در همین سالی که هنوز سه ماهی تا پایانش مانده، ناآرامی ها بر سر آب را در خوزستان داشتیم. آن زمان، گفته شد که آنچه در جنوب غربی ایران رخ داده، تنها قله کوه یخی چالش های آبی است. کوهی که سال هاست کمتر مورد توجه قرار می گیرد و بدون تعارف، اولویتی یا جدیتی برای حل و فصل آن وجود ندارد. با فاصله ای کوتاه از خوزستان، حالا، بخشی دیگر از این کوه، از اصفهان سر برآورده است. اگر چه خود رخداد اصفهان، از منظرهای مختلف، اهمیتی منحصر به فرد دارد و ضروریست تا مورد تحلیل جدی قرار بگیرد اما در این نوشتار کوتاه، تنها بدنبال یک یادآوری هستیم: این که مسئله آب، از عمق و گستردگی برخوردار است که فارغ از تداوم دوره کم بارشی (خشکسالی) فعلی، در استان ها و نقاط دیگری از کشور نیز این مسئله به شکل های جدید، خود را نشان خواهد داد و خلاصه آن که، اصفهان، آخر این خط نامبارک نیست...
اول) بخش مهم و اصلی مشکل، کم بارشی یا خشکسالی نیست. ما آنقدر در طول دهه ها و حتی همین الان، چک های بی محل از منابع آب خصوصا آب های زیرزمینی، کشیده ایم که سال های پربارش هم مثل آنچه در 99-98 تجربه کردیم؛ مسئله را حل نشده گذاشته اند.
دوم) در حالی که همه ما زوال زاینده رود یا کم شدن آب دریاچه ارومیه را می بینیم اما گروه اندکی، این درک را نسبت به منبعی که بیش از 50% بار تامین آب ما را به دوش می کشد، داریم: آبخوان ها. منابعی که از 609 محدوده تعریف شده در کشور، بیش از 400 تا از آن ها، سال ها و اغلب دهه هاست که تعادل خود را از دست داده اند و برداشت از آن ها از ورودی و تغذیه آن ها کمتر شده و هر سال، دارند پایین تر و پایین تر می روند اما بی صدا. (مثلا نخستین دشت ممنوعه در اصفهان، مربوط به شهرضا (قمشه) در خرداد 1345 است) دقیقا همین در معرض دید مستقیم نبودن آب های زیرزمینی است که باعث شده و می شود، فکر کنیم می توانیم فشار خود را به آن ها، یواش و بی سرو صدا مثلا با حفر چاه های جدید، اضافه کنیم. این فکر اشتباه که با ده ها توجیه و آسمان ریسمان بافتن، ادامه دارد، بدهی بزرگی روی دست ما گذاشته و قاعدتا همین بدهی است که تا وقتی مورد توجه جدی قرار نگیرد، با فاصله و به اشکال گوناگون، خود را در نقاط مختلف نشان می دهد. با اطمینان و با استناد به گزارش هشت ماه نخست سال 1400 از طرح تعادل بخشی، تنها طرحی در بخش آب کشور که به نجات آب های زیرزمینی می پردازد، می توان گفت که حل فاصله و چالش بزرگ آبخوان ها، به هیچ وجه، اولویت و جایگاهی ندارد. شاهد آن که، پیشرفت هدف در نظر گرفته شده در طرح تعادل بخشی از ابتدای فروردین 1400 تا پایان آبان 1400، تنها پنج درصد بوده است!!!!
سوم) تمرکز بر راه حل های اصطلاحا سازه ای مثل ساخت سد و تاسیسات، کشیدن خطوط انتقال آب، حفاری چاه های جدید ولو با رویای (خام) آب های ژرف؛ اشتباهی است که ما را به این نقطه رسانده و با عوض شدن مصداق ها اما باقی ماندن روح کلی حاکم بر روش مدیریت منابع آب، تنها صرف سرمایه ها و از دست دادن فرصت ها را به همراه دارد. بدون گرفتن تصمیم سخت اما ضروری برای کاهش برداشت ها، تغییر زیربنایی تکنولوژی ها، تعویض اساسی شیوه نگاه ها خصوصا از منظر مشارکت پایه ای بهره برداران در تصمیم گیری تا اجرا، اهتمام غیرسلیقه ای به آگاهی بخشی و آموزش های پایه و تمرکز بر اقداماتی که عمدتا از جنسی غیر از ساخت و سازها هستند؛ قله ها و بدنه های جدیدی از کوه یخی مسئله آب را نمایان خواهند ساخت. تردید نکنید!
https://zistonline.com/vdchx6n6.23nmkdftt2.htmlاول) بخش مهم و اصلی مشکل، کم بارشی یا خشکسالی نیست. ما آنقدر در طول دهه ها و حتی همین الان، چک های بی محل از منابع آب خصوصا آب های زیرزمینی، کشیده ایم که سال های پربارش هم مثل آنچه در 99-98 تجربه کردیم؛ مسئله را حل نشده گذاشته اند.
دوم) در حالی که همه ما زوال زاینده رود یا کم شدن آب دریاچه ارومیه را می بینیم اما گروه اندکی، این درک را نسبت به منبعی که بیش از 50% بار تامین آب ما را به دوش می کشد، داریم: آبخوان ها. منابعی که از 609 محدوده تعریف شده در کشور، بیش از 400 تا از آن ها، سال ها و اغلب دهه هاست که تعادل خود را از دست داده اند و برداشت از آن ها از ورودی و تغذیه آن ها کمتر شده و هر سال، دارند پایین تر و پایین تر می روند اما بی صدا. (مثلا نخستین دشت ممنوعه در اصفهان، مربوط به شهرضا (قمشه) در خرداد 1345 است) دقیقا همین در معرض دید مستقیم نبودن آب های زیرزمینی است که باعث شده و می شود، فکر کنیم می توانیم فشار خود را به آن ها، یواش و بی سرو صدا مثلا با حفر چاه های جدید، اضافه کنیم. این فکر اشتباه که با ده ها توجیه و آسمان ریسمان بافتن، ادامه دارد، بدهی بزرگی روی دست ما گذاشته و قاعدتا همین بدهی است که تا وقتی مورد توجه جدی قرار نگیرد، با فاصله و به اشکال گوناگون، خود را در نقاط مختلف نشان می دهد. با اطمینان و با استناد به گزارش هشت ماه نخست سال 1400 از طرح تعادل بخشی، تنها طرحی در بخش آب کشور که به نجات آب های زیرزمینی می پردازد، می توان گفت که حل فاصله و چالش بزرگ آبخوان ها، به هیچ وجه، اولویت و جایگاهی ندارد. شاهد آن که، پیشرفت هدف در نظر گرفته شده در طرح تعادل بخشی از ابتدای فروردین 1400 تا پایان آبان 1400، تنها پنج درصد بوده است!!!!
سوم) تمرکز بر راه حل های اصطلاحا سازه ای مثل ساخت سد و تاسیسات، کشیدن خطوط انتقال آب، حفاری چاه های جدید ولو با رویای (خام) آب های ژرف؛ اشتباهی است که ما را به این نقطه رسانده و با عوض شدن مصداق ها اما باقی ماندن روح کلی حاکم بر روش مدیریت منابع آب، تنها صرف سرمایه ها و از دست دادن فرصت ها را به همراه دارد. بدون گرفتن تصمیم سخت اما ضروری برای کاهش برداشت ها، تغییر زیربنایی تکنولوژی ها، تعویض اساسی شیوه نگاه ها خصوصا از منظر مشارکت پایه ای بهره برداران در تصمیم گیری تا اجرا، اهتمام غیرسلیقه ای به آگاهی بخشی و آموزش های پایه و تمرکز بر اقداماتی که عمدتا از جنسی غیر از ساخت و سازها هستند؛ قله ها و بدنه های جدیدی از کوه یخی مسئله آب را نمایان خواهند ساخت. تردید نکنید!
zistonline.com/vdchx6n6.23nmkdftt2.html