زیست آنلاین: به راستی آيا سياسيون بازیگردانان و بازيگران اصلي هستند يا بازيگران و بازیگردانان ديگر در پس پرده نشستهاند که سياسيون از آنها تغذيه ميشوند و به آنها سود ميرسانند؟ رابطه سياست و مديريت آب در امروز چگونه قابل درک است؟
اگر ايجاد امنيت را مهمترين کارکرد يک نظام سياسي و هر کنش سياسي را معطوف به برقراري امنيت بدانيم، امنيت آبي کليديترين مولفه امنيت در جغرافياي خشک ايران است. از اين رو در اين جغرافيا، در اختيار داشتن منبع آب، کنترل آن و استفاده از آن به عنوان منبعي براي کسب قدرت و از آن طريق کسب ثروت محسوب ميشده است. به گونهای که برخی از تئوریهای تاریخی دلیل کشورگشایی سلسلههای ایرانی را تسلط بر رود دجلهوفرات، نیل و جیحون و پیکرههای آبی دیگر در این گستره از زمین میدانند تا دخل و خرج آبی قلمرو سلطنت خود را به تعادل برسانند. شیوه استحصال آب، کنترل آن و حکمرانی آن در ارتباط و پیوندی درهمتنیده با زمین، تاثیر بسزایی بر رونق اقتصادی و قدرت سیاسی حکومتهای مختلف داشته است. از این رو، در طول تاریخ بلند ایرانزمین یکی از گروههای اجتماعی که بازیگران سیاسی برای تثبیت حاکمیت خود بر منابع آب و از آن طریق بر گستره سرزمین تحت سلطه خود به آنها متکی بودند، افراد آگاه و ماهر در فناوریهای آبی بوده است. رابطهای که یکطرفه نبوده و بازیگران سیاسی را هم به باج و امتیاز دادنهایی وادار میکرده است.
در همین راستا، شناخت روابط سیاسیون و مهندسان به عنوان نقشآفرینان اصلی در ایران و ارتباط آنها با بازیگران دیگر و چگونگی پیدایش طرحها در ارتباطات پیدا و پنهان این گروهها برای شناخت مسئله امروز اقتصاد سیاسی پروژههای آب بسیار حائز اهمیت است. به راستی آيا سياسيون بازیگردانان و بازيگران اصلي هستند يا بازيگران و بازیگردانان ديگر در پس پرده نشستهاند که سياسيون از آنها تغذيه ميشوند وبه آنها سود ميرسانند؟ رابطه سياست و مديريت آب در امروز چگونه قابل درک است؟ براي شناخت رابطه کنوني سياست و آب یا سیاسیون و مدیران و مهندسان آب در ايران بهتر آن است که مسير حرکت اين رابطه را از دل تاريخ تا به امروز دنبال کنيم. تلاش میشود از دریچه رابطه بین مهندسان و کنشگران سیاسی به مدیریت آب نگاهی کنيم.
نگاهی تاریخی به رابطه سیاست و آب
رابطه سياست و آب در ايران، تاريخي به قدمت اولين تلاشهاي ايرانيان براي شکلدهي هويت سياسي خود دارد. ايران از نظر اقليم، جغرافيا و نوع دسترسي به منابع آب، به دو بخش متفاوت تقسیم میشود و از اين رو است که همواره دو نظام فرهنگي و اجتماعي متفاوت بر اين دو بخش حاکم بوده است. همواره ارتباط این دو نظام فرهنگی و اجتماعی و کنش و واکنشهای آنها، مسئله اصلی ساخت نظام سیاسی و ارتباط اجتماعی در ایران بوده است. يکي فلات مرکزي ايران است که در نبود منابع آب سطحي دائمی، تمدن کاریزی بر پايه سامانههاي کاريزي شکل گرفت که امکان دسترسی به آب و تولید کشاورزی را فراهم میکردند. در اين جغرافيا، حفر، حراست و تقسیم آب در سيستم کاريز نیاز به هماهنگي پيچيده نهادي و نظم اجتماعي، متکي به کاريز، داشت. اين موضوع نظامي از قواعد، رويهها و فرايندهاي همکاري و ياريگري را در نظام بهرهبرداري از آب کاريز شکل داده است. اين نظام خرد درون يک نظام اجتماعي سياسي بزرگتر در سطح منطقه و سطح قلمرو حاکميت سياسي قرار داشته که اندرکنش اين خردهنظام با آن نظام سياسي بزرگتر همواره دستخوش نوسان و تغيير بوده و به ميزان تحقق امنيت توسط نظام کلان، خرده نظام بهرهبرداري از آب کاريز متاثر ميشده است. از طرف ديگر در کنار تحلیلهای مردمشناختی و جامعهشناختی مبنی بر مشارکتی بودن مدیریت آب در کاریزها، برخی بر این باورند که این نظم نهادی نخست در قالب بزرگسالاری و سپس در قالب دیوانسالاری آب و در نهایت در قالب استبداد آبي بروز یافته و به گونهای قدرت سياسي از سازماندهي اجتماعي براي حفر کاريز و مديريت آب حاصل میشده است. این موضوع نیاز به تحقیق دقیقتری دارد که نقش کنشگران مختلف در حفر کاریزها، چگونه بوده است و آیا جوامع محلی به تنهایی قادر به حفر کاریزها بودند، نقش دهقانان یا زمینداران و بعدها تیولداران در زمینه حفر و مدیریت کاریزها چه بوده است و رابطه قدرتهای سیاسی با زمینداران و تیولداران اثراتی بر نظم اجتماعی حاکم بر قنوات داشته یا نه. اساسا مسئله توسعه کاریزها در ایران با هدف اقتصادی یا تولید کشاورزی و معیشت بوده است یا هدفی امنیتی داشته است. عدهای به این نظریه باور دارند که کاریزها در ایران برای استقرار اجتماعات در گستره فلات خشک مرکزی ایران برای تامین امنیت در راه تجارت ابریشم بوده است. اما با هر نگاهی به مسئله نگریسته شود، رابطه مقنیها (مهندسان کاریز) با زمینداران و تیولداران و سیاسیون رابطه تنگاتنگی بوده است.
بخش دیگر در ایران، قسمت کوهستاني و دشتهاي بلند ايران در غرب و شمال ايران است که داستان ارتباط مهندسان و قدرتهای سیاسی بر همین قرار بوده است اما به زبان ديگر. به اتکاي به تئوري ويتفوگل، وجود رودخانههاي دائمي، به ويژه در جلگه خوزستان، و نياز به مهار آبهاي سطحي برای استفاده آنها برای تولید انرژی و آبیاری زمینهای کشاورزی و ارتباط میان سازمان سیاسی و نظام مديريت آب، عامل اصلی در ساخت نظامهای سیاسی، ظهور دولتهای متمرکز در میانرودان، دانسته ميشود. بر طبق تحلیل ویتفوگل، کنترل منبع آب، اختیار مرگ و زندگی مردم را به حکومتها ميبخشید. این مسئله منجر به ظهور دیوانسالاری دولتی بر پایه مدیریت هیدرولیکی و شرکتهای سازهای هیدرولیکی به عنوان موکلان آن شد. اتحاد استراتژیک بین دو گروه، موجب افزایش شانس جمعآوری بودجه دولتی برای انجام کارهای هیدرولیکی گردید. اين اتحاد را زمينهساز استبداد آبي ميدانند. اتحادي که با طي کردن مسير طولاني در تاريخ ایران و کنش و واکنشهاي متعدد، هر نظام سياسي به دليل نياز به برقراري امنيت آبي در برقراري امنيت کل در این خطه، به آن وارد و آلوده ميشد.
داستان همچنان ادامه دارد...
اين اتحاد همچنان در دوران مدرن با پيدا شدن نفت و دستيابي حکومتها به درآمدهاي هنگفت نفتي از یک طرف و توسعه تکنولوژی و مصرفگرایی و فرهنگ ابزاری دوران مدرن از طرف دیگر، به صورت قويتر و فسادخيزتري ادامه يافته و اقتصاد سياسي آب بسيار پيچيدهاي را شکل داده است. به گونهاي که در اين اقتصاد سياسي هيدروليکي، به يمن فروش منابع طبيعي به صورت خام، دلارهاي نفتي سرازير حسابهاي به ظاهر ملي ميشود، اما قدرت سياسي با لابيهاي مختلف پروژههاي بزرگ آبي را طرح و پيش ميبرند. تفکر حاکم بر اين اتحاد تامین و عرضه بيشتر آب ميباشد تا از اين طريق قدرت سياستمداران در خدمت اقتصاد و تامين منافع اقتصادي گروههاي مختلف درآيد و البته سياستمداران براي حيات خود نياز به حمایت مالي از طرف اين گروه اجتماعي هستند. پیوند ثروت و قدرت بر سر آب شکل میگیرد.
