بسیاری از سیاستگذاران، ادعا میکنند که تنها با سرمایهگذاری در فنآوریهای کارآمدتر و معرفیِ ارزشهای درست میتوانیم در عینِ پیشرفت، اثرمان را بر جهانِ طبیعی (که هماکنون نیز در سطحِ ناپایدار است) کاهش دهیم
آیا کاپیتالیسم سبز همچون بنیادگرای معتدل یک واژه پارادوکسیکال است؟ آیا می توان هم تابع شاخص های مالی موسسات اقتصادی دنیا برای رشد بود و هم نظر جریانات سبز را تامین کرد؟
هر ساله نهادهای اقتصادی دنیا بر اساس شاخص های تعریف شده علم اقتصاد، گزارش های مختلفی از میزان توسعه یا عدم توسعه کشورها تهیه کرده و نسبت به آینده اقتصادی آن ها گمانه زنی می کنند.طبیعتا میزان رشد اقتصادی کشورها یکی از مهم ترین معیارها برای ترسیم چشم اندازهای مالی توسط این موسسات قلمداد می شود. اما احزاب و جریانات سبز معتقدند از آنجا که اکثر این موسسات و نهادها تحت تاثیر تفکر سیاسی لیبرالیسم و تفکر اقتصادی سرمایه داری قراردارند، هیچ گاه نمی توانند معیارهای مورد نظر سبزها را تامین کنند.
اما یکی از نکات جالب توجه در این باره نظرات" جان استوارت میل" یکی از بزرگترین متفکران سیاسی لیرالیسم، درباره طبیعت و رشد اقتصادی است چنانکه دیدگاه های او را می توان پیشاهنگ نظرات اقتصادی سبزها دانست.میل در رساله «اندر وضعیت ثابت» خود معتقد بود یکی از تنگ اندیشانه ترین شاخص های پیشرفت اجتماعی ، اشتیاق برای کالاها و خدمات بیشتر است. میل به طرز حیرت آوری همنوا با جریانات چپ می گوید:" تها در کشورهای عقب مانده دنیاست که افزایش تولید هنوز اهمیت دارد، در کشورهایی که از همه پیشرفته تر هستند آنچه از لحاظ اقتصادی لازم است توزیع بهتر است ، که یکی از لوازم حتمی آن تحدید دقیق تر جمعیت است"
میل بر خلاف اکثر اقتصاددانان کلاسیک و حتی جهان مدرن "وضعیت ثابت اقتصادی" را نه تنها نامطلوب می دانست بلکه آن را "اقتصاد رشدنایابنده" نامیده و از آن تمجید می کرد.اقتصاد رشد نایابنده را می توان طرح کلی و ابتدایی جامعه سبز و پایدار دانست. در این اقتصاد پیشرفت اقتصادی نه در جهت مصرف بیشتر و تخریب بیشتر طبیعت بلکه در جهت کاستن از ساعات کاری انسان ها خواهد بود. در حقیقت به موازات اینکه جامعه ای پیشرفت می کند، از رنج افراد جامعه و کارگران کمتر خواهدئ شد، اگر قرارباشد اختراعات ماشینی تنها باعث کاهش دستمزد کارگران و افزایش ثروت کارفرمایان شود این عمل پیشرفت و رشد نخواهد بود.
اقتصاد رشدنایابنده ای که میل بر آن تاکید داشت کلید حل معضلات محیط زیستی سرمایه داری است. اما ساده انگارانه است اگر باور کنیم نئولیبرالیسم امروز حاضر باشد به زبان خوش تن به چنین چیزی بدهد.
چرا رشد نمیتواند سبز باشد؟هشدار دربارهی فروپاشیِ زیستمحیطی همهجا به گوش میرسد. طیِ چند سالِ گذشته، روزنامههای بزرگی چون گاردین (Guardian) و نیویورکتایمز (New York Times) مطالبِ اخطاردهندهای راجعبه تخلیهی خاک، جنگلزدایی، افتِ ذخایرِ ماهی و کاهشِ جمعیتِ حشرات منتشر کردهاند. عاملِ ایجادِ این بحران ها رشدِ اقتصادیِ جهانی و به تبعِ آن بالارفتنِ مصرف است که باعثِ ازبینرفتنِ بیوسفرِ(۱) زمین شده و مرزهای سیارهای(۲) کلیدی را درمینوردد، مرزهایی که به گفتهی دانشمندان فرانرسیدنِفروپاشی در گروِ پایبندی به آنهاست.
