واقعيت آن است كه نقصان در فهم عرصه گسترده و به هم پيوسته مديريت منابع آب، كشور را به نقطه خطيري كشانده و ما را چارهاي جز فهم ورود به عرصه تغيير بسياري از روندها نمانده است.
به گزارش زیست آنلاین، صداي هشدارها درباره محدوديتهاي منابع آب در ايران، اگرچه در دوران جديد بيش از پنج دهه است كه بلند شده، اما كمآبي همزاد تمدن ايراني بوده و صداي اين هشدار را كه در كوره قناتها پيچيده است، همواره ميتوان شنيد. كمآبي در سرزميني نيمهخشك، پديده جديدي نيست؛ آنچه جديد است ضرورت انتخاب شيوهاي از مديريت منابع آب است كه سبب پايداري بيشتر سرزمين شده و مشكلات اكنون كشور را مرتفع سازد. انصاف حكم ميكند به دستاوردهاي مديريت منابع آب اذعان كنيم، اما مساله امروز ما فقط برشمردن موفقيتها و دفاع از آنها نيست. مردم ايران شايسته هر دستاورد و موفقيتي هستند و امروز بايد درباره كاستيهايي كه بايد رفع شوند با ايشان سخن گفته شود.
واقعيت آن است كه نقصان در فهم عرصه گسترده و به هم پيوسته مديريت منابع آب، كشور را به نقطه خطيري كشانده و ما را چارهاي جز فهم ورود به عرصه تغيير بسياري از روندها نمانده است. آنچه بايد تغيير كند تا به تدريج صدمات واردشده به منابع آب كشور تعديل و تا حد ممكن رفع شود، چيست؟
ما به دركي مشترك و تحول بزرگي نيازمنديم كه به تدريج سبب ايجاد و تثبيت شيوههاي پايدار مديريت منابع آب شود. اما اين تحول بزرگ كه با همدلي و همكاري همه قوا و دستگاههاي مرتبط و مجموعه ذينفعان، البته به تدريج، محقق شدني است چه ماهيتي دارد؟ ميدانيم كه تحولات جمعيتشناختي، موجب تغيير كميت و كيفيت جوامع ميشود و جمعيت، مولد نيازمنديها، تواناييها و تحول روابطي است كه بر سرنوشت تغييرات اجتماعي اثر ميگذارد. جامعه ايران در چهار دهه گذشته تحول جمعيتشناختي گستردهاي را از نظر افزايش تعداد جمعيت و همچنين تغيير سبك زندگي و نظام ذهني شهروندانش تجربه كرده است. جمعيت بيشتر و سبك زندگي مصرفمحورتر نسبت به گذشته، نيازهاي آبي جامعه ايران را افزايش داده است. لذا هر تغييري در نظام مديريت منابع آب ايران بايد تحولات بروز يافته و روندهاي آتي آن را لحاظ كند. اين بخشي از دانش اجتماعي و اقتصادياي است كه بايد در خدمت مديريت منابع آب قرار گيرد تا تحول به سوي پايداري امكانپذير شود. جامعه ايران، زماني به پشتوانه دانشهايي كه عمدتا فني- مهندسي و برآمده از نظامي بروكراتيك-تكنوكراتيك بودهاند منابع آب خود را مديريت كرده است. دانش جامعه ايراني در سه دهه گذشته براي مديريت منابع آب – كه عمدتا در وزارت نيرو و دستگاههايي نظير سازمان مديريت و برنامهريزي كشور، وزارت جهاد كشاورزي و سازمان حفاظت محيطزيست متمركز بوده - سياستها، برنامهها و اقداماتي را طراحي و اجرا كرده كه توامان دستاوردها و ناكاميهايي داشته است. دانشهاي فني- مهندسي و تكنوكراتيك - بروكراتيك به اين جامعه اجازه دادهاند تا آب موردنياز قريب هشتاد ميليون نفر را تامين كند و آن را در خدمت توسعه قرار دهد، اما شايد بزرگترين مشكل، ايجاد ناپايداريهاي محيطزيستي، اقتصادي، انساني و اجتماعي است.
كاستيها محصول نقصانهاي جدي در دانشي است كه براي مديريت منابع آب بهكار گرفته شده است. عمده اقدامات مديريت منابع آب در زماني انجام شدهاند كه پارادايم غالب در اين عرصه، از علوم محيطزيستي، علوم اجتماعي و اقتصاد آب و ظرفيتهاي علمي ميانرشتهاي كه در ساليان اخير به وجود آمدهاند بهره وافري نداشته است. پارادايمهاي مديريت منابع آب در جهان امروز بر پيچيده و انطباقي بودن سيستمهاي آبي و ابعاد اجتماعي، اقتصادي، سياسي و محيطزيستي آنها تاكيد ميكنند. اين پارادايمها بر ذخيره نويني از دانش بشري در موضوع آب اتكا دارند. تغييري كه مديريت منابع آب در ايران به آن نيازمند است، بهشدت از ميزان توليد و كاربست دانشهاي نوين در اين عرصه تاثير ميپذيرد.
مديريت منابع آب در ايران زماني عمدتا بر عرضه و تامين آب تاكيد داشت؛ اما امروز بايد بر مديريت تقاضا، بهينهسازي مصرف و برنامهريزي توسعه در حيطه ظرفيت اكولوژيك حوضههاي آبريز تاكيد شود. تامين آب را ميتوان صرفا از منظر علوم فني نگريست و كمتوجه به مسائل اجتماعي بسيار پيچيدهاي كه پيشرو هستند موفقيتهايي داشت، اما مديريت تقاضا، آنهم در زمانهاي كه پيكرههاي آبي اعم از رودخانهها، تالابها، و آبخوانها پشت سر هم ميخشكند، نيازمند تركيب پيچيدهاي از دانشهاست كه با رويكردي نوين بهكار بسته شوند. / منبع: روزنامه اعتماد