تاریخ انتشار :شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۳
کد مطلب : 63484

رمانتیک‌ها

*مسعود امیرزاده
زیست آنلاین :در همین روزهای اخیر وزیر محترم نیرو مخالفین نهضت تمام ناشدنی سدسازی در ایران را افرادی رمانتیک خواند که چشم خود را بر واقعیات بسته‌اند
رمانتیک‌ها
 ایشان در ادامه صحبت‌های خود با مثال آوردن از تهران و نیاز مبرم این شهر به تأمین آب شرب از طریق اتصال به مخازن پنج سد کرج، لتیان، لار، طالقان و ماملو این چالش بزرگ را به مخالفین یادآور شد. او همچنان گفت، کشاورزی در خوزستان و یا ادامه حیات صنعت درگرو تأمین آب است و احتمالاً نمی‌توان بدون احداث سد به چنین شکوفایی‌های بزرگ اقتصادی در کشور دست‌یافت. باری از گفته‌های او می‌توان چنین نتیجه گرفت که برخلاف صحبت‌های پیشین که سدسازی در کشور را تا حدودی افراطی قلمداد کرده بود با چرخشی خردمندانه، آب پاکی روی دست مخالفین ریخته و به آن‌ها یادآور شد تا سالیان سال باید در انتظار تولد سدهای جدید در کشور باشند.
اما به‌راستی این رمانتیک‌ها چه کسانی هستند، و چرا حاضر نیستند همه هم‌وطن‌های خود را در شهرهای بزرگ و پرجمعیت از امکانات آب شرب سالم بهره‌مند کنند؟ آیا آن‌ها نمی‌خواهند حتی در کویری‌ترین نقاط این سرزمین دود کارخانه‌ها و شهرک‌های صنعتی بلند شود و در خشک‌ترین استان‌های ما هم محصولات کشاورزی آب‌بر تولید شود و این پیکره‌های میهن نیز نقش خود را دست‌یابی به اهداف مهمی چون خودکفایی و یا جهش در رشد اقتصادی نقش ایفا کنند. آن‌ها حاضرند آب به دریا ریخته و هدر رود و یا سهم قورباغه در برکه‌ها شود ولی در کانال‌های انتقال آب از حوضه‌ای پرآب به حوضه‌ای تشنه انتقال نیابد؟ مگر چه اشکالی دارد که کلیه آب‌های سطحی خود را مهار کنیم و بی‌نظمی‌های هیدرولوژیکی طبیعت نظم بخشیده و آب نابهنگام تبدیل به آبی بهنگام در مکان و زمان بهنگام کنیم. مگر ممکن است قلیان احساس به حدی باشد که چنین بدیهیات عقلی از کسانی ستانده شده و دست به انکار چنین اصول بدیهی پیشرفت و توسعه بزنند؟! تصور می‌شود این رمانتیک‌ها عده‌ای افراد کم‌اطلاع و رفاه‌زده باشند که به‌راحتی با بهره‌مندی از همین امکانات وزارت خدوم نیرو در زیر باد کولر و یا در کنار لوله‌های پرآب به‌نقد از کسانی می‌پردازند که بالاترین خدمات را برایشان فراهم کرده‌اند. زهی انصاف! زهی تدبر!
پس می‌توان گفت که خیل عظیمی از کارشناسان محیط‌زیست، آب، خاک، اقلیم شناسان، علوم اجتماعی، اقتصاد و جماعت سترگی از جوامع بومی و طبیعت‌گرایان همه و همه افرادی احساساتی بوده که از سر سیری به نقد حکمرانی سازه‌ای در آب می‌پردازند . همین‌طور خود آقای وزیر، آن هنگام که به ‌افراط در سدسازی اقرار نموده یک‌لحظه دچار احساس و جوزدگی شده بودند که با برگشت عافیت طلبانه  از حرف پیشین نادم گردید و با عزمی جدی ادامه نهضت مبارک سدسازی را در دستور کار قراردادند. قطعاً هم‌مکتب پرصلابت (بتونیسم) به صدای نرم و نالان مکتب (رمانتیسم) گوش فرا نخواند داد حتی اگر جماعت کثیری شوند.
حتی اگر تمامی دریاچه‌های داخلی ارومیه، هورالعظیم، گاوخونی، بند علیخان، نمک، بختگان، ارژن، میانکاله، خلیج گرگان و صدها تالاب ریزودرشت دیگر این سرزمین خشک و خشکیده‌تر شود و چشمه سرطان و ریزگرد گردند این جنبش بزرگ سخت‌افزاری ادامه خواهد یافت. اگر همچنان تغییر بافت جمعیتی که تاکنون موفق به انتقال بیش از پنجاه ‌درصد جمعیت از بخش روستایی به شهرها شده است با همین شیب ادامه پیدا کند و روستاییان عطش زده به دنبال آب ازدست‌رفته به حاشیه‌نشینی شهرها پناه آورند و ده‌ها هزار آبادی تبدیل به خانه ارواح شوند، خردگرایی حاکم بر صنعت‌سازی به کار خود تداوم خواهد داد. اگر گندم را بیش از دو برابر قیمت جهانی در کشور تولید نموده و هزینه‌های فرسایش و آلودگی‌های حاصل از کشاورزی ناپایدار را تحمل‌کنیم همچنان سدسازی وظیفه خود را در تأمین آب و خودکفایی به هر قیمت به انجام خواهد رساند. اگر با برهم زدن تعادل هیدرولوژیکی و عدم تأمین آبخوان‌ها از گردش طبیعی آب‌های سطحی باز دچار افت بیشتر آب زیرزمینی شده و تمامی دشت‌های ایران‌زمین ترک بخورد و فرونشست کند، ما برای رسیدن به قله رفیع سدسازی در جهان گام‌های سریع‌تری بر خواهیم داشت.درست است که این سرزمین همواره دچار کم‌آبی بوده و از همین جهت ساکنین آن با تکنولوژی‌های ابتدایی وجانفرسایی چون قنات و یا مادی در اصفهان و جمع‌آوری باران در سیراف و آب‌بند در مازندران و نظام‌نامه‌های سخت و دقیق به تهیه و مصرف ممسکانه آب می‌پرداختند، اما فرزندان زیرک این روزگار توانستند تکنولوژی‌های سدسازی پیشرفته را از جهان غرب ربوده و با پیاده کردن آن در تمامی نقاط کشور به‌صورت الگویی هماهنگ و یکسان این بساط گوناگون تأمین آب را برچینند. به‌طوری‌که دیگر در برخی شهرهای ما خصوصاً در تهران ده‌میلیونی، کسی احساس کم‌آبی نمی‌کند و با راحتی و دست و دلبازی آب یارانه‌ای و به قیمت کمتر از تولید را ریخت‌وپاش می‌کنند. این مهندسان پرتلاش بودند که خاطره تلخ خشکی و بی‌آبی سرزمین را از یاد همگان برده بجای آن رویای ثروتمندی در منابع آب را در خانه‌های شهری پراکنده ساختند.
شاید پروژه‌های سدسازی، مخازن و تأسیسات جانبی آن‌ها صدها هزار هکتار از جنگل‌ها، مراتع بیشمار، روستای سرزنده و آباد، سایت‌های باستان‌شناسی، چشم‌اندازهای طبیعی را در خود فروبرده و نابود کرده است. ممکن است بخش مهمی از حیات‌وحش و اکوسیستم‌های پیرامونی از سدها تأثیر منفی گرفته و حتی از بین رفته باشند ولی ما می‌دانیم که ارزش اعداد و ارقام در بخش یک وزارتخانه و یا در سطح کلان یک دولت بسیار فراتر از این موارد (غیرواقعی) است. اگر افرادی به چنین امور شبح‌وار و ذهنی علاقه دارند، چه دلیلی هست که سیاستمداران واقع‌بین و مهندسین محاسبه‌گر به چنین دغدغه‌هایی تن در دهند؟
هرچند می‌دانیم زاینده‌رود خشکیده، کارون دریادل بیشتر به کانال فاضلابی مبدل شده است، از هیبت سفیدرود، سیمینه‌رود، زرینه‌رود و به عبارت جامع از رودخانه‌های دائمی چیزی باقی نمانده است ولی هنوز به دنبال هر جویباری و حتی رودخانه فصلی دهه‌های پیش، جهت یافتن خاستگاه سدی دیگر طبیعت بکر را با بیل مکانیکی شرحه‌شرحه می‌کنیم. مهم هم نخواهد بود که این سدها مانند بسیاری از سدهای فعلی خالی و ترک‌خورده بمانند؛ مهم آنست که این دیوار‌های افتخار و آرمان‌ساز ارتفاع گرفته و صنعت مکرم سدسازی از رونق نیفتد.
حتی ممکن است یک حوضه در اثر برخی اقدامات سازه‌ای و بهره‌کشی بیش ‌از اندازه خشک و از شرایط زیستی ساقط ‌شده باشد، چاره چیست؟ می‌توان شهرها و کارخانه‌هایی را در زمان‌هایی به علت اشتباهات محاسباتی و یا گرایش‌های منطقه‌ای، در یک‌جا ساخته‌ایم رها کنیم و یا الگوهای سخت و نظام‌های پیچیده افزایش بهره‌مندی را بر آن‌ها تحمیل کنیم. بهتر آن نیست که سراغ حوضه‌های دیگر که معمولاً در مناطق محروم قرارگرفته و آب رودهای آن‌ها نصیب دریا و تالاب می‌شود رفته و با بکار زدن تکنیک انتقال آب و سدسازی که به‌خوبی در آن مهارت پیدا کرده‌ایم، تقسیم عادلانه آب را بین مردمان یک سرزمین برقرار سازیم؟ قطعاً خردمندان واقع‌بین وزارت نیرو در تقسیم آب از طبیعت کور و نافهمی که واقعیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را نمی‌بیند در این کار موفق‌تر و منصفانه‌تر عمل خواهند کرد.
شاید رمانتیک‌ها هم می‌دانند که بدنه حجیم و صلب حکمرانی آب، گوشی برای شنیدن اعتراضات ایشان ندارد ولی برای آن‌ها یک پرسش و یک نگرانی همواره باقی خواهد ماند. پرسشی بر این مبنا که واقعیت کدامست و طبیعت ورشکسته و رو به نابودی از ضربات سهمگین سازه‌ای برای این بدنه حکمرانی و وزیر مربوطه آن ،واقعی محسوب نمی‌شود؟ و نگرانی را می‌توان با بیتی از دیوان شمس خلاصه کرد که فرمود:
چه شکرفروش دارم که به من شکر فروشد
که نگفت عذر روزی که برو شکر ندارم.

https://zistonline.com/vdceee8p.jh8xvi9bbj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما