تاریخ انتشار :سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۳۶
کد مطلب : 65810
بيست‌‌وسومين کنفرانس تغييرات اقليمي سازمان ملل متحد (COP ٢٣) در روزهاي ششم تا ۱۷ نوامبر (۱۵ تا ۲۶ آبان) امسال در شهر بن آلمان برگزار شد. آن هم درست در شرايطي که سازمان ملل متحد اخيرا هشدار داده که برنامه‌هاي کنوني براي کاهش گازهاي گلخانه‌اي و آنچه تاکنون محقق شده براي دستيابي به اهداف تعيين‌شده به هيچ عنوان کافي نيست.
عزم جهاني براي نجات زمين
به گزارش زیست آنلاین، نمايندگاني از ۱۹۶ کشور جهان در جريان اين کنفرانس درباره روند نگران‌کننده افزايش دماي کره زمين و توليد گا‌زهاي گلخانه‌اي به بحث و تبادل‌نظر پرداختند. در عين حال صرف‌نظر از موضوعات و سرفصل‌هاي اصلي، اين کنفرانس حاشيه‌هاي بسياري هم داشته است. گزارش‌هاي جديدي منتشر شده که نشان مي‌دهد پژوهشگران در عملي‌بودن هدف اصلي معاهده پاريس ابراز ترديد کرده‌اند. به باور گروهي از دانشمندان، چشم‌انداز روشني براي اينکه ميانگين حرارت زمين تا سال ٢٠٣٠ نسبت به شروع انقلاب صنعتي از دو درجه بالاتر نرود، وجود ندارد و تفاوت آنچه تاکنون به منظور کاهش توليد گازهاي گلخانه‌اي انجام شده و آنچه در توافق اقليمي پاريس تعهد شده، به شکل خطرناکي «زياد» است. به شکل خطرناک، دست‌کم روي حساب اعداد و ارقام تعبير درستي است. بر اساس گزارش‌هاي اخير آنچه براي کاهش توليد گازهاي گلخانه‌اي انجام شده، فقط يک‌سوم مقداري است که براي تحقق اهداف توافق پاريس لازم است. نگراني پژوهشگران از اين بابت است که در صورت ادامه روند موجود، دماي کره زمين برخلاف پيش‌بيني‌ها و برنامه‌ريزي‌ها بيشتر از سه درجه افزايش خواهد يافت. از ديگر سو دولت «ترامپ» نيز با دامن‌زدن به بحث خروج از معاهده اقليمي پاريس، فضاي حاکم بر اين کنفرانس را متشنج‌تر از کنفرانس‌هاي مشابه قبلي کرده است. سياست اصلي دولت «دونالد ترامپ»، ترديد درباره واقعي‌بودن تغييرات مسئله آب‌وهوايي و گرمايش زمين است. اغلب سياست‌مداران دولت «ترامپ» و حتي شخص او بر اين باورند که سهم انسان در اين تغييرات بسيار ناچيز است و به عبارت ديگر تغييرات آب‌وهوايي چه با وجود انسان و فعاليت‌هاي صنعتي او و چه بدون انسان روي کره زمين رخ خواهد داد. اين بحث‌ها که در تعارض جدي با اظهارنظر دانشمندان بود تا جايي پيش رفت که «ترامپ» اعلام کرد از پيمان اقليمي پاريس خارج مي‌شود. هرچند خروج ايالات متحده آمريکا از اين پيمان پيش از سال ۲۰۲۰ عملي نخواهد شد، اما سياست جديد دولت آمريکا، پيامدهاي پيچيده‌اي خواهد داشت. «ترامپ» معتقد است که همراه‌شدن با اين معاهده اقليمي پاريس به ‌زيان صنايع آمريکا تمام مي‌شود و حتي به فرصت‌هاي شغلي وعده‌داده‌شده، آسيب جدي وارد مي‌کند. در عين حال دانشمنداني که گزارش جديد دولت آمريکا درباره تحولات اقليمي را منتشر کرده‌اند، نظري غير از «ترامپ» و دولت او دارند. بر اساس گزارش اين دانشمندان نه‌تنها تغييرات اقليمي يک واقعيت مسلم است بلکه عامل ايجاد آن نيز فعاليت انساني و توليد گازهاي گلخانه‌اي توسط بشر است. هرچند عواملي مانند فعاليت آتشفشان‌ها که خارج از اختيار و کنترل انسان است، ممکن است در تغييرات اقليمي نقش داشته باشد، اما اگر گزارش سازمان جهاني هواشناسي WMO را معيار بگيريم، خبرهاي نگران‌کننده‌اي در راه است. بر اساس گزارش سازمان جهاني هواشناسي، تجمع دي‌اکسيدکربن در جو زمين به حد بي‌سابقه‌اي رسيده است. پژوهشگران مي‌گويند با درنظرگرفتن وضع موجود، اگر اختلاف بين توليد فعلي گازهاي گلخانه‌اي و آنچه در معاهده اقليمي پاريس بر سر آن توافق شده، برطرف نشود تقريبا بعيد است که بتوان تا سال ۲۰۳۰ ميلادي افزايش دماي زمين را پايين‌تر از دو درجه نگاه داشت. نکته جالب توجه در گزارش‌هاي اخير اين است که مسئوليت کار تنها بر دوش دولت‌ها نيست. بر اساس اين گزارش‌ها بخش خصوصي نيز در تحولات اقليمي پيش‌‌رو سهم دارد؛ شرکت‌هايي که به قدر کافي دغدغه مقابله با تغييرات آب‌وهوايي در آنها ديده نمي‌شود. برخي گزارش‌ها حاکي از آن‌اند که يک‌چهام توليد جهاني گازهاي گلخانه‌اي محصول فعاليت صد شرکت سهامي عام است؛ از بانک صنعت و تجارت چين گرفته تا تويوتاموتورز. از جمله راه‌حل‌هايي که سازمان ملل متحد پيشنهاد مي‌کند مي‌توان به سرمايه‌گذاري در بخش انرژي‌هاي تجديدپذير و همچنين افزايش بهره‌وري انرژي اشاره کرد. راه‌اندازي تجهيزات انرژي بادي و خورشيدي در کشورهاي جهان سوم، خودروهاي با سوخت پاک و مقابله با جنگل‌زدايي مي‌تواند تا سال ٢٠٣٠ به ميزان ٢٢ گيگاتن از توليد گازهاي گلخانه‌اي کم کند. مسئولان محيط‌زيست سازمان ملل معتقدند براي عملي‌شدن اهداف معاهده اقليمي پاريس، سوزاندن زغال سنگ بايد متوقف شود. به اين معني که در حدود ٨٠ يا ٩٠ درصد ذخاير زغال سنگ جهان بايد دست‌نخورده باقي بماند و بايد از استخراج آن صرف‌نظر کرد.
آيا هنوز مي‌توان به علم اميدوار بود؟
گزارش‌هايي که در زمينه تغييرات اقليمي منتشر مي‌شود، هميشه هم منفي و نااميدکننده نيست. گزارش‌هايي هم هست که نشان مي‌دهد تدابير و اقدامات مشترک کشورهاي جهان در جلوگيري از سوراخ‌شدن لايه ازن نتيجه‌بخش بوده و شواهد جديد نشان مي‌دهد لايه ازن در بالاي قطب جنوب در حال ترميم است. اين گزارش‌هاي اميدوارکننده نشان مي‌دهد که معاهده جهاني مونترال در سال ۱۹۸۷ که به ممنوعيت استفاده از کلروفلوئوروکربن‌ها (CFCs) انجاميد، واقعا و در عمل در ترميم لايه ازن مؤثر بوده است. دانشمندان بريتانيايي در دهه ۸۰ ميلادي به اين نتيجه رسيده بودند که لايه ازن روز به روز بيشتر در معرض تخريب قرار مي‌گيرد. نتيجه‌اي که به سرعت مورد تأييد جامعه علمي قرار گرفت و در نهايت به امضاي معاهدات بين‌المللي منجر شد که حال پس از گذشت چند دهه، موفقيت‌آميزبودن آن اثبات شده است. در سال‌هاي اخير ابعاد حفره ايجادشده در لايه ازن برفراز قطب جنوب در مقایسه با چند سال قبل، چيزي حدود چهار ميليون کيلومترمربع، يعني مساحتي تقريبا برابر با شبه‌قاره هند، کوچک‌تر شده است. اين يک مثال تاريخي نشان مي‌دهد که نتايج علمي که پژوهشگران منتشر مي‌کنند و مورد تأييد جامعه علمي جهاني قرار مي‌گيرد، داستان يا ديدگاه‌ شخصي آنها نيست؛ ملاحظاتي است که بايد آن را جدي گرفت، به‌خصوص در موضوعاتي که پاي مرگ و زندگي درميان است و حيات بشر به آن گره خورده است.
