تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۲۹
کد مطلب : 78689
تغییر آب‌وهوایی وجود دارد و صرفاً درحال بدترشدن است. اما مهم این است که چقدر بدتر می‌شود، زیرا خسارات ناشی از گرم‌شدنِ سریع، خطی نیست، و نیز طبق نظر بسیاری از دانشمندان، هرقدر بیشتر و تندتر این تغییرات را بر سیستم تحمیل کنیم، احتمال نابودی فاجعه‌بار کل سیستم بیشتر می‌شود.
در تغییرات آب‌ و هوایی چه کاری از دستمان برمی‌آید
گری گاتینگ، استاد فلسفۀ دانشگاه نوتردام، مجموعه مصاحبه‌ هایی را با متخصصان فلسفۀ سیاسی ترتیب داده است که در ستون «استون» در روزنامۀ نیویورک تایمز منتشر می‌شود. او در چهارمین شماره از این مصاحبه‌ها، موضوعِ بحث را تغییرات آب‌وهوایی قرار داده است و برای گفت‌وگو دربارۀ آن، سراغ دیل جیمیسون رفته است. استاد فلسفه و مطالعات محیط‌زیست در دانشگاه نیویورک‌سیتی و مؤلف کتاب «خرد در روزگاری تاریک: چرا تلاش برای توقف تغییرات آب‌وهوا ناکام ماند و معنای آن برای آینده ما چیست؟»

تغییرات اقلیمی

گفت‌وگوی گری گاتینگ با دیل جیمیسون، نیویورک‌تایمزگری گاتینگ: روشن است که گرم‌شدن جهان واقعیتی مسلم است و فعالیت‌های بشر سهم زیادی در آن دارد. اما اگر برای مقابله با آن کم‌کاری کنیم یا کاری نکنیم، چقدر می‌توانیم دربارۀ نحوه تأثیرگذاری گرم‌شدن زمین بر زندگی‌مان، یا نتایج سیاست‌های مختلف تدوین‌شده برای کاستن تبعاتش، پیش‌بینی‌های معتبر بکنیم؟ به تعبیر دیگر، آیا اقلیم‌شناسی۱ اعتبار پیش‌بینی‌کنندگی مناسبی دارد تا راهنمای خوبی برای تدوین سیاست اجتماعی باشد؟ 

دیل جیمیسون: اختلاف مقیاسی که الگوهای آب‌وهوایی ارایه می‌دهند با الگوهایی که مدیران و برنامه‌ریزان نیاز دارند، مدت‌ها مشکلی مهم بوده است. مدل‌های کنونی، عمدتاً در قالب شاخص‌های کاملاً انتزاعی نظیر «سطح متوسط دما» پیش‌بینی‌هایی می‌کنند که برای تصمیم‌گیرندگان کارایی چندانی ندارد. تحقیق در حوزۀ مدل‌های آب‌وهواییِ منطقه‌ای در حال پیشرفت است، این مدل‌ها مفیدتر خواهند بود، ولی برای ساختن چنین مدل‌هایی راه‌های گوناگونی وجود دارد و هنوز محل مناقشه هستند. 

گاتینگ: یعنی نمی‌توانیم به نحو معقولی مطمئن باشیم که تغییرات آب‌وهواییِ مهمی رخ خواهند داد که به طورِ جدی حیات بشری را دچار اختلال می‌کنند؟ 

جیمیسون: متأسفانه اصلاً بدین معنا نیست. در تازه‌ترین گزارش «مجمع بین‌المللی تغییرات آب‌وهوایی» آمده است که «انتشار مستمر گازهای گلخانه‌ای باعث گرم‌شدن بیشتر زمین و تغییراتی پایدار در تمام قسمت‌های سیستم آب‌وهوایی می‌شود که احتمال در پی داشتنِ تبعاتی سخت و وسیع و جبران‌ناپذیر را برای مردم و زیست‌بوم‌ها افزایش می‌دهد». این شیوۀ مؤدبانه‌ای است برای بیان این‌که ما در معرض انقراضِ گونه‌ها، بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی، میلیون‌ها مرگ اجتناب‌پذیر و نابودی دنیایی هستیم که می‌شناسیم. می‌دانیم که این اتفاق در سطح جهانی رخ خواهد داد، و فقیرترین مردم، بیشترین آسیب‌پذیری را خواهند داشت، و می‌توانیم از پیامدهای وسیعِ منطقه‌ای، پیش‌بینی‌های معقولی داشته باشیم. اما نمی‌توانیم بگوییم خشک‌سالی کالیفورنیا چه مدت طول می‌کشید، یا طوفان بعدی چه وقت نیویورک را در می‌نوردد. این دلایل زیادی دارد، اما برگرداندن احتمالاتی با مقیاسِ جهانی، در قالب روابط علّی و معلولیِ منطقه‌ای، بخشی از این مشکل است. می‌دانیم که یک راکت ۳۵۰ گرمی، احتمالاً توان ضربۀ بهتری از یک راکت ۲۵۰ گرمی دارد، اما با دانستنِ این واقعیت نمی‌توانیم راجع به اتفاقاتی که برای این راکت‌ها هنگام ضربه رخ می‌دهد، چندان سخنی بگوییم. 

گاتینگ: خب ظاهراً اقلیم‌شناسی می‌تواند به ما بگوید که باید منتظر مشکلات بزرگی باشیم، ولی نمی‌تواند اطلاعات چندانی راجع به چیستی آن مشکلات یا بهترین نحوۀ مقابله با آن‌ها ارایه دهد. پس چگونه می‌توانیم نقشۀ عملیاتیِ معقولی تدوین کنیم؟ 

جیمیسون: احتیاط حکم می‌کند که از سیاست‌های «پشیمانی سودی ندارد» پیروی کنیم؛ یعنی سیاست‌ هایی که هرچه پیش آید هم به ما ضرری نمی‌زنند. برای نمونه، این سیاست توجیه می‌کند که مردم و زیرساخت‌های مهم را از مناطق آسیب‌پذیر دور کنیم. وقتی طوفان سَندی نیویورک را درنوردید، مناطق طوفان‌گیر عمدتاً تالاب‌های خشکیده یا خطوطِ ساحلی‌ای بود که به‌واسطۀ زباله‌ها پهن شده بود. در کل، فارغ از ارزیابیِ منطقِ چنین پروژه‌هایی، کاملاً بدیهی است که نبایست زیرساخت‌های مهم و مردم آسیب‌پذیر را در این مکان‌ها مستقر ساخت، ولی در نیویورک بیمارستان‌ها و پروژه‌های اسکان‌دهی عمومی دقیقاً در این مکان‌ها قرار داشت. 

همچنین، با توجه به هزینه‌های محیط‌زیستی و انسانی ملازم با چرخه تولید و مصرف زغال‌سنگ، بی‌نیاز شدن از مصرف زغال‌سنگ کاری است که باید به هر قیمتی انجامش دهیم. به صورت منطقی، تنها مخالفان احتمالی، صاحبان کارخانه‌های زغال‌سنگ یا کسانی‌اند که نمی‌توانند زندگی‌ای را تصور کنند که وابسته به آن‌ها نباشد. 

تغییرات  آب و هوایی

گاتینگ: توقف مصرف زغال‌سنگ اقدام رادیکالی به نظر می‌رسد. می‌توانید توضیح دهید که چرا این اقدام را لازم می‌دانید؟ 

جیمیسون: تمام مراحل چرخه تولید و مصرف زغال‌سنگ ویرانگر است. این چرخه مستلزم ویران‌کردن قله‌کوه‌ها، آلوده‌کردن آب‌راهه‌ها و کشتن کارگران است. زغال‌سنگ را می‌سوزانند تا الکتریسیته تولید شود. از این احتراق، آلودگی‌ای تولید می‌شود که سالانه بیش از ۱۰ هزار امریکایی، و بیش از ۲۵۰ هزار چینی را می‌کشد. به علاوه، این آلودگی به ماکیان، پرندگان و آب‌راهه‌ها آسیب‌های جدی می‌زند. و این در حالی است که هنوز تأثیرات آن را در تغییرات آب‌وهوایی لحاظ نکرده‌ایم. 

دست‌کشیدن از زغال‌سنگ سخت خواهد بود. بسیاری از چیزها سخت هستند. دست‌کشیدن از سیگار سخت است. الغای بردگی برای کسانی که در آن جوامع می‌زیستنند، تقریباً تصورناپذیر بود. برای چندین قرن، اقتصادهای اروپایی و امریکایی متکی به کار اجباری بود. 