بسیاری از سیاستگذاران، این هشدارها را با تلاش در جهتِ برقرار نمودنِ آنچه از آن به عنوانِ «رشدِ سبز»(Green Growth) نام میبرند، پاسخ دادهاند. ایشان ادعا میکنند که تنها با سرمایهگذاری در فنآوریهای کارآمدتر و معرفیِ ارزشهای درست میتوانیم در عینِ پیشرفت، اثرمان را بر جهانِ طبیعی (که هماکنون نیز در سطحِ ناپایدار است) کاهش دهیم. طبقِ تعریفِ سازمان ملل، به زبانِ فنی، هدفِ نهایی «تفکیکِ مطلقِ» تولیدِ ناخالصِ داخلی (GDP) از منابعِ طبیعی است.
به نظر میرسد این روش راهحلی شستهورفته، برای مشکلِ فاجعهبار باشد. تنها یک مانع وجود دارد: شواهدِ اخیر نشان میدهد «رشدِ سبز» نه تنها نوشدارویی که همه میپنداشتند نیست بلکه درواقع حتی غیرممکن است.
عبارتِ «رشدِ سبز» برای اولین بار در کنفرانسی که سازمان ملل راجع به توسعهی پایدار در سال ۲۰۱۲ در ریودوژانیرو (Rio de Janeiro) برگزار نمود، بر سر زبانها افتاد. پیش از فرارسیدنِ کنفرانس، بانکِ جهانی، سازمانِ همکاری و توسعهی اقتصادی، و برنامهی محیطِ زیستِ سازمانملل همگی گزارشاتی در جهتِ ترویجِ رشدِ سبز ارائه کردند. امروز رشدِ سبز یکی از ستونهای اساسیِ اهدافِ توسعهی پایدارِ سازمانملل است.
اما به نظر میرسد که وعدهی رشدِ سبز بهجای اینکه مبتنی بر شواهد باشد، بر پندارِ آرزومندانه استوار بودهاست. در سالهای پس از کنفرانسِ ریو، سه پژوهشِ عمده به نتیجهای واحد و در عین حال نگرانکننده رسیدند: تفکیکِ مطلقِ GDP از بهرهبرداری از منابع، در مقیاسِ جهانی ممکن نیست.
در سال ۲۰۱۲ گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ مونیکا دیتریش (Monika Dittrich)، پژوهشگرِ آلمانی، نخستین شک و تردید را نسبت به این مسئله مطرح کردند. این گروه یک مدلِ کامپیوتری پیشرفته را اجرا کرد که پیشبینی میکرد اگر رشد اقتصادی با همین روند پیش رَوَد، یعنی رشدی در حدود ۲ تا ۳ درصد در سال، چه بر سرِ منابعِ جهانی خواهد آمد. این یافته نشانداد برداشت از منابعِ طبیعی (از جمله ماهی، طیور، جنگل، فلزات، مواد معدنی و سوختهای فسیلی) از ۷۰ میلیارد تن در سالِ ۲۰۱۲، تا سالِ ۲۰۵۰ به ۱۸۰ میلیارد تن در سال میرسد. قابلِ ذکر است، سطحِ برداشتِ پایدار از منابع حدودِ ۵۰ میلیارد تن در سال است – که در سال ۲۰۰۰ از آن عبور کردهایم.
این گروه سپس بارِ دیگر مدل را به اجرا گذاشت تا ببیند اگر تمامی کشورها هماندم، تجربهی برتر(۵) برای مصرفِ کارآمدِ منابع را به کارببندند (فرضی بسیار خوشبینانه) چه نتیجهای حاصل میگردد. نتایج بهبود یافت، برداشت از منابع تا سالِ ۲۰۵۰ به ۹۳ میلیارد تن خواهدرسید. اما این عدد هنوز هم بسیار بالاتر از مصرفِ امروزِ ماست. از این طور قلع و قمعِ منابع نمیتوان تحت عنوان «رشدِ سبز» یا «تفکیکِ مطلق» یاد کرد.
