زیست آنلاین: قریب به اتفاق بحران های اجتماعی دو خصیصه ساختاری دارند.
خصوصیت اول قدرت گرفتن علم مرجع است. هر بحرانی میدان داران خاص خود را میطلبد. در بحران آب، هیدرولوژیست ها، در بحران جنگ، نظامیان و در بحران فقر، اقتصاددانان تبدیل به کانون های مرجع سیاستگذاری میشوند. ویروس کرونا به عنوان عامل بحران سلامتی باعث شده تا جامعه و سیاستمدارن تن به گفتمان پزشکی دهند.
به عبارتی پروسه پزشکینه شده زبان جامعه نشان از توفق این علم بر ذهنیت جمعی است ( جنگی شدن ادبیات مبارزه با کرونا نه یک پروسه طبیعی که یک پروژه نابهنجار و غیربرخاسته از بطن جامعه است و بیشتر از آنکه بعدی اجتماعی داشته باشد وجهی سیاسی دارد و از هدف این یادداشت به دور است)
خصوصیت دوم، ورود تدریجی سایر علوم است. به این معنی که بعد تسلط علمی که مرجع حل بحران شناخته میشود، علوم دیگر نیز به مرور پیشنهادها و راهحل های خود را برای عبور از بحران ارائه میدهند.
برای مثال در بحران کرونا، بعد از پزشکان این اقتصاددانان بودند که با کمک تصویری که علم پزشکی از میزان مرگ و میر و تعداد افراد مبتلا و روشهای کنترل بحران ترسیم کرده بود نسبت به خسارات و تبعات اقتصادی کرونا به مطالعه برخاستند و پیشبینیهای اقتصادی خود را برای به حداقل رساندن این خسارات ارائه کردند.
دانش بعدی که با استفاده از دادههای علم پزشکی و علم اقتصاد در حال تولید فرضیه است مجموعه علوم اجتماعی است. جهان "پساکرونائی" کلیدواژهای جذاب و دال محوری گفتمانهای مختلف از جمله گفتمان علوم اجتماعی شدهاست. اما حیثیتهای اجتماعی ویروس کرونا چیست؟
یکی از حیثیتهای اجتماعی کلیدی درباره کرونا مفهوم"محیط زیست اجتماعی" است.
محیط زیست اجتماعی پدیده ای منحصر به جوامع بشری است و بدون انسان ها معنایی ندارد. این وجه از محیط زیست نه معطوف به سالم سازی شرایط زیستی انسان ها و رفع آلودگی های غیرطبیعی از محیط اجتماع بلکه متوجه امراض اجتماعی برآمده از تعاملات و روابط بشری است که می تواند سلامت جسمی افراد یک جامعه را به خطر بیندازد. از مهمترین این امراض میتوان فقدان سرمایه اجتماعی، نابرابری و کاهش رفاه ذهنی را نام برد.
دولت انگلیس در سند عوامل زیستمحیطی پروژه «ملت سالمتر ما» محیط زیست اجتماعی را اینگونه تعریف کرده است: شبکهای از روابط و برهم کنشهای اجتماعی که ما را در جامعه در بر گرفته است و در سلامت ما نقش مهمی دارد.
از نظر ویلکنسون جوامعی با سطح بالای صداقت که در آن مردم به یکدیگر اطمینان و حسن نیت دارند، و از این رو سطوح بالایی از مشارکت در سازمان های داوطلب و اشکال دیگری از فعالیتهای مشترک وجود دارد، سالمتر خواهند بود، یعنی آنها سطوح پایینتری از بیماری و نرخهای مرگ و میر را تجربه خواهند کرد. *
پژوهشهای مختلف اجتماعی تقویت کننده این نظریه اند که بین نرخ های نابرابری درآمد در یک کشور و امید به زندگی رابطه مستقیم وجود دارد. هرچه قدر جامعهای از لحاظ توزیع درآمد و ثروت نابرابرتر باشد، حس رفاه ذهنی مردمانش نیز کاهش یافته و آمارهای سلامت آن بدتر خواهد بود. در یک کلام سرمایه اجتماعی یکی از اساسی ترین شاخصهای سلامت یک جامعه است.
علوم اجتماعی در جهان پساکرونائی نقش مهمی در برجسته کردن مفهوم محیط زیست اجتماعی نزد سیاستگذاران و مردم خواهد داشت. بعد از ضدعفونی کردن سطوح از ویروس های طبیعی اینک نوبت ویروس های اجتماعی است. اگر متغیرهایی چون سرمایه اجتماعی، کیفیت زندگی در جامعه و میزان احترام و حمایت مردم از همدیگر میتواند در سلامت ما مهم باشد و سیستم ایمنی بدن ما را دربرابر امراض طبیعی مقاوم کند، چه دانشی بهتر از این علوم خواهد توانست تا آنومی ها و بیماریای اجتماعی را شناسائی و برای درمان آن ها راهکار ارائه دهد؟
به نظر میرسد در جهان پساکرونائی اگر علوم اجتماعی نتواند به عنوان دانش مرجع برای ایجاد تغییرات ساختاری در حوزهها و نظامهای مختلف سیاسی و اقتصادی مورد استناد قرار بگیرد، آسیب پذیری مردم جهان در برابر ویروسهای آینده همچنان همچون امروز بالا خواهد بود.
*محیط زیست و نظریه اجتماعی نوشته مایکل کهیل، ترجمه دکتر حسین حاتمی نژاد و دکتر سهراب امیریان