گاتینگ: آیا دست‌کشیدن از زغال‌سنگ و استفاده از سوخت‌های جایگزین (مثلاً، سوخت‌های هسته‌ای)، هزینه‌های بیشتری از ادامۀ مصرف آن ندارد؟ آیا می‌توان به صورت معقولی نسبت به تبعات چنین تغییر بزرگی مطمئن بود؟ 

جیمیسون: ظاهراً زغال‌سنگ سوختی جذاب است، زیرا منابع زیادی از آن وجود دارد، و اقتصادِ ما طوری بنا شده که بیشترین هزینه‌ها را بر گردۀ فرودست‌ترین‌ها می‌گذارد، نه بر عهدۀ تولیدکنندگان یا مصرف‌کنندگان. درست از موقعی که کسانی که بیرون از چرخۀ تولید و مصرفِ زغال‌سنگ هستند را به حساب می‌آورید، دیگر زغال‌سنگ سوختی اقتصادی نخواهد بود، حتی در مقابل دیگر سوخت‌های فسیلی نظیر گاز طبیعی. هزینه‌های محیط‌زیستی و بهداشتیِ زغال‌سنگ به‌قدری سنگین است که تصمیم‌گیری برای حذف آن مشکل نیست. مسئله بر سر توزیع است. برخی از مردم، از جمله بسیاری از فقیران، از مصرف زغال‌سنگ مزایای کوتاه‌مدتی به دست می‌آورند. ولی مسئلۀ توزیع تمام تصمیمات سیاست اجتماعی را در نظر می‌گیرند. واکنش درست این است که دغدغۀ توزیع را پاس بداریم، نه اینکه کاری برایشان نکنیم. 

گاتینگ: می‌شود بگویید چگونه می‌توانیم از مصرف زغال‌سنگ دست بکشیم؟ 

جیمیسون: نکته در این است که به این کار به مثابه یک فرآیند بیاندیشیم. کشورهایی نظیر ایالات متحده می‌توانند فرآیند تعطیلی نیروگاه‌های برقی که با سوختِ زغال‌سنگ کار می‌کنند را شروع کنند. اساساً بازار نیز این فرایند را تقویت می‌کند، اگر این کارخانه‌ها ملزم شوند به پرداخت هزینه‌هایی که بر مردم و محیط‌زیست تحمیل کرده‌اند. در واقع، این همان کاری است که مقررات اوباما می‌کنند. جنگ بر سر زغال‌سنگ چیزی نیست جز مجموعه سیاست‌هایی که تولیدکنندگان و مشتریانِ زغال‌سنگ را ملزم می‌کند تا برخی از هزینه‌هایی را متقبل شوند که اکنون از آن می‌گریزند. برای کشورهای نظیر چین و هند، گذر از مصرف زغال‌سنگ فرآیندی بسیار طولانی‌تری است، و مستلزم سیاست‌های حکومتی نیرومندی برای تسهیل این مرحله گذار است. چین متعهد شد تا این اقدامات را انجام دهد، و باید تشویقش کرد تا پا پس نکشند. اخیراً علائم جنبشی در هند نیز دیده می‌شود. 

گاتینگ: ظاهراً از نظر شما که دیگر فرصتی برای توقف پیامدهای بزرگ -و احتمالاً فاجعه‌بار- تغییرات آب‌وهوایی نمانده است. بلکه فقط می‌توان کوشید تا این خسارت را به حداقل رساند. نظر شما راجع به این ایده چیست که ما می‌توانیم با تلاش قاطع و شایسته، ‌ گرم‌شدن جهان را متوقف یا حتی معکوس سازیم و از این رو مانع پیامدهای شدید آن شویم؟ 

جیمیسون: قبلاً گرم‌شدن هشت‌درجه‌ای را تجربه کرده‌ایم که تبعات جدی و مسلمی ازجمله مرگ‌ومیر را به همراه داشت. «سازمان بهداشت جهانی» تخمین زده است که قبلاً تبعات بهداشتی تغییرات آب‌وهوایی هر ساله باعث مرگ حدوداً ۱۵۰ هزار نفر می‌شد، و این رقم در سال ۲۰۳۰ میلادی به حدود ۲۵۰ هزار نفر در سال خواهد رسید. دست کم یک درجه دیگر به دمای جهان افزوده شده است، و ما همچنان نمی‌خواهیم از انتشار گازهای گلخانه‌ای بازبیایستم و ازین رو احتمالاً دما دو درجه یا بیشتر هم گرم خواهد شد. از سال ۱۹۹۲ که «چارچوب معاهده در باب تغییرات آب‌وهوایی» امضا شد، تا امروز، تقریباً هر سال انتشار این گازها در جهان افزایش یافته است. بدتر از آنچه به نظر می‌رسد، این است که گازهای معلق در جوّ اساساً آنجا ذخیره می‌شوند، نه اینکه جریان داشته باشند. تصور کنید که جوّ مثلِ وان حمام است که آبِ جمع‌شده در آن، به‌کندی خارج می‌شود. حتی اگر شیر آب (جریان) را ببندید باز سطح آن می‌تواند بالا بماند. اگر این مثال را برای جوّ به کار ببریم، باید بگوییم که ما همچنان شیر آب را هم باز گذاشته‌ایم. 

کره زمین و تغییر اقلیم

گاتینگ: آیا می‌گوید که نمی‌توانیم جلوی تغییرات آب‌وهوایی را بگیریم؟ 

جیمیسون: تغییر آب‌وهوایی وجود دارد و صرفاً درحال بدترشدن است. اما مهم این است که چقدر بدتر می‌شود. این مسئله اهمیت دارد، زیرا خسارات ناشی از گرم‌شدنِ سریع، خطی نیست، و نیز طبق نظر بسیاری از دانشمندان، هرقدر بیشتر و تندتر این تغییرات را بر سیستم تحمیل کنیم، احتمال نابودی فاجعه‌بار کل سیستم بیشتر می‌شود. زمانی والی بروکر، دانشمند بزرگ اقلیم‌شناس، گفت سیستم‌های آب‌وهوایی، شبیه حیوانی خشمگین است و ما با ترکه داریم او را می‌زنیم. من فقط این را می‌افزایم که اگر می‌خواهید وارد این بازی احمقانه شوید، بهتر است با پرخاشگریِ کمتری با ترکه آزارش دهید. 

کربن چندین قرن در جوّ می‌ماند. شاید روزی بتوانیم کربن را از جوّ جدا کنیم و جریان گرم‌شدن را کاهش دهیم. مجهولات زیادی در این باره هست و هنوز فاصله زیادی داریم تا بتوانیم به طریقی سالم و با هزینه‌ای معقول و در مقیاسی موردنیاز این کار را عملی کنیم. بهتر است کربن را در زمین نگه داریم، به جایِ اینکه رنج و خرج تلاش برای بازگرداندن آن پس از انتشارش را بر خود هموار سازیم. 

گاتینگ: فارغ از پرسش‌های علمی راجع به تغییرات آب‌وهواییِ آتی و اثربخشی راه‌های مختلف مواجه با آن، پرسش‌هایی در این خصوص باقی است که آیا آنچه باید در راهِ چنین مبارزه‌ای قربانی کنیم، ارزشِ بیشتری از شرورِ این اتفاق دارد یا نه؟ این‌جاست که هم باید راجع‌به واقعیت‌های علمی قضاوت کنیم، هم راجع به اینکه چه چیزی را ارزش بدانیم (و چقدر). آیا برای پاسخ به این دست پرسش‌ها، منابعی (مثلاً از منابع اقتصادی یا اخلاقی) در دست داریم؟ 

جیمیسون: برای پاسخ به برخی از این پرسش‌ها، و نه همه آن‌ها، منابعی هست. برخی از تصمیمات پیچیده‌ترند و از نظام‌های رایج تصمیم‌گیری ما فراتر می‌روند. برای نمونه، آیا باید مردم را مسئول تغییر اقلیم بدانیم، زیرا به طور عادی اما اجتناب‌پذیری باعث انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌شوند، مثلاً برای رساندن بچه‌ها به مدرسه از ماشین‌های اسپرت استفاده می‌کنند؟ به نظرم، اخلاقیاتی که با عقل سلیم هدایت می‌شود، در مواجه با چنین پرسش‌های مبهوت می‌شود، حتی زمانی که جزئیات فراوانی راجع به تغییرات آب‌وهوایی ارایه دهید. 

چطور امروزه می‌توانیم خساراتی را ارزیابی کنیم که به مردمانی که ۵۰۰ سال بعد زندگی می‌کنند وارد می‌شود؟ تغییرات زیستیِ انسان‌ها در سطحِ زیست‌کره را چگونه می‌توانیم در آن بازۀ زمانی ارزیابی کنیم؟ این پرسش‌ها در قلمرو ارزیابی‌های عقلانی دربارۀ منابع اقتصادی قرار نمی‌گیرد. پرسش‌های دیگری نیز راجع به انطباق با سیستم‌های آب‌وهواییِ متغیر وجود دارد که حتی از این‌ها هم عمیق‌تر است. در جهانی که آب‌وهوایش تغییر کرده است، آسمان‌ها، غروب‌های خورشید و گونه‌های جانوری همگی متفاوت خواهند بود. این مسئله بر پیوندمان با گذشته، تحسین و برداشتمان از هنر، موسیقی و ادبیاتی که در یک جهان کاملاً متفاوت ایجاد شده‌اند، چه تأثیری خواهد گذاشت؟ 

تاثیرات تغییر اقلیم

گاتینگ: پیشنهاد شما در قبال چنین پرسش‌هایی چیست؟ 

جیمیسون: به نظرم باید بلندپروازانه راجع به ماهیت اخلاقیاتی بیاندیشم که مناسب مشکلاتی باشد که در جهانی پرجمعیت و شدیداً همبسته با آن مواجه هستیم، جهانی که شاهد تغییر شدید آب‌وهوایی است. درعین‌حال، فلاسفه اخلاقیاتی را نمی‌آفرینند که مردم همین‌طوری آن را بپذیرند. باید بدانیم که چگونه مردم می‌توانند از درون روان‌شناسی‌های اخلاقی موجود خود، به نحوی رفتار کنند که هم دوستدار محیط‌زیست باشند و هم به آن‌ها کمک کند تا در جهانی معنا بیابند که بسیار متفاوت‌تر از جهانی است که بیشتر ارزش‌های ما در آن شکل گرفته است. من کوشیده‌ام تا به عنوان نخستین گام در این مسیر، گزارشی از «محاسن سبز» را بسط و گسترش دهم. 

گاتینگ: به برخی از این «محاسن سبز» اشاره می‌کنید؟ 

جیمیسون: محاسنی که در کتابم، «خرد در روزگاری تاریک»، از آن‌ها بحث می‌کنم، عبارتند از: هم‌کاری، توجه، سادگی، تعادل و احترام به آینده. این محاسن فی‌نفسه مشکل تغییراتِ آب‌وهوایی را حل نمی‌کنند، اما به ما کمک می‌کنند تا در دنیایی که می‌سازیم، با معنا و لطف زندگی کنیم. 

«نشست لیما» دربارۀ توافقات بین‌المللیگاتینگ: «نشست لیما» دربارۀ توافقات بین‌المللی با هدف کاهش دی‌اکسید کربن بود. دیدگاه شما نسبت به جنبش جدیدی که از این نشست سربرآورد، چیست؟ 

جیمیسون: توافقات بین‌المللی اهمیت دارند، اما در اهمیتشان اغراق می‌شود. در «اجلاس ریو» در ۱۹۹۲، اکثر محققان شمالی محیط‌زیست فکر می‌کردند یک توافق بین‌المللی که کشورها را ملزم و متعهد سازد، راه‌حل توقف تغییرات آب‌وهوایی است. اما ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که چنین مرجعی وجود ندارد، خواه در بیرون از ملت‌ها باشد یا در وجدان آن‌ها. در راستای توقف تغییرات آب‌وهوایی، بیشتر تلاش‌ها در عرصۀ منطقه‌ای، ملی، محلی، و در قلب و ذهن آدم‌ها صورت می‌گیرد. هرگاه تغییرات مناسبی در این سطوح صورت گرفت، سپس می‌توان موافقت‌نامه‌های مؤثری بست. این نکتۀ ساده‌ای است. وقتی تغییرات بنیادینی در تمایلاتِ افراد صورت بگیرد، قانون میل به پیروی از سیاست و اخلاق پیدا می‌کند، به جای آنکه بخواهد راهبرِ سیاست و اخلاق باشد./ منبع: NYTimes

https://zistonline.com/vdchw-nq.23n66dftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما