تاریخ انتشار :چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۲۰
کد مطلب : 82441
زیست آنلاین: بعد از همه گیری ویروس کرونا انتقادات وسیعی نسبت به سبک تغذیه مردم چین صورت گرفته است. افزایش و تنوع ویروس هایی که در یک دهه اخیر از این کشور شیوع یافته باعث شده تا گروه های مختلفی از جامعه جهانی این ویروس را ویروس چینی بنامند تا به چینی ها یادآور شوند که جهان تاوان خطایی را پس می دهد که ازبشقاب چینی ها برخاسته است.  در این میان فعالین حقوق حیوانات نیز به میدان آمده و علاوه بر محکوم کردن تنوع حیات وحش در سفره چینی ها، شیوه آماده سازی غذا را که مبتنی بر زنده پزی و زنده خواری است به چالش کشیده اند.
اگر تغذیه چینی ها از جانداران غیرمتعارف (که البته باید پرسید نامتعارف برای چه کسی؟) را علی الحساب کنار بگذاریم، سوال اینجاست که آیا در جهان کنونی می توان مبنای اخلاقی مناسبی برای محکوم کردن زنده پزی و زنده خواری یافت؟

پله اول: وقتی ما زنده خواری و زنده پزی جانداران را محکوم می کنیم به این معنی است که باور داریم حیوانات قادر به درک درد و رنج هستند و سیستم عصبی آنان آن قدر تکامل یافته هست که توانایی ادراک عذاب را داشته باشد، در غیر این صورت زنده خواری یا زنده پزی همچون میوه ها یا گیاهان عملی طبیعی و بهنجار محسوب می شد.

پله دوم: در علم پزشکی هنوز درد قابل سنجش و اندازه گیری نیست زیرا درد مسئله ای شهودی و حسی محسوب شده  و بسته به مقاومت بدن اشخاص و شرایط لحظه ای و حال روحی و ...در افراد مختلف متفاوت است. مرسوم ترین راه سنجش درد واگذاری آن به خود بیمار یا دردمند است به این معنی که پزشک از بیمار می خواهد تا درد خود را مثلا از یک تا پنج شماره بندی کند و سپس با شروع درمان  سعی می کند تا نمره دهی بیمار نسبت به درد خودش را به اعداد کمتری برساند.

با توجه به اینکه  بشر هنوز قادر به ارتباط با حیوانات نیست پس نمی توان مثلا نظر اختاپوسی را که زنده زنده در حال پختن است نسبت به نمره درد خودش جویا شد و ناچاریم معیارهایی نسبی و بیرونی برای سنجش درد حیوانات برگزینیم. برای این کار می توانیم دو ملاک قابل قبول یعنی شدت درد و زمان درد را لحاظ کنیم. به این ترتیب دردی با شدت کم در طولانی مدت همان قدر غیرقابل تحمل خواهد بود که دردی با شدت زیادتر در کوتاه مدت.

پله سوم: به لحاظ علمی ثابت شده که مغز تمامی پستاندارن و جانداران دریایی با اعصاب پیچیده  مثل دلفین ها و نهنگ ها آن قدر تکامل یافته که بدانند مرگ امری دردناک است و از آن به هر نحوی که شده بگریزند. به همین خاطر جز در نهنگ ها و دلفین ها (که دلیل آن را تغییرات اقلیمی و آلودگی های دریایی غیرقابل تحمل می دانند) هیچ حیوانی داوطلبانه به سمت مرگ نمی رود. پس ما می توانیم احساس و ادراک حیوان از روبرو شدن با خطر مرگ را نیز «درد» بدانیم.  

پله چهارم: برمی گردیم به سوال اصلی این نوشتار:  آیا در جهان کنونی می توان مبنای اخلاقی مناسبی برای محکوم کردن زنده پزی و زنده خواری یافت؟
پاسخ قطعا خیر است. اگر نظام فعلی تولید غذا در جهان که بر مبنای دامداری صنعتی بنا شده، ملاک اخلاقی بودن قرار گیرد، آن گاه هیچ تفاوتی بین زنده پزی یا زنده خواری که کل روند آن کمتر از نیم ساعت زمان خواهد برد با صف های طولانی کشتار در مرغداری ها و کشتارگاه های صنعتی که حیوانات برای ساعات طولانی شاهد و ناظر یا شنونده ناله های همنوعانشان همراه با بوی خون و کثافت و امعاء و احشایشان هستند، نخواهد بود.

در دامداری های نیمه صنعتی ایران یا مراسم مذهبی جمعی نیز علی رغم تاکیدات دینی فراوان مبنی بر حرام بودن، حیوانات شاهد سلاخی شدن سایر حیوانات هستند. چه طور می توان به طور قطع درد حاصل از حداکثر نیم ساعت زنده پزی یا زنده خواری را دردناک تر از درد حاصل از یک عمر زندگی در دامداری صنعتی و در نهایت ساعات ها یا روزها انتظار در خط کشتارگاه دانست؟ کسی می داند درد جوجه هایی که در مرغداری ها زنده زنده چرخ یا سوزانده می شوند چه قدر است؟ درد پستانداران شدیدا احساساتی مثل گاوها که به خاطر شیرشان از گوساله شان جدا می شوند چه اندازه است؟ ما نه تنها حیوانات متعارفی را که می خوریم در معرض زندگی دردناک قرار می دهیم بلکه مرگ آنان را نیز به وحشیانه ترین شکل ممکن پیش چشمانشان قرار می دهیم.

سخن آخر: ما یا باید قبول کنیم حیوانات نیز همچون ما قادر به تجربه درد و عذاب هستند و برای آن ها نیز مرگ پدیده ای ترسناک و رنج آور است یا خیر. هر چارچوب اخلاقی باید در درون خودش حداقلی از انسجام و هماهنگی را داشته باشد تا پایدار بماند. نمی شود مسائل اخلاقی که با سبک زندگی فعلی خودمان سازگار است را  تایید و آن ها که از سبک زندگی فعلی مان دور است را غیر اخلاقی بدانیم. 
 

https://zistonline.com/vdciz5av.t1ar52bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما