استفاده از سوختهای فسیلی تنها در صورتی کاهش مییابد که هزینههایی که آلودگی و تغییر اقلیم بر جامعه تحمیل میکنند نیز در قیمت آن گنجانده شود.
به گزارش زیست آنلاین، جیمز هنسن دانشمند بازنشستۀ ناساست. او جزو قدیمیترین و ازقضا مؤثرترین افراد در مبارزه با «گرمایش جهانی» است. سی سال پیش، وقتی خشکسالیْ آمریکا را فراگرفته بود، به مجلس سنا رفت و سخنرانی آتشینی کرد. بهطرزی باورنکردنی و بهفاصلۀ چهارسال، اقدامات سیاسی شروع شد: پیماننامۀ ریودوژانیرو بسته شد و همۀ کشورها متعهد شدند بیشتر از این محیط زیست را از بین نبرند. اما هنسن، حالا که به این سی سال نگاه میاندازد، دنبال راهحلهای دیگری میگردد.
جیمز هنسن، بوستون گلوب سی سال پیش، زمانی که ایالتهای غرب میانۀ آمریکا با خشکسالی گستردهای دستوپنجه نرم میکرد و دمای ساحل شرقی از ۱۰۰ درجۀ فارنهایت بالاتر رفته بود، من در سنا به عنوانِ یکی از دانشمندان ناسا دربارۀ تغییر اقلیم شهادت دادم. گفتم که گرمایش مداوم جهانی خارج از دامنۀ تغییرپذیری طبیعی است و میتوان آن را با اطمینانی بالا به فعالیتهای انسانی نسبت داد که عمدتاً نتیجۀ انتشار کربندیاکسید و دیگر گازهای گلخانهای به درون جو است. اعلام کردم «بهتر است یاوهگویی را کنار بگذاریم و بپذیریم که، طبق شواهد قوی، اثر گلخانهای وجود دارد».
این پیام روشن و قاطع دربارۀ خطرات انتشار کربن شنیده شد و، روز بعد، در تیتر صفحۀ اول روزنامهها ظاهر گشت. نظریۀ اقلیم با سرعتی شگفتآور به اقدامات سیاسی انجامید. طی چهار سال، تقریباً تمام کشورها ازجمله آمریکا چارچوب پیماننامهای را در ریودوژانیرو امضا کرده و پذیرفتند که دنیا باید از خطرات مداخلۀ انسانی در اقلیم اجتناب کند.
متأسفانه پیمانهایی که بعد از ریو بسته شدند، پیمان کیوتو و توافق پاریس بودند؛ هر دوِ اینها خیالاتی آرزومندانه بودند با این امید که کشورها برنامه بریزند انتشار گازها را کاهش داده و این برنامهها را عملی کنند. اما در واقعیت، اکثر کشورها منفعت خود را دنبال میکنند و انتشار جهانی کربن همچنان در حال افزایش است (بنگرید به نمودار پایین). قضیه خیلی ساده است. تا وقتی سوختهای فسیلیِ ارزانقیمت هستند، آنها را خواهند سوزاند و میزان انتشار بالا خواهد بود. استفاده از سوختهای فسیلی تنها در صورتی کاهش مییابد که هزینههایی که آلودگی و تغییر اقلیم بر جامعه تحمیل میکنند نیز در قیمت آن گنجانده شود. سادهترین و مؤثرترین راهِ انجام این کار دریافت جریمههای فزایندۀ کربن از شرکتهای سوخت فسیلی در معدنهای داخلی و مبادی ورود است.
اقتصاددانان هم بر این امر اتفاق نظر دارند: اگر ۱۰۰ درصد این جریمهها بهصورت یکدست میان مردم توزیع شود، اقتصاد برانگیخته میشود، تولید ناخالص ملی افزایش مییابد و میلیونها شغل بهوجود میآید. زیرساخت انرژیمان بهطور پیوسته با انرژیهای پاک و بهرهوری انرژی مدرنیزه میشود.
این استدلال قاطع دربارۀ جریمۀ کربنْ نقطۀ مقابل طرحهای سقف و مبادلۀ انتشار۱ است که از رویاپردازیهای سیاستمداران حاصل میشود. استدلال من این است که جریمهها را میتوان تقریباً به شکل جهانی، از طریق مرزها، و برای محصولات بهدستآمده از کشورهایی که این جریمه را ندارند، بر اساس محتوای سوخت فسیلی موجود در محصولاتشان، اعمال کرد. این کار مشوقی قوی برای اکثر کشورها خواهد بود تا جریمههایی برای خودشان اخذ کنند.
اما بالعکس، هرگونه رویکرد تعیین سقف انتشارْ وظیفۀ غیرممکن مذاکره بر سرِ ۱۹۰ سقف را بر دوش تمام کشورهای دنیا باقی میگذارد. دولت برخی کشورها ممکن است جریمۀ کربن را بهعنوان مالیات حفظ کنند. منتها در کشورهای دموکراتیک، توزیع یکدست و صددرصدیِ وجوهات برای بهدستآوردن حمایت عمومی ضروری خواهد بود.
جریمۀ کربن ضروری است، اما کافی نیست. کشورهایی نظیر هند و چین به مقادیر عظیم انرژی نیاز دارند تا استانداردهای زندگی را بالا ببرند. این تفکر که انرژیهای تجدیدپذیر و باطریهای قابلشارژ بهتنهایی تمام انرژی موردنیاز را فراهم میکنند، خیالی خام است. البته این انگارهای متناقض هم هست، چون اگر تمام انرژی از باطریها و انرژیهای تجدیدپذیر بهدست آید، آلودگی زیستمحیطی سرسامآوری از معادن و دورانداختن مواد حاصل میشود. بدتر اینکه فریبدادن مردم به پذیرش خیالِ تجدیدپذیربودن ۱۰۰درصدی انرژیها به این معناست که درواقعیت، سوختهای فسیلی غالب خواهد شد و تغییر اقلیم افزایش می یابد.
اگر قرار است اقلیم به ثبات برسد، فقط مقدار مشخص و مجازی از کربن را میتوان سوزاند و آمریکا و اروپا بیشتر این بودجۀ جهانی کربن را سوزاندهاند. بدین ترتیب، ما مواجه هستیم با التزامی اخلاقی نسبت به دنیای درحالتوسعه و نیز با مشکلی عملی، چون ما همگی در یک سیاره زندگی میکنیم.
جوانان متحیر میشوند که ۲۵ سال پیش، کلینتون، رئیسجمهور وقت، تحقیق و توسعه برای انرژی پاک هستهای برای نسل بعد را متوقف کرد، چیزی که جایگزین اصلی الکتریسیتۀ حاصل از سوختهای فسیلی است. هنوز هم چندان دیر نیست. توصیۀ من برای جوانان این است که سیاستهای قدیمی را کنار بگذارند و در جبهههای تکنولوژیک، سیاسی و حقوقی برای آیندهشان بجنگند.
این کار آسان نیست. واشنگتن باتلاق منافع خواص است و بهخاطر قدرتی که صنعت سوختهای فسیلی دارد، احزاب سیاسیمان چندان نگرانِ وضعیت افتضاحی نیستند که برای جوانان باقی میگذارند.
جوانان قدرت سیاسی بالقوۀ بالایی دارند و این قضیه را در حمایتشان از باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ و برنی سندرز در سال ۲۰۱۶ نشان دادند. منتها انتخاب رهبری که خوب حرف میزند کافی نیست. باید سیاستهای موردنیاز را درک کرد و در راستای آنها جنگید.
بهترین راه جنگیدن برای جریمه و سهام کربنْ پیوستن به مجمع اقلیم شهروندان۲ (سی.سی.ال) است که اینک بیش از نودهزار عضو دارد، اما نیازمند اعضای بیشتر بهخصوص از میان جوانان است. اعضای سی.سی.ال در مجابکردن سیاستمداران در واشنگتن مناسب و محترم هستند. اگر جوانان پرشوری که در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ خود را نشان دادند به این مجمع بپیوندند، حتی صنعت عظیم سوختهای فسیلی هم متوجه آن خواهد شد.
آیا صنعت سوختهای فسیلی از یک مشت بچه میترسد؟ شاید وقتی بفهمند چه کسی پشت این بچههاست، بترسند: قانون اساسی ایالات متحده. این بچهها آدمهایی هستند که بنا به قانون اساسی، دارای حق زندگی، آزادی و داراییاند.
دادخواهیهای زیادی در آمریکا و سرتاسر دنیا از سوی جوانان صورت میگیرد. این دادخواهیها مربوط به چارههای موقت نظیر دادخواهی جهت منع دولت ترامپ از بازکردن حوضۀ رودخانۀ پودر در مونتانا و بهکارگیری زغالسنگ (با احتمال تعدی از حد انتشار در ۵۰ سال گذشتۀ آمریکا) و نیز دادخواهی «اعتماد فرزاندانمان»۳ است که سیاستگذاران دولتی را ملزم میکند تا انتشار سوختهای فسیلی را تا همان میزانی کاهش دهد که علم برای داشتن اقلیمی سالم ضروری میداند.
شانس پیروزی در این دادخواهیها رو به افزایش است، چون شواهد بیچونوچرای مربوط به تغییر اقلیم (جدیترین اثرهای تغییر اقلیم در ایران) روزبهروز در حال گسترش است. قوۀ قضاییه نسبت به دیگر شاخههای حکومت کمتر در معرض رشوهگیری از صنعت سوختهای فسیلی است. اما در این مورد، تعلل در اجرای عدالت همچون فقدان عدالت است. جوانان نمیتوانند «سرعت سنجیدهای» را برتابند که پس از حکم «براون دربرابر هیئت آموزش» در سال ۱۹۵۴ در رابطه با حقوق مدنی بهدنبال آن آمد.
جوانان و مسنترها باید دلالتهای نمودار پیشِ رو را درک کنند. نبرد برای کاهش انتشار سوختهای فسیلی هنوز به پیروزی نینجامیده. ما همه باید سیاستهای موردنیاز در رابطه با انرژی را درک کنیم و برای آیندۀ جوانانمان بجنگیم. ما باید از تمام اهرمهای فشار موجود در دموکراسیمان استفاده کنیم تا صنعت سوختهای فسیلی را وادار کنیم به صنعت سوختهای پاک تبدیل شود.