طی روزهای گذشته اعتراضات شهروندان بریتانیایی به کندی و تعلل سیاستمداران برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی، اثرات سوء آن، و روند از دست رفتن تنوع زیستی خبرساز شدند. شاید از خود پرسیده باشید اگر این پدیده محصول عملکرد بشر است، چرا از آن جلوگیری نمیکنیم.
به گزارش زیست آنلاین، چرا توقف فرآیندهایی که باعث وخیمتر شدن اوضاع میشوند، پشت گوش انداخته میشود؟ اگر گرمایش زمین این همه خسارات سنگین به ما وارد میکند، چرا هر چه سریعتر روند استفاده از سوختهای فسیلی را خاتمه نمیدهیم؟
برخی از سیاستمداران فرآیند گرمایش زمین را خرافه و افسانه میدانند. اما آنها تنها مانع اصلی رسیدن جوامع متمدن به رژیم انرژی مطلوب - یعنی اقتصادی که در آن انرژیهای تجدیدپذیر نقش اصلیِ حمل ونقل و تولید را به عهده دارند - نیستند. این تعلل، حداقل سه دلیل مهمتر دارد:
۱- سرمایهگذاری کمتر از حد نیاز برای به کارگیری منابع تجدیدپذیر به دلیل وابستگی زیرساختهای اقتصادی به انرژیهای فسیلی
۳- تفاوت خسارات ناشی از تغییرات اقلیمی بر دو نسل متفاوت
در این مطلب کوتاه، خلاصهای از در هم تنیده بودن این سه مشکل، برای خوانندگانی که برای پرسش اصلی فوق جوابی ندارند ارائه شده است.
سرمایهگذاری نامناسبگذار از سوختهای فسیلی به انرژیهای تجدیدپذیر نیازمند برنامهریزی دراز مدت و سرمایهگذاریهای کلان است، که البته اتحادیه اروپا، به عنوان پیشتاز، بیش از پانزده سال پیش طرحهایی برای این فرآیند آماده، و شروع به اجرا کرد. ایالات متحده آمریکا نیز بعد از انتخاب شدن باراک اوباما، تغییرات اقلیمی را به عنوان یک چالش مهم به رسمیت شناخت و به جمع کشورهایی پیوست که سرمایهگذاری در این بخش را – البته در کنار یارانههای انرژی به سوختهای فسیلی – بخشی از بودجه عمومی دولت کردند. بحران مالی سال ۲۰۰۸، رشد اقتصادی اتحادیه اروپا را چنان تحت تاثیر قرار داد که نهادهای ملی و قارهای چارهای جز کم کردن سرمایه گذاریها نداشتند.
واقعیت غیر قابل انکار درباره سوختهای فسیلی این است که طی مدتی بیش از دو قرن در تار و پود اقتصاد و زنجیرههای عرضه کالا ریشه دواندهاند: از خودرو شخصی گرفته تا حمل و نقل قارهای، مثل هواپیما و کشتی و به همین سبب امروزه، به پشتوانه سالها سرمایهگذاری در بخش تحقیق و توسعه، به ارزانترین، در دسترسترین و پر بازدهترین گزینه برای تامین انرژی تبدیل شدهاند.
چالش دیگر در این مسیر برخاسته از وابستگی میلیونها شغل به صنایعی است که سوختهای فسیلی را تولید، یا به مصرفکنندهها عرضه میکنند. این مراحل شامل کشف منابع، استخراج، پالایش، و رساندن به نقاط مختلف زنجیره عرضه است. تنها کافی است لحظهای دنیا را بدون بنزین، گازوییل، گاز طبیعی، و زغال سنگ تصور کنید: نه هواپیمایی از زمین بلند میشود، نه خودرویی حرکت میکند، و نه نیروگاههای برقی که با گاز یا زغال سنگ کار میکنند توان تولید برق خواهند داشت.
