زیست آنلاین: آب، ابزار مناسب احیاء خیر جمعی است. خشکسالی با همه عواقبش می تواند فرصتی مجدد برای بازتعریف هر آن چه که عمومی است اما در دست قدرت نیست باشد.
۱) حکومت های ایدئولوژیک همیشه بر یک "خیرجمعی" سوارند چرا که خیر جمعی بهانه لازم برای نقض حقوق غیرایدئولوژیک اشخاص را فراهم می کند و به همین علت محبوب صاحبان قدرت است. اگر از نظر تاچریسم ها چیزی به اسم جامعه وجود ندارد، از نظر تئوری پردازان این دسته نیز چیزی به اسم فرد وجود ندارد. ما با جامعه ها سروکار داریم. اما از طرفی حکومت های ایدئولوژیک با تاکید بیش از اندازه بر "امرعمومی"، اگر دچار ناکارآمدی، فساد سیستماتیک، تصلب سیاسی و عدم گردش نخبگان شوند، باعث به محاق رفتن یا حتی مغضوب شدن هر گونه امر جمعی از معرفت شناسی افراد جامعه می شوند. سرکوب متداوم اندیشه ها، رفتارها و در کل سبک ها زندگی متفاوت با آنچه "قوانین استوار بر خیر جمعی" خوانده میشود، جز افزودن بر عطش هر آنچه که "فردی" است، نفعی ندارد.
گویی فردگرایی اغراق شده خود می تواند تبدیل به مبارزه ای سیاسی هرچند ناخودآگاه شود. این تلاش برای جدایی راه فرد از جامعه، در ابتدا در اندیشه ها و سبک های زندگی متفاوت با "آحادجامعه" خود را نشان می دهد و در منتهی الیه خود همان طور که دورکیم می پنداشت،به خودکشی ختم می شود . شاید بد نباشد اگر رونق بازار لیبرالیسم در بین دگر اندیشان جوامع ایدئولوژیک را واکنشی طبیعی به سرکوب هرآنچه شخصی است بپنداریم.
۲) یکی از نظریات پرطرفدار درباره بحران محیط زیست ، تراژدی سفره های مشترک است. بر طبق این نظریه ماهیگیرانی که بر یک دریای مشترک کشتی می رانند در رقابت با یکدیگر برای صید بیشتر و بیشتر ماهی، منجر به انقراض نسل آبزیان آن دریای کذایی خواهند شد. دامداران در یک چراگاه مشترک نیز در رقابت بیشتر برای چرای دام ها، آن مرتع را دچار فرسایش خواهند کرد و در نهایت مصداق اَتَم این نظریه کشاورزان نشسته بر سر سفره مشترک آب های زیرزمینی است. به تعبیری دیگر حاکم شدن نوعی جهان بینی لیبرال مبتنی بر نفع فردی برآمده از آزادی فردی، بدون حضور سازوکارهای بازدارنده عامل تخریب محیط زیست پنداشته میشود. پس به نظر می رسد ما برای احیاء منابع طبیعی نیازمند آنیم که دوباره مفهوم خیر جمعی را در جامعه احضار کنیم. این کار کمک می کند تا کشاورز به خاطر نفع جمعی چاه عمیق خود را ببندد. کسی به خاطر تغییر کاربری جنگلی را آتش نزد، افراد نسبت به زباله های خود بی تفاوت نباشند و شهروندان کلان شهری مثل تهران جهت آسایش خود از خیر اتوموبیل شخصی تک سرنشین به نفع خیر عمومی بگذرند.
۳) قسمت سخت کار اینجاست که "امرجمعی" و هرچه که در آن است اکنون نزد مردم بی اعتبار است. آنها تجربه های تلخی از سوءاستفاده واجدین ابزار قدرت از خیر جمعی دارند. از تناقض فاحش سیاست های ایدئولوژیک مبتنی بر امر عمومی با سیاست های اقتصادی افراطی لیبرالیسم خصولتی گرفته تا بازبودن فضا برای انجام مفاسد اقتصادی کلان و بسته بودن فضا برای آزادی های کوچک سیاسی و اجتماعی. در جامعه ای که قسمت اعظم اخبار اقتصادی آن را رانت خواری، فساد و اختلاس تشکیل می دهد و در منابع رسمی یا غیر رسمی این فسادها منتسب به مدیران طراز اول کشور نسبت داده میشود، چه گونه می توان از خیر جمعی سخن گفت؟ خیر جمعی نیازمند اعتماد عمومی مردم به یکدیگر و به دولت است و اعتماد عمومی خود سرمایه اجتماعی گران قیمت و نایاب امروز جامعه ایران است.در این جامعه نمی توان خیر جمعی را با استفاده از مصادیق عیان مالی زنده کرد. چنانکه کمتر کسی تا کنون از یارانه خود به نفع اقتصاد کشور گذشته است.
۴) آب، ابزار مناسب احیاء خیر جمعی است. خشکسالی با همه عواقبش می تواند فرصتی مجدد برای بازتعریف هر آن چه که عمومی است اما در دست قدرت نیست باشد. بحران خشکسالی همچون متجاوزی خارجی، این توانایی را دارد که انسجام ملی را برای برون رفت از این وضعیت تقویت کند. شهروندی که از رفاه جزئی خود با مصرف آب کمتر به نفع رفاه کلی جامعه می گذرد این توانایی را دارد که در آینده از رفاه های کلان تر خود نیز به نفع هموطنان خود بگذرد. صرفه جویی در مصرف آب و برق هم مشوق مالی دارد و هم نگرانی کمتری بابت اختلاس و سرقت آن وجود دارد! به همین خاطر گزینه مناسبی برای بازگرداندن دوباره خیر جامعی به جامعه است.
۵) فعالین محیط زیست می بایست بر امساک های فردی در استفاده از تجهیزات رفاهی مثل آب و برق و گاز و ..تاکید کنند نه فقط به این دلیل که این امر در سطح خرد می تواند باعث آسیب کمتر به محیط زیست شود بلکه از این جهت که در سطح کلان می تواند خیر جمعی را بدون آنکه برده قدرت شود دوباره به جامعه بازگرداند./ ساحت زیست