گروهِ دوم از دانشمندان در سالِ ۲۰۱۶ فرضیهی دیگری را آزمودند: کلیهی کشورها توافق کردهاند که روشهایی فراتر از تجربهی برتر را به کارببندند. در بهترین حالت، دانشمندان در نظر گرفتند که مالیات(۶) به گونهای باشد که قیمتِ جهانیِ کربن از ۵۰ دلار به ۲۳۶ دلار برای هر تن افزایش یابد و نوآوریِ تکنولوژیک هم به گونهای باشد که کاراییِ بهرهبرداری از منابع را دوبرابر کند. نتایج تقریباً همان نتایجِ مطالعهی دیتریش بود. تحتِ این شرایط، اگر اقتصادِ جهانی با نرخ ۳٪ در سال رشدکند، باز هم تا سالِ ۲۰۵۰ به مصرفِ ۹۵ میلیارد تن در سال میرسیم. نتیجهی مختوم: تفکیکِ مطلق شدنی نیست.
و آخرین مورد، برنامهی محیطِ زیستِ سازمانملل (که زمانی از برجستهترین مروجانِ تئوریِ رشدِ سبز بود) سالِ گذشته طیِ مناظرهای دیدگاهش را در این باب عنوان نمود. آنها سناریویی را به اجرا گذاشتند که در آن قیمتِ کربن را عددِ نجومیِ ۵۷۳ دلار بازای هر تن، مالیاتِ استخراجِ منابع را سنگین و پیشرفتِ تکنولوژیک را به سببِ پشتیبانیِ قویِ دولت، بسیار سریع درنظرگرفتند.
نتیجه؟ تا سال ِ۲۰۵۰ بهرهبرداری از منابعِ طبیعی به ۱۳۲ میلیارد تن در سال خواهدرسید. درنظر گرفتنِ «اثر برگشتی»(۷) باعثِ بدتر شدنِ این نتیجه در مقایسه با نتایجِ بهدستآمده از مطالعاتِ قبلی است. بدین صورت که در نتیجهی بهبودِ بهرهوریِ منابع، قیمتها کاهش یافته و تقاضا افزایش مییابد؛ بنابراین قسمتی از بهرهوری بیاثر میشود.
نتایجِ همهی مطالعات یکی است. دانشمندان رفتهرفته به این نتیجه میرسند که برای بهرهبرداری به طورِ مؤثر هم محدودیتهای فیزیکی هست. ما مطمئناً خواهیم توانست شیوهی مؤثرتری در تولیدِ اتومبیل، گوشیِ موبایلِ آیفون و آسمانخراش به کار بندیم، اما نمیتوانیم آنها از هیچ بسازیم! ممکن است اقتصاد را به سمتِ خدماتی نظیرِ آموزش و یوگا سوقدهیم، اما بالاخره برای برپاییِ دانشگاه و باشگاه هم نیاز به موادِ اولیه داریم. هنگامی که به نهایتِ ظرفیتِ بهرهبرداری رسیدیم، دنبالکردنِ هر درجهای از رشدِ اقتصادی، منابعِ پشتیبان را از بین میبرد.
این مسائل کلِ مفهومِ «رشدِ سبز» را زیر سوال برده و تجدیدِ نظرِ ریشهای را ضروری میسازد. به یاد داشته باشید فرضیههای به کار رفته در هر سه پژوهشِ عنوانشده بسیار خوشبینانه هستند. هنوز با اِعمالِ مالیاتِ جهانی بر کربن بسیار فاصله داریم، چه برسد به مالیاتی که قیمتِ کربن را به ۶۰۰ دلار بهازای هر تن برساند؛ و هماکنون بهرهوریِ منابع بدتر شده که بهتر نشده است. با این حال مطالعات نشانمیدهد حتی اگر همهی موارد را رعایتکنیم هم، رشدِ اقتصادی و برداشت از منابع به یکدیگر وابسته مانده و مشکلاتِ زیستمحیطی همچنان بدتر خواهدشد.