با این اوصاف باید پرسید اگر سرمایهگذاری در هر دو بخش (سوختهای فسیلی و انرژیهای تجدیدپذیر( امری است اجتناب ناپذیر، چه میزان سرمایه را باید به هر سمت سوق داد؟ این سوالی است که اقتصاددانان کمی بیش از پانزده سال است با آن دست به گریبان شدهاند، و پاسخ به آن بدون محاسبه خسارات و تلفات احتمالی ناشی از تغییرات اقلیمی غیرممکن خواهد بود.
توزیع نابرابر خسارتهامحاسبه خسارات احتمالی وقایعی که هنوز سالها با آنها فاصله داریم امری است دشوار، و البته مستلزم خطا. سهم کشورهای مختلف از این خسارات بسیار متفاوت خواهد بود و در نتیجه انگیزه هر کشور از سرمایهگذاری در زمینه نصب و راهاندازی تاسیسات انرژیهای تجدید پذیر با دیگر کشورها متفاوت خواهد بود. اما سیاستگذاران فعلی به دو دلیل در این امر تعلل میکنند. اول اینکه در بسیاری از موارد بیشترین خسارات گریبانگیر دیگر کشورها خواهد بود. دوم اینکه اگر خسارات گریبان کشور خودشان را بگیرد، تا آن زمان زمامداران قدرت کسان دیگری خواهند بود.
همان طور که پس از انتخابات سال ۲۰۱۶ در ایالات متحده آمریکا شاهد آن بودیم دونالد ترامپ با شعار "دوباره آمریکا را بی نظیر میکنیم" روی قدرت آمد، و خیلی زود یک شعار دیگر نیز به آن قبلی افزود: اول آمریکا!
ایالات متحده آمریکا که بیشترین تولید سرانه گازهای گلخانهای را دارد از جمله کشورهایی است که تغییرات اقلیمی و پیامدهای سوء آن، در مقایسه با کشورهای آفریقایی، اروپایی، و یا برخی کشورهای آسیایی، تاثیر کمتری روی آن خواهند گذاشت.
مشکلات ناشی از تغییرات اقلیمی بیشترین اثرات سوء را روی مردم آفریقا، خاورمیانه، و تا حدی کشور هند و بنگلادش میگذارند. خشکی در قاره آفریقا رو به افزایش است؛ صحراهای آفریقا در حال وسیعتر شدن هستند و جمعیت این قاره نیز رو به ازدیاد است. گزینههای پیش روی ساکنان این قاره محدود هستند: جنگ بر سر اندک منابع موجود، یا مهاجرت به قاره شمالی، یعنی اروپا. ساکنان کشور بنگلادش نیز در معرض خطر جدی هستند. عمده شهروندان بنگلادش ساکن جلگههای رودخانههایی هستند که به اقیانوس هند میریزند و ارتفاع زیادی از سطح دریا ندارند. بالا آمدن سطح آب دریاها بخشی از محل سکونت این جمعیت را خواهد بلعید.
انرژی خورشیدی یکی از گزینههای واقعی برای انرژی فسیلی محسوب میشود.
همکاریهای بینالمللی و مسائل بیننسلیبرای حل یکی از بزرگترین مشکلات قرن، که بیش از همه گریبان مردم برخی کشورهای آسیایی و میلیونها نفر از ساکنان قاره آفریقا را میگیرد، باید دست به دامان ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین شویم: اولی بیشترین تولید سرانه تولید گازهای گلخانهای، و دومی بیشترین تولید در کل را دارد. در چنین شرایطی باید به نهادهای بینالمللی رجوع کرد.
نهادهای بینالمللی در این حوزه بسیارند اما عمدتاً تازه تاسیس هستند و نفوذی در تصمیمگیری دولتها ندارند. نمونه مایوس کننده آن آیپیسیسی (هیات میان-دولتی تغییرات اقلیمی) نهادی سی ساله که در آخرین گزارش خود در تابستان گذشته تاکید کرد که "اگر قصد کنترل کردن خسارات ناشی از تغییرات اقلیمی داریم، اقتصاد ما نیازمند تغییرات ژرف و بنیادی است. باید از خود بپرسیم: کدام سیاستمدار این هشدار را جدی میگیرد؟ پاسخ، مایوسکننده است. چرا که سیاستمداران فعلی تا زمان بروز مشکلات واقعی، بر عرصه قدرت نخواهند بود."
نهادهای بین المللی مشابه دیگری هم به وجود آمدند تا از بروز جنگ در مقیاس جنگ جهانی دوم جلوگیری کنند، و تا به امروز در جلوگیری از بروز جنگ جهانی سوم موفق بودهاند.
شاید این اولین بار باشد که بشر، به دست خود، بلایی طبیعی درست میکند، که آثار سوء آن مرز سیاسی نمیشناسد و مهمتر، گریبانگیر نسلی میشود که در بروز این پدیده سهمی نداشته، و یا سهمی ناچیز داشته است.
خوشبختانه هم تکنولوژی و هم طبیعت هر دو یار ما در مقابله با این پدیده ساخته بشر است. قیمت صفحههای خورشیدی، توربینهای بادی، و باتریها هر سال کاهش محسوس داشتهاند. در بسیاری از کشورهای پیشرفته قیمت برقی که با استفاده از صفحههای خورشیدی تولید میشود ارزان تر از قیمت برقی است که با استفاده از ذغال سنگ تولید میشود. پایین آمدن قیمت باتریها تا حدی پیش خواهد رفت که تا سال ۲۰۲۵ قیمت خودروهای برقی ارزانتر از خودروهای بنزینی خواهد بود.
اینها همه نشانههای امید بخش نسل جوان هستند. اما این نزاع هنوز به پایان نرسیده. ما شهروندان هنوز دو وظیفه مهم به دوش داریم: انتخاب درست سیاستمداران و کم کردن مصارف شخصی
سود کلانی نصیب شرکتهایی میشود که در رابطه با استخراج، پالایش، و توزیع سوختهای فسیلی فعالیت دارند، و این از کسی پوشیده نیست. در برخی کشورهای توسعه یافته این شرکتهای خصوصی با کمک مالی به برخی کاندیداها، در واقع از امکان نفوذ خودشان در فرآیند سیاستگذاری محافظت میکنند.
اما در کشوری مثل ایران این موضوع کمی پیچیده تر است. چرا که بخش زیادی از درآمد کشور وابسته به صادرات نفت است. و کاهش مصرف نفت در دهههای آینده – که امری اجتناب ناپذیر است – این کشور را با مشکلات جدی اقتصادی روبرو خواهد کرد. از این رو این کشور هر چه سریعتر باید اقتصاد خود را متحول، و تولیدات و صادرات غیر نفتی خود را افزایش چشمگیر دهد. در غیر این صورت آیندهای غیرقابل پیش بینی در انتظار اقتصاد ایران خواهد بود.
دومین وظیفه ای که به دوش ما شهروندان عادی است کاهش مصرف است. بیشتر کالاهای مصرفی ما (وسایل الکترونیکی، لباس، لوازم آرایش، لوازم تحریر، مبلمان و ...) همه بخشی از منابع طبیعی ما را در خود جای دادهاند، و برای عرضه همه آنها آلودگیهایی تولید شده است. کاهش مصرف، تعمیر به جای تعویض، و بازیافت، هر سه از وظایف شهروندان است.
پاییز گذشته مهمترین نهاد بینالمللی که وظیفه همکاری با بزرگترین شرکتهای تولید انرژی، شناخته شدهترین ارگانهای دوستدار محیط زیست، و مهمترین صنایع را به عهده دارد، به نام کمیسیون گذار انرژی (Energy Transition Commission) گزارشی دقیق ارائه داد از چگونگی به صفر رساندن تولید گازهای گلخانه ای تا سال ۲۰۵۰. نام این گزارش چنین بود: "ماموریت ممکن".
جهت مشاهده مهمترین مطالب مرتبط می توانید بر روی هر یک از عناوین زیر کلیک کنید: