حقابه طبیعی و سالانه دریاچه ارومیه، ۱/۳میلیارد مترمکعب است. ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، ۵/۲میلیون تن محصول کشاورزی داشتیم که با ۵/۱میلیارد مترمکعب به دست آمد اما بعد از سه دهه، حجم محصولات به ۱۰ تن رسیده است که پنجمیلیارد مترمکعب آب مصرف کرده است. پس افزایش تقاضا در کشاورزی را که بیش از حقابه طبیعی ارومیه بوده است، میتوان عامل اصلی خشکی دانست. از سوی دیگر، احداث بیرویه سدها و چاههای غیرمجاز هم مزید بر علت شده، تا مسیر آب منحرف شود. اما به صراحت باید گفت انتقال بینحوضهای، باید آخرین آلترناتیو باشد. باید راهکارهایی به کار گرفت که زمان و هزینه کمتری در پی داشته باشد.
هزینه اکولوژیکی این انتقال هم باید مورد توجه قرار گیرد .نباید چنین برنامههایی، ضرر اکولوژیکی در مبدأ داشته شد. اما برای ارومیه باید راهحلهای مهمتر را به کار گرفت. بخش پشت سدها باید لایروبی شود، باید مسیر تلف شدن آب تا رسیدن به پشت سد از بین رود، ساماندهی بستر دریاچه، خرید حقابه کشاورزی، کاهش سطح زیر کشت و افزایش راندمان تولید هم از دیگر کارهایی است که میشود انجام داد اما انتقال آب حتی به ضرر بستر آبشناختی ارس نیز هست.
اساسا آنقدر دستکاری خامدستانه و پیشبینینشده درباره دریاچه ارومیه انجام دادند و چاههای غیرمجاز و سد احداث کردند که به خشکی آن منجر شد. در واقع هیچ فکری به عاقبت آن نشد. اما حالا خبر رسیده است که میخواهند از ارس به دریاچه ارومیه آب انتقال دهند. اما آب ارس به دریای خزر میریزد.
از پنجهزار کیلومتر ساحل خزر، ۶۰۰ کیلومتر متعلق به ایران است که اتفاقا مهمترین بخش آن است که هم قابل سکونت است که پنجمیلیون نفر در آن ساکن هستند و هم انواع ماهی و خاویار دارد. حالا تصور کنید که از آستارا یا بندر حسینقلی خان تا کیلومترها، شما هیچ روستایی را نمیبینید. اما از آنجا که پنج کشور با خزر ساحل دارند، امکان استفاده از ارس نیست زیرا ممکن است بحران زیستمحیطیای شود. چون خزر، تنها برای ایران است که اهمیت حیاتی دارد. پس اگر قزاقستان فاضلاب نیروگاه هستهای فرسوده خود را که پایههای آن در ساحل خزر واقع شده رها کند یا آذربایجان فاضلاب نفتی خود را رها کند، قطعا ضرر جبرانناپذیری بهویژه برای ایران پدید میآورد. حالا آمدهاند پروژهای با هزینه بسیار سنگین شروع کردهاند که مطالعات آن اصلا معلوم نیست که با چه مبنا و اساسی انجام گرفته است. این حرکات، کاملا پوپولیستی است که جز با هدف تحسین مردم منطقه که اطلاع دقیقی از پیامدها ندارند، صورت نمیگیرد. بههرحال آب ارس شیرین است و ارومیه شور.»
از سوی دیگر تخصیص اعتبار از سوی بانک جهانی به ایران به نظر شایعه است و ز آنجا که منابع غیردولتی در اینباره به شدت اغراق میکنند و دولتیها هم به شدت به دنبال پوشاندن واقعیت هستند، سازمانهای زیستمحیطی جهانی بهویژه صندوق کمکهای زیستمحیطی سازمان ملل، اعتمادی ندارند زیرا اعتبار تنها در شرایطی داده میشود که رویداد مورد نظر، تاثیر جهانی داشته باشد. مانند آلودگی هوای تهران که بر لایه ازن موثر است یا طرح حفاظت از یوزپلنگ آسیایی که گونهای نادر است و تنها در ایران موجود. پس این گفته تنها شایعه بود زیرا هیچ گاه جزییات آن به واقع روشن نشد.»
طرحی که از سوی دولت مطرح شد، هم دوفوریت و هم یک فوریت آن رد شد و مجلس با آن مخالفت کرد. بههرحال فوریت هر طرح معنایی دارد. اما دولت نه تنها ابعاد تخصصی آن را ندید، بلکه از کمک و مطالعه مشاوران زبده هم بهره نبرد. حتی دیدهام که درباره طرح گفتهاند که میخواهند اطراف آن، فضای سبز ایجاد کنند. به نظر میرسد شأن و جایگاه مجلس، دور از آن است که فوریت انتقال آب را بررسی کند، آن هم طرحی که با مطالعات تخصصی همخوانی ندارد. البته بهتر است دولت در قالب لایحه این مسئله را مطرح میکرد که لزوما ابعاد کارشناسی آن هم بررسی شده بود.
انتقال آب از «رودخانه ارس» به «دریاچه ارومیه» محل اختلاف نمایندگان منطقه شمال غرب و آذربایجان هم هست. اما به نظر نمیرسد با وجود آنکه دولت دهم، روز شنبه به کار خود پایان میدهد، اجرایی شدن این طرحهای بحثبرانگیز به ثمر مطلوب مسئولان دولت دهم برسد.