برای جلوگیری از سررسیدنِ این نتیجه به یک الگوی کاملاً جدید نیاز داریم. مالیاتِ بالا و نوآوریهای تکنولوژیک کمک میکند اما کافی نخواهدبود. همانطور که دانیل اونیل (Daniel O’neill)، اقتصاددان، اخیراً پیشنهاد داده؛ تنها شانسِ بشریت برای جلوگیری از فروپاشیِ زیستمحیطی، در اِعمالِ محدودیتِ سنگین برای بهرهبرداری از منابع است. تنها با محدودیتهایی، که توسطِ دولتها و یا معاهداتِ بینالمللی اعمال شوند، میتوان اطمینان حاصلکرد که بشر از خاک و آب بیش از ظرفیتِ بازسازیشان، بهرهبرداری نکند. همچنین میتوانیم استفاده از «تولید ناخالصِ داخلی» را به عنوانِ شاخصِ موفقیتِ اقتصادی کنار بگذاریم و مقیاسِ متعادلتری چون «شاخصِ پیشرفتِ واقعی»(۸) (GPI) را، که مواردی چون آلودگیِ هوا و تخریبِ منابعِ طبیعی در آن مؤثر است، به کاربریم. استفاده از GPI به ما کمک میکند تا با کمترین تأثیرِ منفی بر محیطزیست بیشترین پیامدِ مثبتِ اجتماعی را داشتهباشیم.
اما هیچ راهِ گریزی از نتیجهی آشکار نداریم. در نهایت، برگرداندنِ تمدن به درونِ مرزهایسیارهای مستلزمِ آن است که بشر خود را از بندِ رشدِ اقتصادی رها کند و این مهم از کشورهای ثروتمند آغاز شود. این موضوع ممکن است بیمناکتر از چیزی که واقعاً هست بهنظررسد. پایانِ رشد به معنیِ تعطیلکردنِ فعالیتهای اقتصادی نیست؛ تنها به این معنی است که سالِ آینده تولید و مصرفی بیشتر از امسال نخواهیمداشت. همچنین ممکن است به معنی کوچککردن بخشهای معینی که به طورِ خاص به محیطزیست آسیب میزنند و برای شکوفاییِ انسان غیرضروریاند باشد، بخشهایی چون تبلیغات، رفتوآمد به محلکار و محصولاتِ یکبارمصرف.
اما پایانِ رشد به این معنا نیست که لزوماً ضربهای به استانداردهای زندگی واردمیشود. سیارهی زمین امکانِ تأمینِ همهی انسانها حتی بیش از نیازشان را دارد؛ مشکل اینجاست که منابع به طورِ یکنواخت توزیع نشده است. هماکنون ما میتوانیم تنها با به اشتراکگذاشتنِ عادلانهترِ آنچه داریم به جای غارتِ بیشترِ زمین، زندگیِ انسانها را بهبود بخشیم. ] پایانِ رشد [شاید به معنای خدماتِ عمومیِ بهتر باشد. شاید به معنای حقوقِ پایه باشد. شاید به معنای کمکردنِ روزهای کاری باشد به صورتی که بتوان در عینِ استخدامِ تماموقت مقیاسِ تولید را کوچکتر کرد. سیاستهایی از این قبیل –و مثالهای بیشمارِ دیگر– نهتنها برای جانِ سالم به در بردن از قرنِ ۲۱، بلکه برای شکوفایی در آن نیز حیاتی هستند.
پانویسها:۱- Biosphere زیستکُره، زیستسپهر یا بیوسفر به آن بخش یا لایه از کره زمین گفته میشود که در آن زندگی وجود دارد.
۲- Planetary boundaries مرزهای سیارهای مفهومی است که در سال ۲۰۰۹ توسط گروهی از دانشمندانِ زیستمحیطی ارائه شد. با این قصد که «محدودهی امنِ فعالیتِ انسان» را به عنوانِ پیششرطِ توسعهی پایدار مشخصکنند. این مفهوم مرزهایی در ۹ بخش نظر میگیرد: تغییراتِ آبوهوایی، از بین رفتنِ تنوعِ زیستی، Biogeochemical، اسیدی شدن اقیانوس، کاربری زمین، کمبودِ آب، کاهشِ اوزون، و آلودگی شیمیایی
۳- Gross Domestic Product (GDP) تولیدِ ناخالصِ داخلی یکی از مقیاسهای اصلی برای سنجشِ پیشرفتِ اقتصادیِ یک کشور است که ارزشِ کلِ محصولاتِ نهاییِ تولیدشده (کالا و خدمات) توسطِ واحدهای اقتصادیِ مقیمِ یک کشور در بازهی زمانی معین را با استفاده از واحدِ پولِ جاری اندارهگیری میکند.
۴- Organization for Economic Cooperation and Development (OECD)
۵- Best practice
۶- Carbon tax مالیات بر کربن، در واقع مالیات بر میزانِ کربنِ موجود در سوخت و نوعی قیمتگذاریِ کربن است. کربن در همهی انواعِ سوختهای هیدروکربنی (ذغالسنگ، نفت و گازِ طبیعی) موجود بوده و در هنگامِ احتراق به دیاکسیدکربن و دیگر مشتقات تبدیل میشود (بر خلافِ منابعِ انرژیِ غیرِاحتراقی -بادی، خورشیدی، زمینگرمایی، آبی و هستهای-). دیاکسیدکربن یک گازِ گلخانهای است که اثرِ منفیاش بر سیستمِ آبوهوا اثباتشده است. از آنجایی که انتشارِ گازهای گلخانهایِ حاصل از احتراقِ سوختهای فسیلی به شدت با میزانِ کربنِ موجود در آن سوختها مرتبط است، بنابراین میتوان برای اعمالِ مالیات بر این نوع منابعِ انرژی، بر میزانِ کربنِ موجود در سوخت (در هر مرحلهای از چرخهی زیستش) مالیات در نظر گرفت. مالیات بر کربن نتایجِ مثبتِ اجتماعی و اقتصادی به دنبال دارد. مالیاتی است که بدونِ ایجادِ تغییرِ عمده در اقتصاد، درآمد را افزایش میدهد و همزمان، اهدافِ سیاستِ تغییراتِ آبوهوایی را دنبال میکند. هدف از مالیات بر کربن، کاهشِ مضراتِ ناشی از انتشارِ دیاکسیدکربن است: کاهشِ تغییراتِ اقلیمی و اثراتِ منفیِ آن بر محیطزیست و سلامتِ انسان.
۷- Rebound Effect (RE) در مباحث مربوط به محیطزیست هنگامی بهکارمیرود که بخواهیم میزانِ اثربخشیِ استفاده از یک تکنولوژیِ پیشرفته در بهرهبرداری از منابعطبیعی را بررسیکنیم. میزانِ کمشدنِ نتایجی است که پیشبینی میشده با رویکارآمدنِ تکنولوژیِ پیشرفته، بهبود یابد. در واقع نسبتی است که از تقسیمِ فوایدِ حاصلنشده بر کلِ فوایدِ موردِ انتظار بهدستمیآید. برای مثال اگر با وجود ۵٪ بهبودِ کارایی سوختِ خودرو تنها شاهدِ ۲٪ کاهشِ مصرفِ سوخت باشیم، اثر برگشتی۶۰٪ است(۶۰٪=۵/(۲-۵)). این ۳٪ عدمِ حصول میتواند ناشی از افزایشِ سرعتِ حرکتِ خودرو و یا مسافتِ طیشده توسط رانندگان در شرایطِ جدید باشد.
۸- Genuine Progress Indicator (GPI) شاخص پیشرفت واقعی معیاریست که به عنوانِ معیارِ جایگزین یا مکملِ تولیدِ ناخالصِ داخلی، پیشنهاد شدهاست. محاسبهی GPI به گونهایاست که توجهِِ بیشتری به رفاهِ عمومی یک کشور دارد، تنها بخشی از آن به اندازهی اقتصادِ کشور میپردازد که آنهم با در نظر گرفتن مواردی چون عواملِ محیطزیستی و اجتماعی است (مواردی که در تولیدِ ناخالصِ داخلی لحاظ نمیگردند.) با استفاده از GPI میتوان سنجید پیامدهای محیطزیستی و هزینههای اجتماعیِ تولیدِ اقتصادی و مصرفِ آن در یک کشور، بر سلامت و رفاهِ عمومی مردم مثبت است یا منفی.
این مقاله ترجمهای است از Why Growth can’t be green
این مطلب در تارنمای میدان نشر یافته و ساحت زیست اقدام به بازنشر آن نموده است.