوباره بر کناره‌ات بیاییم و در فضای مه‌آلود و نمکینت غرق شویم تا بی‌کرانه‌ات روحمان را پرواز دهد تا بی‌کرانگی آسمان.

 

آزاده شمس

 

 

   https://zistonline.com/vdcg739w.ak9yq4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما