مطالعات نشان می دهند که زنان به طور نامتناسبی از بلایای طبیعی رنج می برند. پژوهشی در سال ۲۰۰۷ نشان داد که به طور متوسط زنان در بلایای طبیعی بیش از مردان کشته می شوند.
همه ما کم و بیش میدانیم پدیدهای که امروزه تغییراقلیم نامیده میشود و به مهمترین نگرانی بشریت تبدیل شده، پیامد فعالیتهای مخرب انسان و رفتار سودجویانه اقلیتی در زمین است. تغییراقلیم موجب به هم خوردن توازن آب و هوایی شده و بر اثر آن مناطقی در جهان با پدیده خشکسالی و به تبع آن پدیده هایی مانند گرد و غبار، کم آبی و یا مناطقی دیگر با باران سیل آسا مواجه شدهاند که تنوع زیستی همه موجودات کره زمین از جمله انسان را به خطر انداخته است.
زنان نیز به عنوان نیمی از مردم کره زمین از این پدیده متاثر میشوند و متاسفانه تغییر اقلیم شرایط نابرابری در جهان را برای زنان تشدید کرده است. بسیاری از زنان در دنیا در شرایط فقر زندگی میکردند و امروزه تغییر اقلیم شرایطشان را ناگوارتر کرده است. اگرچه زنان توانمندی در دنیا هستند که فعالانه به مطالعات و تحقیقات مختلفی در زمینه های علمی و تحقیقاتی آب و هوایی، زمینه های سیاسی و سیاستگذاری، زمینه های اجتماعی و فرهنگی و آموزش، زمینه های کارآفرینی پرداخته اند و نقش مهمی در پیشبرد سیاستهای مربوط به تغییر اقلیم ایفا میکنند، اما در همین بخش نیز نابرابری حکمفرماست چنانچه سازمان زنان ملل متحد در گزارش خود در سال ۲۰۱۳ اذعان کرد که نابرابری ساختاری مانع جدی حضور زنان در رشته های دانشگاهی مربوط به مطالعات آب و هوا بوده است و در ادامه گزارش در خصوص لزوم رعایت عدالت جنسیتی در رشته های مربوط به مطالعات آب و هوایی تاکید شده و اذعان داشته که چالش تغییرات آب و هوایی بدون حضور زنان توانمند حل نشده و زنان در مذاکرات مربوط به این چالش به حاشیه رانده شده اند.
نابرابری عمیق تر اما در جایی است که زنان در مناطق فقیر جهان در چالش با تغییرات آب و هوایی اند و در حقیقت تغییرات آب هوایی وضعیت را برایشان سخت تر کرده است. آنها به دلیل آموزش و پرورش نامناسب دسترسی کمتری به روشهای مدیریت ریسک و تطبیق دارند. مثلا در هند زنان نسبت به مردان از دانش و اطلاعات حیاتی کمتری در زمینه آب و هوا و زمان کشت و زرع و الگوهای تطبیق دارند. ایران یکی از مهمترین مناطق در خطر جهان است اما نکته مهم این است که تغییرات آب و هوایی در بسیاری از کشورها مانند ایران دغدغه مردم نبوده مگر این که به عواقب آن درگیر شوند، در حالی که آموزش و آگاهی قبلی می تواند راهکار موثری برای مدیریت بحران این چالشها باشد.
بار تغییر اقلیم بر گرده زنان
لوکادیا اهل کشور بولیوی است او همچون زنان روستایی دیگر در سراسر جهان ساعتها از وقتش را صرف آب آوردن از چشمه های یخچالی، برای خانواده جهت شستشو، تهیه خوراک و حتی مصرف دامها می کند. اما از ۲۰ سال گذشته آب بیشتر چشمه های یخچالی خشک شده و لوکادیا برای تهیه آب باید مسافت زیادی طی کند. این وضعیت برای بسیاری از زنان در سراسر جهان وجود دارد. زنانی که باید خود را با اقلیمِ در حالِ تغییر سازگار کنند.
تغییرات آب و هوایی که منجر به خشکسالیهای شدید از یک سو و سیل و طوفان از سوی دیگر شده است، در حال تغییر الگوهای اقتصادی، الگوهای مهاجرتی و جمعیتی است و به احتمال زیاد یکی از بزرگترین تهدیدات و چالشهای بهداشت جهانی در این قرن خواهد بود. همه افراد جامعه از این تغییرات تاثیر خواهند پذیرفت اما توانایی جامعه و توانمند سازی افراد می تواند بر کاهش آسیب پذیری تاثیر گذار باشد.
مطالعات نشان می دهند که زنان به طور نامتناسبی از بلایای طبیعی رنج می برند، به دلیل هنجارهای فرهنگی رایج، توزیع ناعادلانه نقش ها و منابع قدرت به ویژه در کشورهای درحال توسعه بار سنگین حوادث ناشی از تغییر اقلیم را بر گرده زنان نهاده است. تنوع زیستی برای مردم بومی دانش و ثروت است. دانش بومی یعنی درک درستی از کاربرد خوراک، گیاهان دارویی، شکار، پرورش حیوانات، جمع آوری خوراک از طبیعت، استفاده از منابع طبیعی و سوخت های زیستی و مسائلی از این قبیل است.
از یکطرف با تغییرات آب و هوایی و آسیب دیدن اکوسیستم دانش بومی آموخته شده در معرض خطر قرار می گیرد و از آنجا که شکل تهدیدات و مخاطرات تغییر کرده است آموزشهای سنتی و ریشه داری که میراث گذشتگان است در شرایط تطبیق کمتر بکار می آید.
در این شرایط زنان که اکثریت جمعیت فقیر در جهان را تشکیل می دهند و برای بقاء و امرار معاش بیش از مردان به منابع طبیعی و تنوع زیستی وابستهاند، دچار آسیب شده و درآمدشان کمتر و به لحاظ اقتصادی به مردان وابستهتر می شوند، علاوه بر آن در زمان خشکسالی و بی بارشی که کشاورزی و دامپروری در معرض تهدید قرار میگیرد، مردان می توانند با اتکا به پس انداز خانواده، قدرت بدنی و مهارتهای شغلی متنوع تری که آموخته اند یا امکان مهاجرت و هنجارهای اجتماعی به حرفه ای دیگر روی آورده و درآمدی را جایگزین اقتصاد کشاورزی و دامپروری کنند و خود را با شرایط وفق دهند و یا در نهایت دست به مهاجرت میزنند بدون این که هنجارهای اجتماعی و یا قوانین حقوقی مانع از تحرکشان شود، اما زنان در همه این موارد فرصت کمتری برای تطبیق دارند.
مراقبت گری نیز آسیب پذیری زنان را افزایش می دهد. به دلیل خصلت از خودگذشتگی مادرانه در زمان کمبود خوراک و خشکسالی، آنها اولویت صرف به سایر افراد خانواده (شوهر و فرزندان) میدهند. در بسیاری از نقاط جهان، زنان هنوز در نقشهای سنتی به عنوان مادر و مراقبتگر خانواده مشغول اند. مردان ممکن است برای فرصتهای اقتصادی قادر به مهاجرت باشند اما زنان با احتمال بیشتری برای مراقبت از بچه ها و اعضای مسنتر و یا بیماران در خانه باقی میمانند.
تغییر اقلیم تاثیر قابل توجهی در امنیت غذایی، آب آشامیدنی و سوخت خواهد داشت و مسئول تهیه این موارد زنان هستند. آنها باید برای تهیه این موارد مسافتهای دورتری بپیمایند و وقت خود را صرف جمع آوری خوراک، سوخت و آوردن آب کنند. دختران مجبورند مدرسه را رها کرده و به مادران خود در انجام این امور کمک کنند.
علاوه بر این تغییر اقلیم بر سلامت محصولات دامی و کشاورزی نیز تاثیر منفی خواهد داشت و این به معنی کار طاقت فرسا برای محصول کمتر است و این روند در حقیقت به چرخه باز تولید فقر و نابرابری دامن میزند. توزیع ناعادلانه نقش ها و منابع قدرت مانع تحرک و اتسقلال زنان است.
عدم استقلال و قدرت تصمیم گیری از یکسو و توزیع ناعادلانه نقشها از سوی دیگر؛ توانایی زنان را برای انطباق با تغییرات آب و هوایی محدود کرده است. قدرت اغلب زنان برای کنترل و نظارت بر امور مالی خانواده در اغلب مناطق فقیر دنیا کم است و در جاهایی آنها هیچ کنترلی بر امور مالی خانواده و دارایی ها ندارند. مناسبات قدرت نیز باعث تضعیف زنان می شود چراکه در بسیاری از جوامع زنان کمتر در سیاست دخالت داده می شوند و در نتیجه نفوذ کمتری براستراتژی های تطبیقی که از حقوق زنان حمایت کند دارند.
بدون مشارکت زنان در دایره قدرت تصمیم گیر، سیاستگذاران فقط به نیازهای مردان میپردازند و به احتمال زیاد به مشکلاتی که زنان در زمینه «کار خانگی» در اقلیم در حالِ تغییر با آن مواجه خواهندشد، کمتر خواهند پرداخت. فقر آموزش از یک سو و و تبعیض های ساختاری از سوی دیگر بخت زنان برای تحصیل در جهت دسترسی به اطلاعات و خدمات مختل کرده است.
پژوهشی در سال ۲۰۰۷ نشان داد که به طور متوسط زنان در بلایای طبیعی بیش از مردان کشته می شوند و بلایای طبیعی در کاهش امید به زندگی زنان تاثیر دارد. مثلا در سونامی ۲۰۰۴ در آسیا، مردان به نسبت زنان بیشتر جان سالم به در بردند. این نابرابری دارای علل احتمالی زیادی است اما گویای این واقعیت است که وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان بش از عوامل بیولوژیک و یا روانی باعث کاهش قدرتشان در برابر بلایای طبیعی شده است.
اثرات غیر مستقیم تغییر اقلیم مانند افزایش رطوبت نیز عامل مهمی است که برای زنان عواقبی به دنبال دارد. مثلا در جاهایی باعث انتقال مالاریا شده که برای زنان باردار بسیار خطرناک است. در هر حال فرزندآوری زودهنگام، باروری های مکرر، وضعیت ناسالم بهداشتی، سطح پایین آموزش، توانایی محدود زنان برای راه اندازی کسب و کارهای جایگزین و صرفه جویی در پول و نا آگاهی از خطرات باروری های ناخواسته و فقدان تجربه و آگاهی از تنظیم خانواده، باعث شده که امکان پیگیری استراتژی تطبیق برای بسیاری از خانواده ها وجود نداشته باشد.