اما در دوران مدرن، رابطه سياست و مديريت آب در حوزه آب زيرزميني به شکل ديگري شکل گرفت. چنانچه گفته شد تا دوران معاصر و قبل از ورود تکنولوژي چاه عميق، کارامدی، قدرت و اقتدار نظامهاي سياسي در اين جغرافيا به نحوه مديريت کاريزها و نظمدادن به گروههاي مختلف اجتماعي حول اين تکنولوژي براي توليد وابسته بوده است. اما ورود چاههاي عميق منجر به فروپاشي نظام اقتصادي اجتماعي سیاسی گذشته و شکلگيري شيوهي نوين از روابط بين سياستمداران و گروههاي مختلف اجتماعي، به ويژه ذينفعان آب، شد. در دوران مدرن، مجوزهاي مختلف براي برداشت آب زيرزميني که با لابي نيروهاي سياسي صورت ميگيرد، يک رابطه فسادخیز و رانتی را بين مردم و نيروهاي سياسي شکل داده که، به جز نسل آينده و محيطزيست ايران، همگان منفعت ميبرند. با فشار به نيروهاي کارشناسي و پتانسيل فسادخيزي بدنه کارشناسي دولت، نيروهاي سياسي با تحویل مجوزهاي گوناگون به کشاورزان و بهرهبرداران آب رای آنها را برای خود میخرند، بهرهبرداران کنونی منفعت اقتصادي خود را ميبرند و از این طریق شبکه پيچيدهاي از منافع شکل ميگيرد که وضعيت تعادل ناپايدار موجود را رقم ميزند. اما نکته بد اينجاست که مطلع نيستند که اين بازي تا یک جايي قابل ادامه دادن است.
از طرف دیگر، در شرايط کنونی پرفساد زيست سياسي آب، این نگاه سازهگرای تک بعدی که تنها ساخت سازه بیشتر را مسیر تحقق توسعه میدانند منجر به گسترش سکونتگاههاي جمعيتي غیررسمی و حاشیهنشینی شهري به مرز 20 درصد جمعيت کل کشور، به نقل از وزارت کشور، میشود. گسترش نگاه پوپوليستي و زوال تکثر فرهنگی و جغرافیای انسانی و جايگزن شدن سبک زندگي مصرفي و نامولد بودن انسان امروزي که محدودیت منابع را به عنوان اصل اساسي نميداند که بر مديريت تقاضا و مصرف تمرکز کند، نتيجه اين شيوه برخورد برنامهريزان و سياسيون جامعه است. سياسيون براي جلب راي، تامين آب گاه از قله قاف را وعده ميدهند و بهرهبرداران آب هم که به سبک زندگي پرمصرف و شلخته خود وابستهاند، اين بازی را خوش دارند. همه دارند سود میبرند.
حرف آخر
شيوه ارتباط بين سياسيون و مهندسان و تفکر مدیریت هیدرولیکی آب، حتی در قالب سازمانهای مدرن و در لوای شعارهای زیبا، هنوز بر همان منوال است، تعريف پروژههاي آبي بزرگتر براي عرضه بيشتر آب و ايجاد چرخش مالي و ثروت براي خوراک دادن به جريانهاي مختلف سياسي و اجتماعي به هزينه آيندگان و سرزمين ايران. شکل بازی زیبا شده است اما بازی همان بازی تاریخی است.
آنچه وضعیت کنونی را خطرناک کرده است آن است که شرايط اجتماعي و زيستمحیطي نسبت به گذشته تغيير بنيادي کرده است. در زمان حال، کمبود منابع آب و افزايش افسارگسيخته تقاضاها به دليل افزايش جمعيت و خصوصيتهاي جمعيتي، تغيير سبک مصرف، گسترده شدن فعاليتهاي اقتصادي، بقاي اجتماعي را به دليل زوال امنيت آبي به خطر انداخته است. ديگر سياستمداران نميتوانند تنها به امنيت سياسي نگاه کنند، بلکه بايد بدانند که بقاي سياسي مستلزم بقاي سرزمين براي تامين نيازهاي جامعه است.
اينجاست که اگر سياسيون توانايي ويا ارادهاي براي تغيير ندارند باید جامعه اراده خود را براي بازسازي رابطه خود با سياسيون تقويت کند تا سياسيون در چارچوبهاي شفافتر، دقيقتر و قابل سنجشتري درباره رويکردشان نسبت به مديريت آب و رابطهشان با گروههاي مختلف انتخاب شوند. جامعه باید با انتشار اطلاعات دقیق نسبت به این رابطه با دید بازتری به سمت انتخاب نمایندگان خود برود. زمان تغییر در فضای رابطه فرا رسیده است.