زیست آنلاین: آنچه در این یادداشت می خوانید قسمتی از نامه سرگشاده دیمیتری اورلف از نظریه پردازان مشهور روس و یکی از منتقدین جدی بلوک، غرب خطاب به گرتاتونبرگ رهبر نوجوان مبارزه برای تغییر اقلیم است.
گرتای عزیز، به تو به خاطر عبور از اقیانوس اطلس به کمک بادبان تبریک میگویم. من هم اغلب رویای مشابهی را در ذهنم پروراندهام. اما هرگز به کشتی تفریحی چهار میلیون یورویی ساخته شده از الیاف کربن دسترسی نداشتهام؛ همینطور که آن چهل هزار یورویی را که برای عبور کشتی از اقیانوس یا خرید بلیط برگشت هواپیما برای خودم و خدمهٔ کشتی لازم است (شما با هواپیما برگشتید، مگر نه؟) را نداشته ام. اما اگر هم اینها را میداشتم، حتماً نگران تأثیراتِ محیطی ناشی از آن همه سوختِ فسیلی که در ساخت بدنهٔ کربنی، بادبانها و سایر تجهیزاتِ پیشرفتهٔ چنین کشتیهایی به کار گرفته شده میبودم. اگر حساب کرده بودی (حساب که خواندهای، مگر نه؟) متوجه میشدی که اگر از استکهلم به نیویورک پرواز رفت و برگشت کرده بودی گازکربنیک کمتری منتشر کرده بودی و سایر آثار نامطلوبِ محیطیِ سفرت نیز کمتر میبود.
آنچه خواندید قسمتی از نامه سرگشاده دیمیتری اورلف از نظریه پردازان مشهور روس و یکی از منتقدین جدی بلوک، غرب خطاب به گرتاتونبرگ رهبر نوجوان مبارزه برای تغییر اقلیم است. دمیتری اورلوف یک مهندس روسی-آمریکایی و نویسنده در موضوعات مرتبط با "سقوط و فروپاشی احتمالی اقتصادی ، زیست محیطی و سیاسی در ایالات متحده" است ، چیزی که او آن را "بحران دائمی" خوانده است. اورلوف معتقد است فروپاشی نتیجه بودجه های عظیم نظامی ، کسری دولت ، یک سیستم سیاسی بی پاسخ و کاهش تولید نفت خواهد بود.
فارغ از معرفت شناسی ایدئولوژی زده نسبت به همه جنبش ها و رهبران سیاسی و اجتماعی غربی که در سوگیری نویسنده نسبت به گرتاتونبرگ و سایر رهبران اجتماعی غرب کاملا مشهود است و مشابه آن را در ایران نیز می توان یافت، خطا پنداشتن تمام نقدهای اینچنینی نیز خود خطاست؛ چرا که نویسنده حقایق جذاب و غیرقابل کتمانی را درباره تغییرات اقلیمی و تلاش سیاستمداران غرب برای بهره برداری از جنبش «جمعه ها برای تغییر اقلیم » بیان می کند.
قسمت هایی از این یادداشت را در زیر می خوانید و متن کامل نیز در اینست ویو قابل مشاهده است.
لازم به ذکر است این نامه در تارنمای یوتوپیا و با عنوان "گرتا و دولتِ سبزِ پنهان" توسط روزبه فیض به فارسی برگردانده شده است.
من دربارهٔ ضرورت پاسخ دادن به پدیدهٔ گرتا تردید داشتم. هر چه باشد او فقط یکی از کودکان متعددی است که در چارچوب تمهیداتِ سیاسی در مقابل رسانههای جمعی ظاهر میشوند. به عنوان نمونه میتوانیم سهورن کالیس سوزوکی دختر دیوید سوزوکی را به خاطر بیاوریم که در دوازده سالگی در کنفرانس سازمان ملل در ریو (۱۹۹۲) دربارهٔ خطرات ناشی از سوراخ شدن لایهٔ اوزون صحبت کرد. از آن موقع تاکنون، وضعیتِ لایهٔ اوزون تقریباً ثابت مانده و کسی نمیتواند ثابت کند که آیا این موضوع ارتباط چندانی به توافقنامهٔ مونترآل داشته است یا خیر. سهورن پس از تحصیل در دانشگاه ییل فعالیتش را به عنوان فعال و روزنامهنگار محیطی ادامه داد. بنابراین اوضاع در آن جبهه، شامل لایهٔ اوزون، خوب به نظر میرسد. شاید آیندهٔ گرتا، انتشارات کربنی و گرمایش جهانی هم به همین خوبی باشد. هر چه باشد سوئد، زادگاه او، نسبت به نوسانات اقلیمی نسبتاً ایمن است. این درست که آغاز عصر یخبندان بعدی که حدوداً هزار سال از آن فاصله داریم سوئد و سایر کشورهای شمالی را برای دهها هزار سال غیرقابل سکونت خواهد ساخت، اما تا جایی که به گرتا و نوادگان او تا چندین نسل دیگر مربوط میشود این موضوع جای نگرانی ندارد.
گرتای عزیز!
در نُطقت در سازمان ملل گفتی: «برای مدت بیش از ۳۰ سال، دانش کاملاً شفاف و واضح بوده است». احتمالاً منظورت اقلیمشناسی است. اما ۳۰ سال واقعاً بازهٔ کوتاهی برای میانگین گرفتن و نتیجهگیری دربارهٔ تغییرات اقلیمی است: اقلیم چیزی جز میانگین وضعیت آبوهوایی طی بازهٔ زمانی خیلی طولانی نیست. تغییرات عمدهٔ اقلیمی را فقط طی بازههای زمانی به مراتب بلندتر یک قرن یا بیشتر میتوان مشاهده کرد. در ضمن پیش بینی اقلیم خیلی شبیه پیش بینی آب وهوا است ولی به مراتب از آن دشوارتر است. حالا تو از کجا به این نتیجه رسیدی که دانش طی سه دههٔ اخیر طولانی تر از سنِ خود تو کاملاً «شفاف و واضح» بوده است؟ من خیلی بیشتر از تو عمر کردهام، اما در همین ۳۰ سال اخیر زمانی را به خاطر میآورم که اقلیم شناسان با مطالعهٔ کند شدن جریان اقیانوسی موسوم به گلفاستریم پیش بینی میکردند عصر یخ بندان دیگری در حال شکل گرفتن است. اما مدتی گذشت و مُدِ علمی زمانه عوض شد و همهٔ اقلیم شناسان سوار قطار گرمایش جهانی شدند./ساحت زیست