تغييرات آب‌وهوايي؛ جايي ميان علم، سياست و اجتماع
يافته‌هاي دانشمندان در طول تاريخ هرگز بدون اشتباه نبوده است. چه‌بسا که پژوهشگران در محاسبات و برآوردهاي خود دچار خطا شوند و اين خطا تا سال‌ها آشکار نشود. مثال‌هاي تاريخي از اين دست فراوانند. مثلا در سال ١٩٩٠، دانشمنداني که طرف مشاوره دولت بريتانيا بودند، اعلام کردند بيماري جنون گاوي هيچ خطري براي انسان‌ها ندارد، اما پس از چندي مشخص شد که در اين زمینه اشتباهي هولناک رخ داده و جنون گاوي به‌مراتب خطرناک‌تر از آن است که تصور مي‌شده است. گاهي در علم هيچ‌چيزي قابل پيش‌بيني نيست. اما اينکه مسئله تغييرات اقليمي هم چيزي مانند برآورد اشتباه دانشمندان بريتانيايي درباره جنون گاوي باشد، تقريبا محال است. تعداد مطالعاتي که در زمينه تغييرات اقليمي انجام شده به‌قدري گسترده و وسيع است که جاي هيچ شک و ترديدي باقي نمي‌گذارد که گرمايش زمين، خطر و تهديدی جدي روي زمين است و اگر ادامه پيدا کند حتي مي‌تواند حيات انسان روي زمين را نابود کند. کم نيستند افرادي که به يافته‌هاي دانشمندان ترديد دارند يا مانند «دونالد ترامپ»، گرمايش زمين را افسانه‌اي مي‌دانند که چيني‌ها به گسترش آن دامن زده‌اند تا اقتصاد آمريکا را ضعيف کنند. نتايج بررسي‌هاي علمي روزگار ما که در جريان ده‌ها سؤال مطالعه به‌دست آمده است در گزارش سازمان جهاني هواشناسي (WMO) و همچنين در جريان کنوانسيون پاريس (COP ٢١) نشان مي‌داد که خطر گرمايش زمين به‌مراتب بيش از آنچه بتوان تصور کرد، به مرحله هشدار نزديک شده است. گزارش دانشمندان جاي هيچ شکي باقي نمي‌گذارد که سطح آب اقيانوس‌ها به‌دليل ذوب‌شدن يخچال‌هاي طبيعي قطب جنوب، به‌شدت در حال افزايش است.
آيا اصل مسئله گرمايش جهاني قابل انکار است؟
پرسش اينجاست که آيا به‌رغم همه آنچه گفته شد، ممکن است بتوان گرمايش زمين و تغييرات اقليمي را انکار کرد؟ مسئله تغييرات اقليمي يک اختلاف‌نظر ساده نيست که بتوان به‌راحتي از کنار آن گذشت. تفاوت بسياري وجود دارد اگر که تغييرات اقليمي، ناشي از تحولات طبيعي زمين باشد يا اينکه بپذيريم اين انسان است که در آن نقش مخربي ايفا مي‌کند. پاسخ به اين پرسش، فراتر از بحث‌هاي علمي و دانشگاهي، زندگي روزمره انسان و اقتصاد و جامعه را نيز تحت تأثير خود قرار مي‌دهد. به همين دلیل، مهم است که بدانيم آيا چنين ديدگاهي مبتني‌بر فکت‌ها و واقعيات علمي است يا اينکه فقط مد زمانه است و حتي شايد ناشي از خطاهاي محاسباتي يا روش‌شناختي دانشمندان. وقتي از منکران گرمايش زمين يا تغييرات اقليمي صحبت مي‌کنيم، نبايد فراموش کنيم که انکار گرمايش زمين به‌معني متداول آن عموما با آنچه در نگاه اول به نظر مي‌رسد، يکي نيست. بسياري از منکران تغييرات اقليمي در واقع، تغييرات اقليمي را انکار نمي‌کنند. اغلب آنها بر اين باورند که تغييرات اقليمي واقعيت دارد، اما سهم انسان در اين تغييرات، کمتر از آن است که بتواند شرايط زيستي کره زمين را به‌شکل جدي تحت‌تأثير خود قرار دهد. اين گروه بر اين باورند که طبيعت به مراتب قدرتمندتر از آن است که توليد مقاديري از گازهاي گلخانه‌اي به دست انسان بتواند بر آن اثر منفي بگذارد. اتمسفر زمين از حدود ۷۸ درصد نيتروژن و چيزي حدود ۲۱ درصد اکسيژن تشکيل شده است. بنابراين در عمل جاي زيادي براي گازهاي گلخانه‌اي وجود ندارد. مثلا بخار آب و دي‌اکسيد کربن و متان و ازن نهايتا يك درصد از اتمسفر را پوشش مي‌دهند و اگر بخواهيم دقيق باشيم و فقط دي‌اکسيد کربن را درنظر بگيريم اين سهم به ٠,٠٤ درصد مي‌رسد. از ديگر سو، طبيعت به‌صورت خودبه‌خودي و بدون دخالت انسان سالانه چيزي حدود ۸۰۰ ميليارد تن دي‌اکسيد کربن به اتمسفر زمين وارد مي‌کند. اين درحالي است که انسان چيزي حدود پنج درصد اين مقدار يعني ۴۰ميليارد تن دي‌اکسيد کربن توليد کرده و به اتمسفر تحويل مي‌دهد. تا اينجاي کار اين‌طور به نظر مي‌رسد سهم انسان در توليد دي‌اکسيد کربن بسيار ناچيز است. شايد برخي دقيقا در همين نقطه دچار يک خطاي مهم در نتيجه‌گيري شوند و بگويند گرمايش زمين، عامل انساني ندارد. اما بزرگ‌ترين اشتباه منکران تغييرات اقليمي، ناآشنايي آنها با ماهيت سيستم‌هاي ديناميک غيرخطي است. فرايندهايي درون اتمسفر زمين به همين سادگي قابل مدل‌سازي و تحليل نيستند. در سيستم‌هاي ديناميک غيرخطي مانند تغييرات آب‌وهوايي، تغييرات بسيار کوچک در شرايط ورودي، مي‌تواند تغييراتي عظيم و غيرقابل پيش‌بيني به دنبال داشته باشد. اين دقيقا همان اثري است که در بين دانشمندان به اثر پروانه‌اي هم شهرت دارد؛ همان اثري که «ادوارد لورنتس» در سال ۱۹۶۱ ميلادي در حين کار در دانشگاه MIT و در جريان محاسبات کامپيوتري پيش‌بيني وضع هوا با آن مواجه شد. زماني که «لورنتس» در محاسبات خود، عدد داده اوليه ٠.٥٠٦١٢٧ را به‌عنوان ورودي به سيستم وارد مي‌کرد، نتيجه يک چيز مي‌شد، ولي هنگامي که از سه رقم اعشار انتهايي صرف‌نظر مي‌کرد، نتيجه به‌صورت وحشتناکي متفاوت از آب درمي‌آمد. اين تفاوت درنتيجه، تنها بابت سه رقم اعشار کوچک، به‌مراتب فراتر از حد انتظار بود و اصلا و ابدا مسئله‌اي نبود که بتوان از آن چشم‌پوشي کرد. «ادوارد لورنتس» در جريان محاسبات خود متوجه شد که همين سه رقم اعشار صرف‌نظر شده تا به چه حد مي‌تواند نتيجه را دستخوش تغيير کند. ارتباط بين تغييرات اقليمي و اثر پروانه‌اي تا حد زيادي مشابه اين داستان است. به عبارت ديگر همان ۴۰ ميليارد تن دي‌اکسيد کربن که انسان به اتمسفر وارد مي‌کند چيزي است که در چرخه طبيعي اتمسفر پيش‌بيني نشده است. براي مثال، وان حمامي را در نظر بگيريد که لبريز از آب است. در کف اين وان حمام، يک راه خروجي آب تعبيه شده که آب را به ميزان يک ليتر در ثانيه خارج مي‌کند و هم‌زمان شير آبي هم وجود دارد که به ميزان يک ليتر در ثانيه، آب را وارد وان حمام مي‌کند. حال تصور کنيد ريختن حتي يک ليوان آب اضافي داخل وان چه تأثيري در اين فرايند مي‌تواند داشته باشد. اگرچه اين مثال، صرفا يک مثال بسيار ساده‌سازي‌شده است و مسئله اتمسفر زمين در عمل بسيار پيچيده‌تر از اينهاست، اما به‌خوبي نشان مي‌دهد که «کم» به معناي «بي‌تأثير» نيست. پديده‌اي که در دوران پس از انقلاب صنعتي رخ داده اين است که انسان با بهره‌گيري از سوخت‌هاي فسيلي، مقاديري از دي‌اکسيد کربن را وارد اتمسفر کرده که در چرخه طبيعي معادلات ديناميک غيرخطي اتمسفر، قرار نبوده وجود داشته باشد. اين دقيقا همان چيزي است که اصطلاحا به آن تغييرات مردم‌زاد (Anthropogenic) گفته مي‌شود؛ تغييراتي مانند تغييرات اقليمي که بر اساس انبوهي از مطالعات علمي که صورت گرفته انسان در بروز آنها دخيل بوده است. يک خطاي ديگر در تحليل منکران تغييرات آب‌وهوايي، درک ناصحيح از آمار و اعداد و ارقام است. آنها تصور مي‌کنند که دودهم درصد از يک پديده يا مقدار بسيار کم و قابل‌صرف‌نظر است. اين شايد درباره ظرف کوچک شکر روي ميز درست باشد و اگر قرار باشد دو دهم درصد از ظرف کوچک شکر را جدا کنيم، دودهم درصد مقدار خيلي کمي خواهد شد. اما تصور کنيد که آماري نشان دهد دودهم درصد از مردم آسيا به بيماري آنفلوآنزاي H١N١ دچار شده‌اند. دودهم درصد خيلي کم به نظر مي‌رسد اما فراموش نکنيم که همين دودهم درصد معادل يک جمعيت ٩ ميليون نفره است و صرف‌نظر از آنچه پيامدهاي پيش‌بيني‌ناپذيري مي‌تواند به دنبال داشته باشد.
مطالعات دقيق علمي، مبناي پروتکل‌هاي حفاظت محيط‌ زيست
علم و نظريه‌هاي علمي عاري از خطا نيست، اما ساده‌انگارانه خواهد بود اگر تصور کنيم نتايج اين حجم از مطالعات مستقل در سراسر جهان که نسبت به تغييرات آب‌وهوايي هشدار مي‌دهند، ناشي از اشتباه محاسباتي يا آن‌گونه که هواداران تئوري توطئه مي‌گويند (مثل ماجراي Climategate در نوامبر سال ۲۰۰۹) بر اثر دست‌کاري عمدي داده‌هاست. معاهده اقليمي پاريس، صرفا گردهمايي از رهبران سياسي دنيا و بر مبناي سود و زيان اقتصادي نبود. سوخت‌هاي فسيلي ممکن است ارزان و در دسترس باشند و کنارگذاشتن آنها تصميمي نباشد که کشورهاي دنيا با کمال ميل انجام دهند. اما زماني که بفهميم با ادامه استخراج و مصرف سوخت‌هاي فسيلي، ديگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک‌نشان، چاره‌اي جز اعتماد به علم و محاسبات علمي باقي نمي‌ماند. اگر هوايي براي تنفس نداشته باشيم، رشد اقتصادي و توليد و صنعت بي‌معناست و چنين جهاني بدون آب‌وهواي سالم، جايي براي خريد و فروش و سود و زياد باقي نمي‌گذارد و نه‌تنها انسان، بلکه جانوران و گياهان را نيز با خطر نابودي مواجه مي‌کند. معاهده پاريس، از ديدگاه تاريخي چيزي شبيه به كنوانسيون وين در سال ١٩٨٥ و همچنين به تبع آن پروتکل مونترآل در ١٦ سپتامبر ١٩٨٧بود که بر اساس آن زمينه تشکيل يک ساختار حقوقي بين‌المللي براي حفاظت از لايه ازن ايجاد شد. بر مبناي اين پروتکل، كشورهاي توسعه‌يافته ملزم شدند انتشار CFCها را تا سال ٢٠٠٠ به ميزان ٥٠ درصد کاهش دهند و در آن زمان به كشورهاي در حال توسعه يك فرصت ١٠ساله داده شد. پروتکلي که از آن بارها و بارها اصلاح و تعديل شد و الحاقيه لندن در سال ١٩٩٠، الحاقيه كپنهاگ در ١٩٩٢، تطبيقات وين در ١٩٩٥ و الحاقيه‌هاي مونترآل در ١٩٩٧ را تجربه کرد. اين عزم جهاني در نهايت کارآمدي خود را نشان داد و سايه خطر بزرگي که مي‌رفت حيات بشر را با تهديد جدي مواجه کند، دور کرد. اين مثال نشان مي‌دهد که نه‌تنها بايد هشدارهاي دانشمندان را جدي گرفت، بلکه براي پيداکردن يک راه‌حل عملي، به يک عزم جهاني و تنظيم معاهدات حقوقي بين‌المللي الزام‌آور نياز است. چه‌بسا نسل‌هاي آينده از اينکه انسان‌هاي قرن ٢١ منابع طبيعي زمين را نابود نکرده‌اند و سهمي هم براي آنها به ميراث گذاشته‌اند، به‌نيکي ياد کنند.

 

 

 

منبع: شرق

https://zistonline.com/vdcjyoem.uqeivzsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما